طرح ایجاد "امپراطوری جدید اروپایی" در برابر آمریکا و چین؛ واقعیت یا رؤیا؟
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۱:۱۲
در فردای انتخابات پارلمانی اتحادیه اروپا در ۲۶ مه بسیاری این پرسش را مطرح میکنند که جایگاه واقعی اتحادیه اروپا در جهانی که با سوداگریهای دو ابر قدرت اقتصادی جهان یعنی آمریکا و چین برای تسلط هرچه بیشتر بر فضای اقتصادی و سیاسی جهان ایجاد شده، چیست؟ در حالی که این ۲ ابرقدرت جهانی در گیر یک جنگ تمامعیار اقتصادی هستند و در این رویارویی آمریکا تلاش میکند تا برتریهای گذشته خود را حفظ کند و نگذارد چین خود را به عنوان یک قدرت مسلط اقتصادی و سیاسی در جهان تثبیت کند، چین در صدد وارونه کردن نظم پیشین جهانی و ایجاد نظم جدیدی است که بتواند قدرت اقتصادی و سیاسی خود را در جهان تنفیذ کند. در این میان، اروپا چه رویکردی میتواند اتخاذ کند؟ در چنین حالتی آیا یک اروپای غیرمتحد و فاقد یک پروژه سیاسی واضح و روشن می تواند حرفی برای گفتن داشته باشد و آیا می تواند منافع حیاتی خود را در جهانی که این چنین در حال دگرگونی است حفظ کند؟ آیا اروپا در برابر ۲ امپراطوری جهانی یعنی آمریکا و چین، می تواند استقلال اقتصادی و سیاسی خود را تضمین کرده و خود را به عنوان یک امپراطوری جدید در صحنه جهانی تأیید کند؟
هرچند برخی نسبت به سر برآوردن اروپا به عنوان سومین قطب مستقل توسعه اقتصادی، صلح و استقلال تردید دارند، برخی دیگر رؤیای آن را دستیافتنی دانسته و تلاش میکنند تا اروپا را به سوی این هدف هدایت کنند.
"برونو لُومر" وزیر اقتصاد فرانسه، از جمله این افراد است؛ او بر این باور است که پروژه سیاسی کنونی اروپا موجب ازبین رفتن تدریجی اروپا در برابر چین و آمریکا خواهد شد و اگر کشورهای اروپایی به اختلافات و شکافهای موجود خود ادامه دهند، استقلال سیاسی و اقتصادی خود را در برابر آمریکا و در آینده در برابر چین از دست خواهند داد.
در چهارچوب مفهومی که از استعمار در قرن بیست و یکم برداشت میشود، میتوان گفت، در صورتی که کشورهای اروپایی پروژه مشترک اروپایی را رها کنند و هریک به نحو جداگانه عمل کنند، بسیاری از آنان در آیندهای نه چندان دور، مبدل به کشورهای تحت سلطه ابر قدرتها خواهند شد.
اما برونو لومر امکان تحقق رؤیای اروپایی و ایجاد یک امپراطوری جدید اروپایی را در سر میپروراند. او میگوید پروژه ایجاد یک امپراطوری جدید اروپایی، دمکراتیک و حافظ صلح جهانی که سومین قطب بزرگ مستقل سیاسی و اقتصادی جهان را در برابر دو امپراطوری دیگر یعنی آمریکا و چین ایجاد میکند، میتواند به واقعیت بپیوندد.
مجله اقتصادی این هفته به موضوع آینده سیاسی و اقتصادی اتحادیه اروپا میپردازد.
"برونو لُومر" می گوید انتخابات ۲۶ مه پارلمان اتحادیه اروپا به سه دلیل از اهمیت زیادی برخوردار است. نخست با توجه به تحولات عمده ژئوپولیتیک در حال جریان در جهان که از سال ۱۹۸۹ بیسابقه است، او میگوید بین ایالات متحده و چین، لحظه برخورد با واقعیت فرارسیده است و داوهای استراتژیک روشن و واضع است؛ آمریکا نمیخواهد که رویکرد چین برای تسلط بر جهان در قرن بیست و یکم به واقعیت بپیوندد و با تمام قدرت و توان خود با سوداگرایهای اقتصادی و تکنولوژیک چین مخالفت میکند.
از سوی دیگر، چین میخواهد نظم مورد نظر خود را جایگزین نظم چندقطبی کند که پس از جنگ جهانی دوم، در زمان توافق "برتون وودز" به وجود آمده است. او میخواهد یک برگردان واقعی سیاسی و استراتژیک از قدرت اقتصادی خود در جهان داشته باشد. در این راه امکانات مالی او بسیار وسیع و قدرتمند است. به عنوان مثال، دارایی های آژانس اعتبارات صادرات چین در قاره آفریقا، بیش از بانک جهانی در این قاره است.
برونو لُومر، وزیر اقتصاد فرانسه تحولات ۴۰ سال اخیر را از نظر ژئوپلتیک و وارونه شدن چشماندازها در اروپا ترسیم میکند. او میگوید چهل سال پیش در اوج جنگ سرد، آمریکا متحد زوالناپذیر اروپا بود. در همان حال، چین کشوری دور دست بود که پس از تسلط سی سال "مائوئیسم" در فقر غوطه ور بود و برای خروج از دور باطل فقر، تلاش میکرد که اقتصاد بسته خود را به روی جهان بگشاید. اروپا در آن زمان آینده روشنی را پیش روی خود می دید و در حال گسترش، تقویت و ثروتمندتر شدن بود. اروپا بر این باور بود که همه چیز برایش آسان انجام میگیرد و گمان میبرد که دوره رونق و توسعه ابدی خواهد بود. اما امروز، خوشبینی جا عوض کرده است...
برونو لومر می گوید در همین حال، آمریکا مخالفت و دشمنی خود را با تحکیم ساختار اتحادیه اروپا و توسعه سیاسی و اقتصادی مشترک اتحادیه اروپا ابراز می کند. آمریکا از هر وسیلهای برای شکاف انداختن میان کشورهای اروپایی استفاده میکند. دونالد ترامپ از نزدیکی فرانسه و آلمان هراس دارد و تمامی تلاش خود را برای جلوگیری از نزدیکی این دو که به عنوان موتور محرک میتوانند ساختار سیاسی و اقتصادی اروپا را تحکیم کنند به کار میبَرد.
از سوی دیگر، "چین وضعیتی کاملاً تهاجمی دارد که میتوان گفت در برابر اروپا وضعیتی نزدیک به جنگ تجاری است. این رویکرد چین، اقتصاد و اشتغال را در اروپا تهدید میکند. چین نمیخواهد به قوانین ما در مورد مالکیت معنوی احترام بگذارد. در مقابله آمریکا و چین ما با تجزیه و تحلیل استراتژی چینیها با ایالات متحده موافق هستیم؛ اما ما در مورد نحوه مبارزه با این رویکرد چین با آمریکا اختلاف نظر داریم. البته ما در مورد اقدامات حفاظتی در صورت لزوم، به عنوان مثال تصمیم کمیسیون اروپا برای محافظت از صنایع فولاد، اقدام کردهایم؛ اما ما همچنان به حمایت از مذاکرات در زمینههای چندجانبه مانند "سازمان تجارت جهانی" باور داریم و در این راه ادامه میدهیم.
بروند لُومر، در باره ایجاد یک اروپایی پرقدرت که بتواند به عنوان یک امپراطوری بزرگ و آرام در برابر دو ابر قدرت جهانی یعنی آمریکا و چین سر برآورد، خوشبین است. او میگوید، در شرایط کنونی که دو قدرت اقتصادی جهان یعنی آمریکا و چین به صورت شتابان در زمینه های تکنولوژِیک و اقتصادی حرکت میکنند، اولین پرسشی که مردم اروپا باید از خود بکنند، این است که چه کاری میخواهیم در کنار یکدیگر انجام دهیم؟ طرح سیاسی ما چیست؟ اگر طرح سیاسی ما فقط به یک بازار مشترک، یک واحد پول مشترک و بحث و جدل بین ما خلاصه شود، راه به جایی نخواهیم برد...یک بازار هرگز نمیتواند رؤیای یک جامعه باشد و باید اهداف بسیار بزرگتری داشته باشیم که آیندهای دور را تدارک ببیند و میگوید: این خواست را من با روحیهای تحریکآمیز، "امپراطوری جدید اروپا" نامیدهام...
او تأکید کند که ما انتخاب خود را کردهایم . اروپا باید سومین قدرت بزرگ جهان باشد. اروپا هنوز کارتهای برنده خود را تعریف نکرده است، زیرا هنوز اولویتهای خود را تعریف کند. همه کشورهایی اروپایی ضمن استقلال سیاسی خود در چهارچوب اروپا قدرتمند میشوند. حاکمیت ملی بدون حق حاکمیت اروپایی نمیتواند وجود داشته باشد. به عنوان مثال، ما هم فرانسوی و هم اروپایی هستیم و این دو، همدیگر را تقویت میکنند و به ما اجازه میدهند که در این جهان با تحولات سریع از نظر سیاسی، اقتصادی و تکنولوژِی، ضمن حفظ استقلال کامل خود به نحو شایستهای پیشرفت کنیم.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید