دسترسی به محتوای اصلی
زمینه ها و دیدگاه ها

انقلاب مشروطه، آیین بهائیت و جمهوری اسلامی

نتشر شده در:

روز چهاردهم مرداد 1286، مبدأ دوران مدرن در تاریخ معاصر ایران به شمار می‌آید؛ در این روز، بالاخره مظفرالدین شاه قاجار فرمان مشروطیت را امضا کرد و راه برای تبدیل حکومت استبدادی به دولت قانونی هموار شد. اما با گذشت بیش از صد سال از انقلاب مشروطه ایران، هنوز اهداف و آرمان‌های این انقلاب به طور کامل محقق نشده و حتی در برخی از موارد شکست خورده است.

DR
تبلیغ بازرگانی

به مناسبت سالگرد انقلاب مشروطه ایران، در میزگرد این هفته «زمینه‌ها و زمانه‌ها» به چگونگی شکل‌گیری این انقلاب و همچنین آثار و نتایج آن پرداخته شده است.

مهمانان این برنامه: داریوش آشوری، نویسنده و پژوهشگر از پاریس، فریدون وهمن، استاد ایرانشناسی دانشگاه کپنهاگ از دانمارک، و علی‌اصغر حقدار، نویسنده و پژوهشگر از آنکارا در ترکیه.

تاریخ فکر و ادبیات مشروطه

در ابتدای این میزگرد، داریوش آشوری که در زمینه تاريخ تفکر و روشنفکری در ایران معاصر پژوهش کرده، به پیشینه‌های فکری انقلاب مشروطه و نقش روشنفکران در آن دوران اشاره می کند.
آشوری می گوید: ایده هایی که از انقلاب فرانسه و قرن نوزدهم اروپا سرریز کرد به بقیه جهان، از جمله ترکیه و روسیه و ایران، ذهن هایی را تحت تأثیر قرار داد.
این پژوهشگر ادامه می دهد: در آن دوران برای اولین بار در معرض روابط بین المللی قرار گرفتیم و این پرسش مطرح که اختلاف پتانسیل قدرت میان ما و دیگران چیست؟ اولین کسی که در این زمینه پرسش مهمی را مطرح کرده عباس میرزا ولیعهد فتحعلی شاه قاجار است که برای اولین بار از نماینده ناپلئون می پرسد که چرا ما درمانده ایم و شما این قدر موفقیت دارید. این پرسش بنیادی را نسل های بعدی هم دنبال کردند تا امروز که همچنان برای نسل ما، زنده است.

آشوری می گوید: این ایده ها در تمامی کشورها انقلاباتی را ایجاد کرد و در ایران نیز انقلاب مشروطه پدید آمد.
این نویسنده همچنین در بخش دیگری از سخنانش به رابطه ظهور مشروطه با ظهور روشنفکری ایرانی اشاره می کند و می گوید: آن ایده ها در هر کشوری نوع بومی روشنفکری را به وجود آورد، از جمله نوع بومی روشنفکری ایرانی.
وی ادامه می دهد: این روشنفکری در ابتدا نامش منورالفکری بود و بعد از طریق حزب توده و تأثیر ایده های لنینیستی کلمه روشنفکری رواج پیدا کرد که بیشتر ترجمه کلمه روسی اش است تا ترجمه معادل فرنگی.

همچنین آشوری که در زمینه زبان فارسی و تحولاتش پژوهش هایی را منتشر کرده درباره تأثیر انقلاب مشروطه بر زبان و ادبیات فارسی می گوید: تحولات خیلی بزرگ اجتماعی و تاریخی و انقلابها، تإثیرات عمیق روی زبانها می گذارند، و ناگزیر باید زبانها را با خودشان سازگار کنند.
آشوری ادامه می دهد که وقتی در دوران مشروطه مفهوم مردم مطرح می شود و خطاب به مردم نوشته می شود، خود به خود زبان باید از آن پیچ و تابهای حرفه ای منشیانه بیرون بیاید و عمومیت پیدا کند.
وی اضافه می کند که مهمترین عامل نزدیکی زبان فارسی به مردم، روزنامه ها و مطبوعات بود که ایده های مدرن را منتشر می کردند؛ ایده هایی مثل آزادی و برابری.

 

رابطه بهائیت و مشروطیت

در این میزگرد همچنین فریدون وهمن که در زمینه تاریخ بهائیت در ایران پژوهش و کتاب «یکصد و شصت سال مبارزه با دیانت بهائی» را نیز منتشر کرده، به نوسازی دینی در دوران مشروطه پرداخت.
وهمن گفت: در مورد نهضت مشروطیت و تجدد در ایران تا کنون صدها کتاب و پژوهش منتشر شده و این آثار نظریات مختلفی را مطرح می کند. اما تا کنون این کتابها به نقش نهضت بابی و بهایی در نهضت مشروطیت اشاره نکرده و این موضوع را کاملا روشنفکران و نویسندگان ما حتی نویسندگان و پژوهشگران ما در غرب نادیده گرفتند و از آن گذشتند.
این استاد دانشگاه در توضیح رابطه بهائیت با مشروطیت می گوید: نهضت بابی و بهایی شصت سال قبل از نهضت مشروطه انقلاب معنوی بزرگی در ایران به وجود آورد. درست است که از غرب عقاید و تفکرات بسیاری را گرفتیم اما باید بپذیریم که یک نهضت بومی خیلی بیشتر می توانست به ما کمک کند تا یک انقلاب وارداتی به سبک غرب.
وهمن در ادامه به نوآوری ها و افکار بهایت می پردازد و از آن جمله به نظام نوین دینی، شامل تساوی حقوق زن و مرد و لغو خرافات و اوهام اشاره می کند.

وی می افزاید که دهه ها قبل از انقلاب مشروطه بسیاری از مردم ایران به اصول بهاییت به عنوان اصول اعتقادی خودشان باور داشتند و آن را در جامعه خودشان عملی می کردند. و همه اینها زمینه را برای ترقی خواهی و تجدد آماده کرد.
وهمن می گوید که بر اساس تحقیقهایی که صورت گرفته، بیشتر سران مشروطیت هم از بابی ها و ازلی و بهایی ها بودند.

داریوش آشوری نیز در این زمینه با فریدون وهمن هم نظر است و می گوید: نقش بابی ها و بهایی ها در نهضت مشروطیت آن چنان که باید در نظر گرفته نشده و در محاق سانسور شخصی و سیاسی باقی مانده است.
آشوری ادامه می دهد که جنبش بهائیت اگر در ایران شانس پیروزی داشت می توانست در تحول اجتماعی ایران نقش مهمی را ایفا کند و چیزی شبیه جنبش پروتستانتیزم در مسیحیت باشد. و از آنجا که ریشه هایش نیز با بنیانها و باورهای شیعی ارتباط داشت و در درون آن باورها شکل گرفته بود و در عین حال پذیرای ایده های مدرن بود، اگر این جنبش موفق شده ایران وضع دیگری می داشت.

در ادامه وهمن اضافه می کند: تمام روشنفکران ما با تمام حسن نیت و دلسوزی که داشتند در یک فضای اسلامی حرکت می کردند، یعنی خواهان تجدد در تمامی سطوح بودند، ولی به شریعت و مذهب که می رسیدند در آنجا توقف می کردند و حتی بعضی ها تجدد را در بازگشت به اصل دین اسلام می دانستند. این امر را اگر بررسی کنیم می بینیم که دوری از هر نوع نوآوری است.
وهمن در این زمینه روشنفکران دینی را به پرسش می گیرد و می گوید که آنان باید در این زمینه پاسخگو باشند.

علی اصغر حقدار نیز در این باره می گوید که یکی از نکاتی که در روشنفکری ضعیف و کم کار ایران موجب شرمندگی است، عدم توجه روشنفکری ایران به حقوق اقلیتهای دینی از جمله آیین بهائیت است و این شرمندگی تا وقتی که عذرخواهی رسمی و اخلاقی نشود و جبران نشود، روی دوش روشنفکران ایرانی باقی خواهد ماند. روشنفکران ایران یک عذرخواهی اساسی و تاریخی به پیروان آیین بهائیت بدهکارند.

متون مشروطه و مشروطه پژوهی

علی اصغر حقدار، پژوهشگر تاریخ مشروطه و نویسنده کتاب هایی چون «مجلس‌ اول‌ و نهادهای‌ مشروطیت‌» و «رسائل سیاسی عصر مشروطیت» در این میزگرد به متون مشروطه می پردازد.
وی می گوید: متون مشروطه به صد سال قبل از مشروطه، یعنی دوره عباس میرزا باز می گردد. عباس میرزا در آن دوران یک عده ای را برای تحصیل به غرب فرستاد و در اولین سفرنامه هایی که از آن دوران به دست ما رسیده، مفاهیمی مثل پارلمان مشروطیت و دولت منتظم وجود دارد.

حقدار ادامه می دهد: پس از آن، منورالفکران یا مدرن های کلاسیک ایرانی مثل میرزا فتحعلی آخوندزاده و میرزا آقاخان کرمانی و ملکم خان با نگاهی واقع بینانه نیازهای آن زمان را در دستیابی به قانون مداری و انتظام دولت و تفکیک حقوق عرفی از حقوق شرعی مطرح کردند.
وی تأکید می کند که قبل از اینکه مشروطیت مستقر شود، متون آن به این شکل در فرهنگ ایرانی به وجود آمده بود.
این پژوهشگر همچنین به اسناد و مدارک تاریخی و سیاسی اشاره می کند که در مشروطیت به وجود آمد. به عنوان نمونه می شود صورت مذاکرات مجلس اول را به عنوان متن اولیه مشروطیت به کار برد.
حقدار اضافه می کند که بعد از این دوران متون مشروطه گسترش بیشتری یافته و در متون تئوریک و تاریخی مشروطه ثبت شده و همه این آثار را می توان به عنوان متون مشروطه مطرح کرد. حتی در ادبیات و رمان ایرانی هم مشروطیت به متن و موضوع و گفتار تبدیل شده است.
وی همچنین به شبنامه ها و روزنامه ها هم به عنوان متون مشروطه اشاره می کند و می گوید که خوشبختانه برخی از این متون در ثبت قوانین به بار می نشیند.

حقدار همچنین درباره مشروطه پژوهی می گوید: مشروطه پژوهی همزمان با اولین متونی که اشاره شد، شکل گرفته است.
حقدار ادامه می دهد که مشروطه پژوهی شامل توضیح مشروطه و متون آن و همچنین سنجش انتقادی متون مشروطه است. مشروطه پژوهشی همچنین پس از بررسی متون تاریخی، وارد تاریخ نگاری می شود و به نوعی می توان نوشته های یحیی دولت آبادی و ناظم الاسلام کرمانی و احمد کسروی و حتی فریدون آدمیت و ایرج افشار را هم می توان لایه هایی از مشروطه پژوهی دانست.
حقدار می گوید: امروز ما پی بریده ایم که باید تاریخ اندیشه مشروطه را نیز به سنجش ببریم. حتی در ادبیات امروز رمان نویسان ما نیز به نوعی مشروطه پژوهی می کنند و به خلق و خوی مشروطه خواهان و روحیات اجتماعی آن زمان می پردازند.

انقلاب مشروطه و جمهوری اسلامی

در بخش پایانی این میزگرد، فریدون وهمن درباره شکست آرمانهای مشروطه به ویژه در دوران جمهوری اسلامی می گوید: به صورت ظاهر، انقلاب مشروطیت با شکست کامل مواجه شد، نه در زمان جمهوری اسلامی بلکه در آغاز مشروطیت و با تصویب متمم قانون اساسی.
وی ادامه می دهد که در آن زمان بسیاری از اصول رو که در اصل قانون اساسی بود عوض کردند و تفکیک جنسیتی گذاشتند و انتخاب نمایندگان مجلس رو منحصر به معتقدین به تشیع کردند و عده زیادی از مردم ایران را مجزا کردند.
وهمن همچنین می گوید که ممکن است که جمهوری اسلامی به ظاهر بتواند جنبش مشروطه را خفه کند اما خوشبختانه روشنفکران و مردم و جوانان ما بیدارند و روح مشروطه را نگاه می دارند.

در این زمینه، آشوری نیز می گوید: جمهوری اسلامی آن چنان تضادهای ساختاری و ایده ای دارد که به هیچ وجه نمی تواند خودش را به عنوان یک حکومت جا بیندازد، اگرچه موقتا می توانند زور و فشار بیاورند و چیزهایی را به جامعه تحمیل کنند، اما در دراز مدت نخواهند توانست.
آشوری تأکید می کند که دستاوردهای مشروطه در ایران نهادی شدند و جمهوری اسلامی نمی تواند آنها را ریشه کن کند، فقط می تواند آنها را دستکاری یا کارکردشان را مختل کند.
این نویسنده اضافه کرد که جمهوری اسلامی می خواهد نهادهای مدرن را با تفکرات عقب مانده توام کند که موفقیتی نخواهد داشت.

علی اصغر حقدار نیز در پایان می گوید: داده های تاریخی ثابت می کند که مشروطه شکست نخورده است، بلکه مشروطه پروژه ناتمام مدرنیته ایران است.
وی ادامه می دهد: طبیعی است که وقتی یک فرهنگ جدید وارد یک فرهنگ سنتی شود، آن را به چالش می کشد و عاملان فرهنگ سنتی هم مقاومت خواهند کرد.
حقدار تأکید می کند: من معتقدم که پروژه فرهنگی غیرمشروطه در ایران شکست خورده است.
این نویسنده اظهار می دارد که اگر مشروطه ناتمام مانده، برای این است که ما فرهنگ سازی نکردیم و از این کار بزرگ و بنیادین غفلت کردیم. امروز ما باید مشروطه را در لایه های گوناگون به فرهنگ تبدیل کنیم.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.