شبنم زریاب: دیدن ویرانی فرهنگی و اجتماعی افغانستان مرا برای مدتها دچار سوگواری کرد
نتشر شده در:
گوش کنید - ۲۲:۰۴
«چهرهها و گفتگوها» این هفته میزبان نویسنده و سینماگر جوانی است که شور نویسندگی در او با شیر مادر و توشۀ معنوی پدر اندرون شده و با کار وتوانائی وی در هم آمیخته تا دروازههای جهان داستان نویسی و داستان نویسان را بروی او بگشاید.
میهمان این هفته امّا اگر نخست در راه رمان نویسی گام برداشته، به جهان سینما نیز سفر کرده و این هر دو را اینک در کنار هم دنبال می کند.
نخستین رمان او چند سال پیش به زبان فرانسه با نام «پیانو نواز افغان» در پاریس به چاپ رسید و نخستین فیلم ساختۀ وی، «با صدای زنگولهها» یکسال پیش به نمایش در آمد.
میهمان این هفتۀ «چهرهها و گفتگوها»، نویسنده و سینماگر افغانی- فرانسوی، شبنم زریاب است. او در سال ۱۹۸۲ در کابل زاده شد و هنگامی که تنها ۷ سال داشت همراه خانواده به فرانسه آمد و در «مونپلیه» در جنوب این کشور ساکن شد.
شبنم زریاب در این گفتگو از امتیازات و دشواریهای دوفرهنگی بودن یاد می کند و از کشمکش میان دو فرهنگ، میان فرزندِ زادۀ افغانستان و فرزندِ بزرگ شده در فرانسه، سخن می گوید. او میگوید هنگامی که در فرانسه است، خود را افغانی و هنگامی که در افغانستان است، خود را فرانسوی احساس میکند و می داند که باید زندگی را با این دو بیگانگی سر کند.
این بیگانگی مضاعف، بگفتۀ او «انسان را به جستجوی هویت خود» وا میدارد. شبنم زریاب می گوید «افغانستان امروز دیگر آن کشوری نیست که من در سنّ هفت سالگی می شناختم. از اینکه این کشور در این سالها اینهمه پس رفته است، دچار سرگردانی میشوم». او به یاد میآورد که در آن سالها مادر وی رانندگی میکرد، در حالیکه امروز «نگاه مردها به زن خطرناک مینماید. برای من به عنوان زن، زندگی کردن در افغانستان ناممکن به نظر میرسد».
شبنم زریاب البته از یاد نبرده است که «سالهای نخست زندگی در فرانسه نیز با دشواریهای فراوان روبرو بوده است».
او «آموزش» و «پرورش» شهروندان را مرهم زخمهائی می داند که بر پیکر جامعۀ افغانستان، و البته بسیاری جوامع دیگر، دیده می شود. می گوید «هنگامی که زشتی و جنگ را به کودک بیاموزیم، او به همان طرف می رود و اگر صلح و خوبی را به او یاد بدهیم، به آن سو کشیده می شود».
شبنم زریاب در بارۀ شوق خود به نوشتن می گوید «در خانواده ای بزرگ شدهام که در آن خواندن و قصه کردن همواره حاضر بود. مادرم همواره می گفت "وقتی آدم بسیار بخواند، سر ریز میشود و یکروز نوشتن برایش اجتناب ناپذیر میگردد. فکر میکنم من این چنین به نوشتن روی آوردم».
او میگوید وقتی پس از سالها به افغانستان باز گشتم، ویرانی فرهنگی و ویرانی کشور برایم بسیار دردآور بود، زیرا من همیشه «افغانستان کودکی خود را با افغانستان امروز مقایسه میکردم، مقایسهای که ناممکن بود. پس از بازگشت، مدتها در سوگواری بسر بردم».
گفتگوی کامل با شبنم زریاب را گوش کنید
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید