دسترسی به محتوای اصلی

هزاره‌های افغانستان؛ روایت دو قرن کشتار و تبعیض

در این نوشته، نویسنده به صورت گذرا به سابقه کشتار هزاره‌ها در دوره‌های مختلف٬ از زمان عبدالرحمن خان (۱۸۹۰) تا روزهای اخیری که نظام جمهوری در افغانستان سقوط کرد و طالبان بار دیگر بر افغانستان مسلط شد (۲۰۲۲) پرداخته است. نویسنده باورمند است که سابقه کشتار و آزار و اذیت هزاره‌های افغانستان حداقل به بیشتر از یک قرن پیش ( ۱۸۹۳-۱۸۸۸) می‌رسد و این مردم همواره از سوی «گروهای نظامی دولتی و شبه‌نظامی غیردولتی (کوچی‌های مسلح) در سرزمین آبایی‌شان» در مناطق مرکزی افغانستان مورد ستم و کشتار قرار داشته‌اند.

پس از یک حمله انتحاری خونین در ۲۰۱۳ شماری از هزاره‌ها در مقابل دفتر سازمان ملل در کابل، اعتصاب غذایی کردند.
پس از یک حمله انتحاری خونین در ۲۰۱۳ شماری از هزاره‌ها در مقابل دفتر سازمان ملل در کابل، اعتصاب غذایی کردند. AP - Musadeq Sadeq
تبلیغ بازرگانی

روند کشتار هزاره‌ها در طول دوران پس از عبدالرحمن خان تا زمان کنونی که نزدیک به دو قرن را در برمی‌گیرد٬ با شدت و ضعف٬ همچنان ادامه دارد. به همین خاطر و به دلیل شدت گرفتن حملات هدفمند علیه آنان٬ نگرانی اساسی که فعلا برای هزاره‌ها به یک مساله اصلی بدل شده و آنان را وا داشته تا در بیشتر از ۱۰۸ شهر جهان به خیابان‌ها بیایند٬ مساله بقای این قوم است.

تعلق هزاره‌ها به ظاهر متفاوت با پیشینه فرهنگی٬ مذهبی و مهمتر از آن تاریخی ٬ سرنوشت آنان را در کشور آبایی‌شان به گونه غیرقابل توصیفی٬ خون‌بار و غم‌انگیز رقم زده است. اولین پاکسازی قومی گسترده در قرن نوزدهم در افغانستان و در تحت حاکمیت عبدالرحمن خان زمانی رخ داد که علیرغم بیعت سران و بزرگان طوایف هزاره٬ نیروهای امیر به قصد شعله‌ور کردن جنگ علیه آنان٬ دست به اقدامات تحریک آمیز نظیر ربودن زنان٬ کشتن دهقانان و آتش زدن خانه‌های آنان زد و همین امر باعث شد تا هسته‌های مقاومت در برابر قشون امیر عبدالرحمن درهزاره‌جات تشکیل شود.

به گفته توماس بار فیلد٬ استاد انسان شناسی دردانشگاه بوستون آمریکا٬ امیرعبدالرحمن خان٬ پادشاه پشتون در همین زمان (۱۸۹۰) فرمان کشتن تمام هزاره‌ها در مرکز افغانستان را صادر کرد. مقاومت هزاره ها در برابر قشون مجهز امیر سه سال به طول انجامید و حدود ۶۰ درصد از کل جمعیت - یکی از بزرگترین گروه‌های قومی افغانستان (هزاره‌ها) در خلال سال‌های ۱۸۹۳-۱۸۹۰ کشته شدند. 

بخشی از آنان از وطن‌شان اخراج شدند و شماری به بردگی گرفته شدند و در بازارها به فروش رسیدند. زمین‌های حاصل خیز و دارایی‌های آنان در مناطقی چون دایچوپان در ولایت زابل و قندهار٬ دهرواد٬ دایه و اجرستان در ارزگان و... به اقوام پشتون درانی و غلجایی واگذار گردید. بخش بزرگی از هزاره‌های ساکن در خراسان ایران و کویته پاکستان از زمره هزاره‌هایی‌اند که از جور ستم امیر عبدالرحمن خان به ایران و هند بریتانیایی فرار کردند و فعلا شهروندان این دو کشور می‌باشند و جمعیت قابل ملاحظه‌ای از هزاره‌ها را در خارج از افغانستان تشکیل می‌دهند.

حوادث سال‌های حکومت امیر عبدالرحمن خان و خاطره ویرانگر سیاست موسوم به خون و زمین آن، با وجود سپری شدن نزدیک به دو قرن٬ تا هنوز در بین هزاره‌ها زنده است و به شدت بر روابط آنها با دولت‌های افغانستان در طول دو قرن گذشته تأثیر گذاشته است.

پس از شکست مقاومت هزاره‌ها در سال۱۸۹۳ ٬ سیاست انکار٬ تبعیض شدید و محرومیت از تمام حقوق شهروندی در برابر هزاره‌ها به عنوان یک سیاست رسمی تا دوره امان الله خان (۱۹۱۹) ادامه یافت. امان الله خان که آهنگ توسعه کشور را در سرداشت٬ در اولین اقداماتش پس از تصاحب قدرت و برای دل‌جویی از هزاره‌ها٬ فرمان بردگی آنان را که توسط پدر کلانش (امیر عبدالرحمن) صادر شده بود٬ لغو و با شرکت در مراسم عزاداری و سایر برنامه‌های فرهنگی و مذهبی٬ با آنان همدردی نمود و برای اولین‌بار از برابری حقوقی شهروندان سخن گفت. با سقوط حکومت امان الله خان بار دیگر سرکوب هزاره‌ها شدت یافت و حکومت‌های پس از وی با صدور فرامین متعدد٬ حتی از تحصیل هزاره‌ها در دانشکده‌های نظامی٬ پزشکی و.. جلوگیری به عمل آوردند. ظلم و استبداد به پیمانه‌ای شدید بود که وقتی از زنده یاد ابراهیم خان گاو سوار دلیل شرکت وی درکودتا را پرسیدند٬ در جواب گفته بود:” ظلم بحدی است که حکومت پادشاهی٬ حتی از کره خر هم در هزاره جات مالیه می گیرد. “

هزاره‌ها در این دوره سراسر اختناق (۱۸۹۳-۱۹۶۰) با استبداد شدید سیاسی٬ اجتماعی٬ اقتصادی و محرومیت از تمام حقوق اولیه‌شان مواجه بودند. به دلیل همین شرایط ناعادلانه بود که عبدالخالق هزاره٬ دانشجوی لیسه استقلال٬ در روز توزیع اسناد تحصیلی٬ نادر خان٬ پادشاه وقت را که در انسداد فضای سیاسی و اعاده استبداد سنگ تمام گذاشته بود٬ با آتش گلوله٬ از پای در آورد و مصداق ضرب المثل معروفی شد که ”هرکه به تنگ آمد به جنگ آمد“.

عباس نویان٬ نماینده قبلی پارلمان و سفیر فعلی افغانستان در سویدن که خود از هزاره‌های دره ترکمن ولایت پروان است٬ شرح حال هزاره‌های کابل در دهه ۲۰ خورشیدی را با اینجانب٬ چنین تعریف کرد: ” در اوایل دهه ۲۰ خورشیدی عده ای از هزاره‌های دره ترکمن ولایت پروان جزء اولین دسته از هزاره‌هایی بودند که به دلیل فقر شدید اقتصادی از هزاره‌جات به کابل نقل مکان کردند. آنان در نزدیکی وزارت مخابرات فعلی٬ در نقطه‌ای بنام سرای پغمانی به کار جوالی‌گری ( حمالی) و پرزه‌جات مستعمل/استفاده شده موتر مشغول شدند. هزاره‌های تازه وارد به کابل در همین حد جوالی‌گری و پرزه فروشی مستعمل نیز آزادی عمل نداشتند و هر روز به بهانه‌های مختلف عده ای برای برهم زدن کسب و کار آنان٬ به سرای پغمانی حمله می‌کردند و با کلمات رکیک و توهین‌آمیز آنان را مخاطب قرار داده و به جرم هزاره بودن٬ آزار و اذیت می کردند. “

بیان خاطره بالا٬ گوشه‌ای از یک روند تاریخی است که هزاره‌ها در بیشتر از یک قرن آن را با گوشت و پوست‌شان در کابل و سراسر افغانستان تجربه کردند. به دلیل همین واقعیت تلخ بود که در سال‌های اخیر که هزاره‌ها در محوریت یک آرمان بزرگ سیاسی برای تامین عدالت اجتماعی و حقوق برابر مبارزه می‌کردند٬ یکی از شعارهای اساسی‌شان این بود که ”نباید دیگر هزاره بودن جرم باشد. “

هرچند با تدوین و توشیح قانون اساسی دموکراتیک سال ۱۹۶۴ گشایش بزرگی به سوی تساهل ایجاد شد و برای اولین بار یک هزاره به عنوان وزیر در کابینه دولت وقت معرفی گردید و حق رای برای همگان تسجیل شده بود٬ ولی با وجود آن٬ حقوق سیاسی و اجتماعی برای اقوام و تبارهای غیر پشتون افغانستان٬ از جمله هزاره ها همچنان انکار می شد.

به دنبال سقوط جمهوریت داود خان (۱۹۷۸) و مداخله شوری که منجر به استقرار حاکمیت حزب دموکراتیک خلق شد٬ هزاره‌ها جایگاه بهتری پیدا کردند. قانون اساسی این دوره برابری حقوقی شهروندان را به رسمیت شناخت. آقای سلطان علی کشتمند و عبدالکریم میثاق٬ دو تن از سیاستمداران سرشناس هزاره به ترتیب صدر اعظم افغانستان و وزیر مالیه و شهردار کابل برگزیده شدند و افزون بر آن٬ هزاره‌ها تا سطوح بالا در قوای مسلح و نهادهای نظامی پذیرفته شدند . هر چند در این دوره (۱۳۵۸ ه ش) نیز تعداد بزرگی از هزاره‌های منطقه چنداول کابل به دلیل اعتراض به تجاوز شوروی به صورت بی‌رحمانه‌ای مورد کشتار جمعی قرار گرفتند و برابر آمارهای موجود٬ نزدیک به ۳۰۰۰ نفر از آنان از سوی حکومت کمونیستی خلق در یک روز به رگبار گلوله بسته شدند. 

در دوره حکومت مجاهدین و در جریان جنگ‌های داخلی نیز هزاره‌ها در بخش‌هایی از افغانستان ازجمله افشار کابل مورد کشتار بی رحمانه و دسته جمعی قرار گرفتند. شاهدان عینی و گزارشگران سازمان‌های بین‌المللی که آن حادثه را بررسی کرده‌اند٬ آمار قربانیان فاجعه افشار را بین ۷۰۰ تا ۱۰۰۰ نفر از جمله زنان و کودکان٬ اعلام کرده‌اند.

کشتار هزاره‌ها پس از تسلط طالبان بر افغانستان در سال ۱۳۷۶ الی ختم دوره اول حکومت شان بصورت گسترده ادامه داشت. این گروه در جنگی که به قصد تصرف شهر مزار شریف در سال ۱۳۷۷ به راه انداخت٬ از سوی رهبرشان اجازه داشتند تا سه روز پس از تصرف شهر٬ به هر جنبنده ای که در مناطق هزاره نشین دیده میشود٬ شلیک نموده و به قتل برسانند. این قتل عام که تا سه روز ادامه یافت٬ بین ۲۰۰۰ تا ۱۰۰۰۰ نفر کشته درپی داشت که اکثریت قربانیان آن را مردم هزاره تشکیل می دادند. در فردای واقعه وحشتناک سقوط شهر مزار بدست طالبان٬ ملاعبدالمنان نیازی از طریق رسانه‌های داخلی و خارجی اعلام کرد٬ هزاره سه راه بیشتر ندارند: ترک وطن٬ کشته شدن و یا تغییر مذهب.

طالبان در ادامه سیاست کشتار و ارعاب مردم هزاره٬ در زمستان سال ۲۰۰۰ به قریه‌های ولسوالی یکاولنگ ولایت بامیان یورش برده و بین ۴۰۰ تا ۶۰۰ نفر از ساکنان غیرنظامی آن را به طرز بسیار فجیعی به قتل رساندند. شدت این جنایت به حدی بود که رسانه‌های بین‌المللی مانند بی‌بی‌سی و سازمان عفو بین‌الملل در گزارش‌های جداگانه کشتار یکاولنگ را وحشتناک توصیف نمودند. در فرازی از گزارش سازمان عفو بین‌الملل که چندی پس از واقعه یکاولنگ انشتار یافت٬ آمده است:«در یک رخداد٬ ۷۳ نفر از زنان و کودکان بی‌دفاع هزاره که در یکی از مساجد یکاولنگ پناه برده بودند٬ با شلیک مستقیم گلوله طالبان کشته شدند.»

در همین سال‌ها٬ طالبان صدها نفر از مسافران هزاره را که در شاهراه کابل هرات در تردد بودند٬ ٬ در محلی بنام کندی پشت٬ منطقه‌ای در ولایت زابل از موترهای مسافربری و شخصی‌شان پیاده می‌کردند و با خود می‌بردند و وانمود می‌کردند که آنان گم شده‌اند. چند سال پس از سقوط طالبان٬ گور دسته جمعی آنان در نزدیکی همان منطقه در دوران حکومت حامد کرزی پیدا شد و به مردم مناطق همجوار آن در جاغوری و دیگر ولسوالی‌های هزاره‌نشین اعلام شد تا برای شناسایی اجساد قربانیان٬ به محل حادثه بروند.

در دوره پس از طالبان و حضور جامعه جهانی در افغانستان٬ شرایط از هر لحاظ برای جامعه هزاره بهبود یافت. هزاره‌ها برای اعلام حسن نیت‌شان به وضعیت جدید٬ بصورت داوطلبانه ادوات جنگی و سلاح‌های سبک و سنگین خود را به اداره موقت تحویل دادند و در تمام روندهای بزرگ ملی نظیر انتخابات٬ تقویت جامعه مدنی٬ ورزش٬ آموزش و تحصیل٬ نقش پر رنگ و منحصر به فردی بازی کردند. دانشگاه‌ها و مراکز آموزشی در کابل و ولایت‌های هزاره‌نشین مملو از دانش آموزان و دانشجویان دختر و پسر هزاره‌ای بودند که با شوق تغییر و مشارکت در روند توسعه و آبادانی وطن‌شان٬ به مراکز آموزشی روی آورده بودند. آنان در طول بیست سال گذشته درعرصه‌های هنر٬ موسیقی٬ سینما٬ ورزش و سایر بخش‌ها دستاوردهای بزرگ و مهمی برای افغانستان به ارمغان آوردند.

در طول بیست سال گذشته اما به هزاره‌ها که یکی از پایه‌های مهم ثبات و مشروعیت نظام جدید به حساب می‌آمدند٬ علیرغم داشتن هزاران نفر از کادرهای جوان و تحصیل کرده در رشته‌های مختلف٬ فرصت و اجازه حضور در جایگاه مناسب برای توسعه و سازندگی کشور داده نشد. هزاره‌جات٬ سرزمین امن و وسیعی در افغانستان مرکزی که از میدان شهر الی بادغیس و از بلخاب در شمال تا غزنی در جنوب را در بر می‌گیرد٬ کوچک‌ترین سهمی در برنامه‌های توسعه، اقتصادی و پروژه‌های بازسازی ملی پیدا نکرد.

به دلیل تبعیض دامنه‌دار و سیستماتیک جلو پروژه‌هایی که از سوی بانک جهانی و تمویل‌کننده‌گان خارجی برای هزاره‌جات اختصاص می‌یافتند٬ گرفته می شد. حکومت اشرف غنی و عبدالله حتی پروژه‌هایی مانند TUTAP را که کارشناسی فنی و بودجه آن توسط خارجی‌ها تامین می‌شد٬ صرفا به دلیل اینکه بخشی از آن از هزاره‌جات عبور می‌کرد متوقف کرد و مسیر آن را خلاف منافع ملی و دیدگاه فنی کارشناسان خارجی که عبور آن از بامیان را هم مقرون به صرفه و هم با توجه به ناامنی سایر مسیرها٬ امن تشخیص داده بود٬ به سمت سالنگ تغییر داد. 

هزاره‌ها در اعتراض به سیاست تبعیض‌آمیز حکومت٬ در سال ۲۰۱۶ میلادی یک سلسله راهپیمایی‌های مسالمت‌آمیز مدنی موسم به جنبش روشنایی را در کابل راه اندازی کردند و از جمله خواهان باز گرداندن TUTAP به مسیر اصلی آن شدند. در جریان همین تظاهرات مسالمت آمیز بود که طی یک حمله مرموز که تا امروز هم عوامل آن دقیقا شناسایی نشدند٬ هزاره‌ها بیشتر از ۹۰ نفر از جوانان تحصیل کرده‌اش را در میدان دهمزنگ از دست دادند.

تبعیض علیه هزاره‌ها در افغانستان٬ محدود به یک عرصه خاص نمی‌شود. ملیسا چیووندا، کاندیدای دکترای مردم شناسی در دانشگاه کانکتیکات می‌گوید: «حتی غیر هزاره‌های آزاد فکر با مدارک تحصیلی بالا نیز به من اعتراف کرده‌اند که وقتی با هزاره‌ها در موقعیت‌های خاص در افغانستان مواجه می‌شوند، احساس ناراحتی می‌کنند "آنها احساس می‌کنند هزاره‌ها هنوز باید خدمتکار و کارگر باشند." 

در این سال‌ها که تلاش عمده هزاره‌ها برای کسب دانش٬ روی آوردن به تجارت و تلاش برای تغییر متمرکز بود و با جنگ٬ اسلحه و باروت خداحافطی کرده بودند٬ از سوی طالبان٬ القاعده و بعدتر داعش همواره به عنوان یکی از اهداف نرم مورد هجمه‌های سنگین و کشتارهای گسترده قرار می‌گرفتند. در این سال‌ها علیرغم حضور نیروهای بین‌المللی و کنترل حکومت افغانستان بر سراسر شهرهای بزرگ و ولایات و ولسوالی‌ها٬ هزاره‌ها بیشترین تلفات را در حملات متعدد انتحاری در کابل٬ غزنی٬ مزار شریف٬ هرات و شاهراه‌های بین کابل -هرات٬ بین غزنه و جاغوری٬ بین میدان شهر و بهسود٬ بین بغلان و بامیان٬ بین پروان و بامیان٬ بین غور و بامیان٬ متحمل شدند. طبق تحقیقات انجام شده٬ تعداد حملاتی که از سال ۲۰۱۵ الی ۲۰۲۰ علیه هزاره‌ها در دانشگاه‌ها٬ مکاتب٬ آموزشگاه‌ها٬ خیابان‌ها٬ مساجد٬ شفاخانه‌ها٬ زایشگاه‌ها٬ صالون‌های ورزشی٬ وسایط نقلیه٬ زیارتگاه‌های مذهبی و... انجام شده است٬ به بیشتر از ۴۰ حمله مرگبار می‌رسند که آمار جان باختگان و زخمیان آن به ۴۴۵۸ نفر در ۵ سال اخیر حکومت آقای اشرف غنی می‌رسد.

با توجه به گستردگی حملات تروریستی و بی‌رحمی که علیه مردم هزاره به دلیل متمایز بودن نژاد و مذهب‌شان به کار می‌رود٬ بسیاری از صاحب نظران و حقوق‌دانان جهان از جمله آقای ریچارد بینیت ( Richard Bennett) فرستاده خاص سازمان ملل در امور حقوق بشر٬ معتقد است که کشتار هزاره‌ها٬ عناصر مهمی از نسل‌کشی را به همراه دارد.

کمیته ای از اعضای پارلمان بریتانیا نیز طی گزارشی٬ کشتار هدفمند هزاره‌ها در افغانستان را از مصادیق جنابت علیه بشریت توصیف و از دولت بریتانیا خواسته است تا کشتار هزاره‌ها را به عنوان نسل‌کشی به رسمیت بشناسد و بر حمایت از این گروه قومی آسیب پذیر تاکید کرده است. 

سازمان عفو بین‌الملل هم در یک گزارش که در سال جاری نشر شد٬ از واژه تصفیه نژادی در مورد کشتار هزاره‌ها استفاده کرده است و بر حمایت جامعه بین‌المللی از این قوم آسیب‌پذیر تاکید کرده است. 

طبق تعریفی که از نسل‌کشی وجود دارد٬ هرگاه یکی از اعمال ذیل به نیت نابودی تمام یا بخشی از یک گروه ملی٬ نژادی و یا مذهبی ارتکاب گردد٬ آن کشتار از مصادیق نسل‌کشی محسوب می‌گردد:

· قتل اعضای یک گروه.

· وارد کردن صدمه شدید نسبت به سلامت جسمی و یا روحی افراد یک گروه.

· قراردادن عمدی گروه در معرض وضعیت از زندگی نامناسبی که منتهی به زوال قوای جسمی کلی یا جزئی آن شود.

· اقداماتی که به منظور جلوگیری از تولد و تناسل یک گروه صورت گیرد.

· انتقال اجباری اطفال یک گروه به گروه دیگر.

روند کشتار هدفمند هزاره‌ها پس از سقوط نظام جمهوري و تسلط دوباره طالبان بر کشور٬ کماکان ادامه دارد. هرچند در این دوره٬ مسئولیت اکثر حملات تروریستی علیه هزاره‌ها را داعش به عهده می‌گیرد و پس ازمدتی به فراموشی سپرده می‌شود. در کنار ۹ حمله مرگبار نظیر حمله بر «مسجد سه‌دکان» در مزار شریف با ۹۰ نفر کشته و زخمی٬ حمله بر لیسه عبدالرحیم شهید در دشت برچی با ۱۰۰ نفر کشته و زخمی٬ حمله بر مراسم عاشورا در غرب کابل با ۱۲۰ نفر کشته و زخمی و.. که در طول یک‌سال گذشته و در زیر حاکمیت طالبان انجام شده٬ تازه‌ترین مورد آن٬ حمله بر آموزشگاه کاج است که منجر به کشته و زحمی شدن بیشتر از ۱۰۰ نفر از دانش‌آموزان هزاره این نهاد آموزشی شد. حمله اخیر که تا هنوز هیچ گروهی مسئولیت آنرا به عهده نگرفته است با موج گسترده‌ای از اعتراض‌های مردم افغانستان در سراسر جهان و در بیشتر از ۱۰۸ شهر بزرگ دنیا همراه شد و کارزار هشتگ StopHazaraGenocide# از مرز ۱۱ میلیون در توییتر گذشت. حمله تروریستی بر آموزشکده کاج٬ در روزهایی اتفاق افتاد که افغانستان شرایط دشواری را سپری می‌کند و با چالش‌های بزرگی مواجه است. موج این حادثه اما به حدی بزرگ و تاثر آور بود که باعث بیداری و همبستگی ملی در میان تمامی اقوام و نژادهای پراکنده افغانستان شد و امید و انگیزه جدیدی را برای مبارزه در ذهن مردم٬ بخصوص جوانان افغانستان زنده کرد و تمام اقوام أفغانستان را به پیوستن به اعتراض علیه بیداد و نسل کشی هزاره‌ها به خیابان‌های جهان٬ کشاند.

آنچه در پایان به عنوان نتیجه‌گیری می‌توان نوشت این است که کشتار هزاره‌ها هرچند در سال‌های اخیر به دلیل فضای باز و گستردگی وسایل ارتباط جمعی و نیز شدت یافتن حملات تروریستی بر آنان٬ هر از چند گاهی به مساله روز تبدیل می‌شود ولی پدیده تازه و محدود به حوادث تروریستی سال‌های اخیر نیست و سابقه آن به بیشتر از یک قرن می‌رسد. علیرغم آزار و اذیت و کشتار وسیع این مردم که به دلیل تمایز نژاد و مذهب انجام شده٬ تا هنوز اما اقدام عملی در جهت توقف آن صورت نگرفته است. در شرایطی که هر روز ابعاد این کشتار افزایش میابد٬ خواست اساسی معترضان هزاره در سراسر جهان به رسمیت شناختن نسل‌کشی آنان از سوی سازمان ملل و کشورهای غربی و سپس گذاشتن نقطه پایان بر رنجی است که هزاره‌ها بیشتر از یک قرن با خون٬ تاراج زندگی و آوارگی مداوم٬ بر دوش می‌کشند.

 

نویسنده: نجیب‌الله مهاجر، کاردار (مستشار) برحال سفارت افغانستان در استکهلم سویدن/سوئد است که از دانشگاه باکینگهام بریتانیا در رشته روابط بین‌الملل و دیپلوماسی فوق لیسانس دارد. آقای مهاجر پیش از این به عنوان معاون اداره پالیسی و استراتیژی وزارت امور خارجه افغانستان، قونسل در ژنرال قونسل افغانستان در بن و دبیر اول سیاسی در سفارت افغانستان در لندن وظیفه اجرا کرده است.

پی‌نوشت‌ها:

  • i https://www.bu.edu/anthrop/profile/thomas-barfield/ ii S.A Mousavi, The Hazrars of Afghanistan, Curzon Press; 1st Edition (1 Jan. 1998)

  • iii کاتب، فیضمحمد۱۹۱۳ .سراجالتواریخ. ج. ۱ .کابل: مطبعه دارالسلطنته

  • iv آیتی، عبدالقیوم .تمدن وفرهنگ شیعیان افغانستان (از صفویه تا دوره معاصر. )مرکز بینالمللی ترجمه ونشر المصطفة. ۱۳۸۹صص .۶۹–۷۰

  • v Griffin, Micheal (2001-11-16). "Analysis: The Northern Alliance's gruesome record". the Guardian Retrieved

  • vi Rashid Ahmad, Taliban,2000

  • vii -«THE MASSACRE IN MAZAR-I SHARIF». www.hrw.org

  • viii 7 قتلعام هزارهها توسط طالبان در مزار شریف به روایت پروژه عدالت افغانستان

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.