نویسندگان زن مهاجر ایرانی درباره مهاجرت چگونه میاندیشند؟ مهاجرت چه تأثیری بر نوشتن آنها گذاشته و دنیای داستانی آنها را دارای چه ویژگیهایی کرده؟ گلی ترقی، نویسنده زن ایرانی که در پاریس زندگی میکند سالهای دور از وطن را «روغن روی آب» میداند، در صورتی که مهاجرت برای نهال تجدد، دیگر نویسنده زن ایرانی مقیم فرانسه، یک «منبع آفرینش» برای ادبیات است.
هرچند پرچمدار ادبیات مهاجرت در ایران نویسندگان شناخته شده ای چون صادق هدایت و بزرگ علوی بودند اما این شاخه ادبی به دلایلی تا سال ها در ایران تقریبا ناشناخته بود.
علت این موضوع تعداد کم نویسندگان ایرانی مهاجر و عدم دسترسی آسان به آثار آنها بود. اما با انقلاب ایران در سال 57 و پس از آن دوره جنگ هشت ساله بسیاری از نویسندگان و روشنفکران ایرانی زندگی در کشورهای دیگر را انتخاب کردند و همین باعث شد تا در سی و چند سال گذشته شاهد رشد مراکز نشر فارسی در خارج از ایران و انتشار کتاب و مجلات بسیار باشیم.
هرچند نویسندگان مهاجر به شکل های گوناگون آثار خود را می نوشتند و همچنان که برخی کتاب های شان را به فارسی و در ایران یا کشور میزبان منتشر می کردند بعضی از این هم فراتر رفته و به زبان کشور میزبان نوشته اند، با همه اینها ادبیات مهاجرت در سه دهه گذشته چنان قوت گرفته که جزئی از تاریخ ادبیات معاصر ایران شده و بدون در نظر گرفتن آن نمی توان به بررسی ادبیات چند دهه اخیر فارسی پرداخت.
آنچنان که به گفته برخی، ادبيات مهاجرت شاخه ای بسيار قوی است كه همپای ادبيات داخل کشور پيش رفته است.
درباره ادبیات مهاجرت بسیار گفته و نوشته شده، اما در برنامه زمینه ها و زمانه های این هفته رادیو بین المللی فرانسه از دو نویسنده زن ایرانی دعوت کرده ایم که هر دو ازچهره های موفق فرهنگی و ادبی مهاجر هستند.
این دو از نویسندگان مهاجر بعد از انقلاب ایران بوده و اکنون در سی و چهارمین سال پس از این واقعه از تاثیر مهاجرت بر نویسنده می گویند.
گلی ترقی، نویسنده ای که آثار بسیاری در چهار دهه گذشته از او منتشر شده و کتاب هایش از آثار داستانی موفق ادبیات کشور است. هرچند به گفته خود او، آخرین آثارش با موافقت ارشاد برای انتشار روبرو نشده و چاره ای جز چاپ کتاب هایش در خارج از ایران ندارد.
نهال تجدد، هم نویسنده ایرانی است که تاکنون همه آثارش را به زبان فرانسه نوشته و آخرین کتاب او به نام " Elle joue" از جمله آثار داستانی موفق چاپ شده در فرانسه در یکسال گذشته بوده است. تجدد برای این کتاب نام فارسی " او بازی می کند" را انتخاب می کند و توضیح می دهد: " خواننده خیلی زود خواهد فهمید که " او" یک زن است. من فکر می کنم این بهترین اسم باشد چون مخاطب با خواندن کتاب می فهمد که داستان در مورد شخصیت دو زن است اما " او" یک زن است."
در این گفت و گو در حالی که گلی ترقی از سختی های نوشتن در غربت می گوید، نهال تجدد دیگر نویسنده مهاجر به مهاجرت یا به گفته خودش تبعید به عنوان فرصتی استثنائی می نگرد.
گلی ترقی، نویسنده ایرانی ساکن فرانسه می گوید: "همیشه پاریس برای من یک جای رویایی بود اما پاریس به این صورت و دور از دیار برایم خیلی سخت بود. چون زندگی من با زبان است و با آن زندگی میکنم. من باید در اقیانوس زبان بغلتم. حالا تهران آلوده باشد یا هرچه، وقتی وارد آنجا میشوم یک اقیانوس زبان فارسی هست که من در آن شیرجه میروم."
اما نهال تجدد به امر تبعید به عنوان فرصتی برای نویسنده و رمان نویس اشاره کرده و توضیح می دهد: " در مورد رمان من همیشه فکر کردهام کسی مثل من این شانس را دارد که به ایران رفتوآمد کند و هر دو جامعه میتواند برای او منبع آفرینش باشد و این موردی است که به همهکس داده نشده است. کسانی که در ایران هستند میتوانند به طور فوقالعاده در مورد ایران بنویسند و یا یک نویسنده فرانسوی در مورد فرانسه بنویسد ولی این رفتوآمد یک ویژگی است که خانم ترقی هم دارند و این به ما امکانی میدهد که بتوانیم از این دو موقعیت به بهترین نحو –لااقل امیدوارم- در کتابهایمان استفاده کنیم."
ارتباط نویسنده با سرزمین مادری
هم نهال تجدد و هم گلی ترقی بر حفظ ارتباط با سرزمین مادری تاکید می کنند و گلی ترقی یکی از ویژگی های نهال تجدد در نویسندگی را حفظ ارتباط او با ایران می داند و می گوید: " فکر می کنم خانم تجدد با جامعه ایران آشنایی کامل دارند. "کامل" البته کلمه خیلی وسیعی است. اما مرتب به ایران سفر می کند. در آنجا دوستان زیادی دارد و از ایران در همه این مدت مثل خود من دور نبوده و دوری جغرافیایی از ایران باعث نشده که از مسائل اجتماعی این کشور جدا باشد."
نویسنده رمان "من هم چه گوارا هستم" ادامه می دهد:" من الان 33 سال است که خارج از ایران زندگی میکنم، هرچند نمیتوانم اسم آن را تبعید بگذارم، چون هر سال، هرجور که شده خودم را به ایران رساندهام و کتابهایم را آنجا چاپ میکنم. حالا که دیگر کتابهایم قدغن شده، اما باز هم به ایران میروم."
تجدد هم تاکید می کند: " ایران در واقع یک بند نافی است که با اینکه من اینجا هستم اما پاره نشده و در واقع وقتی که فکر میکنم جز به ایران فکر نمیکنم! همیشه با خودم این درگیری را دارم که یک روزی بنشینم و یک داستان فرانسوی بنویسم. شوهر من فرانسوی است و من در جامعه فرانسوی خیلی راحت هستم چون این مساله تبعید برای من دردناک نبود. درد من جای دیگر و در دوری از ایران است. هرچند با جامعه فرانسوی آشتی هستم ولی نمیتوانم در مورد فرانسه بنویسم و وقتی مینویسم باید در مورد ایران بنویسم."
نوشتن در تبعید برای کدام مخاطب؟
به عقیده منتقدان و کارشناسان ادبی، نویسندگان مهاجر ایرانی به دو گروه تقسیم می شوند: آنها که به زبان فارسی و در مورد ایران و برای مخاطب فارسی زبان می نویسند و آنها که زبان کشور مقصد را برای نوشتن و انتشار آثارشان انتخاب می کنند. هرچند برخی دیگر از منتقدان هم به طور کلی آثاری را که در مهاجرت نوشته شده اما درباره ایران و براساس خاطرات گذشته نویسنده و نه خاطرات زندگی در کشور میزبان بوده، جزو ادبیات مهاجرت به شمار نمی آورند، اما این دو نویسنده معتقدند که اغلب نویسندگان مهاجر به نوعی از وطن باید بنویسند.
گلی ترقی در این باره می گوید:" آن قصه های من که در مورد مساله تبعید است مثل " انار بانو و پسرهایش" یا " خانهای در آسمان" یا یکی دو قصه دیگر، در واقع قصه آدم هایی است که آنها را دیده ام. در واقع فقط خود من نیستم که در تبعیدم. مثلا " خانهای در آسمان" زندگی مادری است که اینجا با پسرش زندگی میکرد. آپارتمانشان برای او جا نداشت. مجبور بود حتی در حمام و وان یا آشپزخانه بخوابد. بعد او را به لندن پیش دختر و دامادش می فرستند و مدام اینطرف و آنطرف می رود و در واقع تنها خانهای که برای خود میشناسد همان صندلی هواپیماست که میگوید این مال من است. برای خود من سختی غربت بیشتر مربوط به همان زبان فارسی و دوری از ایران بوده، چون من خیلی ایرانی هستم. "
به اعتقاد برخی در بسياری از آثار نويسندگان مهاجر خارج از كشور می توان اين نگاه به گذشته و بازسازی گذشته و تعلقات خاطر گذشته در زمان حال را مشاهده كرد.
همچنان که گلی ترقی در برخی رمان هایش مانند "بین دو دنیا" یا " خاطرات پراکنده" و در بعضی از داستان های کوتاهش چنین رویکردی دارد.
نهال تجدد در دو کتاب آخر خود به شرح ماجراهای افرادی می پردازد که یا در ایران هستند یا با وجود مهاجرت، آنچه در ایران بر آنان گذشته همواره با آنهاست.
وی می گوید:" گذشته وجود ندارد، ولی در ما وجود دارد."
نویسنده رمان "پاسپورت ایرانی" تاکید می کند: " به هرحال نویسندههایی که اینجا به زبان فرانسه مینویسند در واقع
داستان های شان یکجورهایی به ایران برمیگردد ، البته نه همگی اما کلا قصهها به خاطراتی که در ایران داشتهاند مربوط می شود یا به هرحال در حول و حوش ایران میگذرد و همانطور که خانم ترقی میگویند این موضوع دور بودن یک دوری جغرافیایی است اما یک مقدار دوری از خود هم هست. یعنی همانطور که درکتابهای خانم ترقی هست حتی اگر ایشان در ایران باشند از خود خودشان و بچگیشان دور هستند واین امنیتی که در بچگیشان بوده و این نوستالژی امنیت بچگی در برابر خطرهایی که اکنون وجود دارد باعث میشود رفتن فیزیکی ایشان به ایران باعث از بین رفتن این مسائل نشود و آنها باقی بمانند واین را تنها میتوان در ادبیات بیان کرد. تنها جایی که این فضاها یکی میشوند و این ترسها دیگر وجود ندارد وقتی است که اینها با کلمات نوشته میشود. هرچند خاطراتی که از ان می نویسند شاید خاطرات خودشان نباشد اما بعد از تبدیل به داستان، به خاطرات خواننده تبدیل میشود. ایشان معمولا ماجراهایی که میبینند را برای اطرافیان تعریف میکنند و بعد آن را مینویسند و آن وقت آن زنی که پیش هیچکدام از بچههایش جا نداشته و نویسنده اول او را دیده، میشود هر زن وبه خاطره همه کس تبدیل میشود واین واقعا در ادبیات اتفاق میافتد و این قصه می تواند به خاطره یک تبعیدی تبدیل شود."
وی در مورد توجه نویسنده به مخاطب هم می گوید:" وقتی کسی مینویسد، در لحظه نوشتن به این فکر نمیکند که کی قرار است آن را بخواند وطبیعی است که وقتی من به فرانسه مینویسم برای خواننده فرانسوی خواهد بود. البته ممکن است اثر ترجمه شود، همانطور که بعضی از کتابهای من به فارسی ترجمه شدند ولی این کتابها در اصل برای خواننده فرانسوی نوشته میشود، هرچند در این سالهای آخر کتابهایی که نوشته ام، کاملا در مورد ایران امروز بوده است."
به گفته گلی ترقی حتی نویسنده ای که اینجا باشد و فرانسوی شده باشد باز به ایران فکر می کند، همانطور که در آثار نویسنده های جوان تر هم این موضوع دیده می شود. هرچند در ایران زندگی نکرده باشند و شرایط متفاوت تری داشته باشند.
زندگی بین دو دنیا
آثار ادبی مهاجرت نویسندگان ایرانی نشان داده که نويسنده مهاجرمعمولا هويت خود را در برزخی بين گذشته ای كه پشت سرگذاشته و آينده ای كه در پيش رو دارد، می جويد.
گلی ترقی در این باره می گوید:" ولی برای من این سی سال مثل روغنی روی آب بوده و همیشه در سطح ظاهری گذشته، چون هیچ چیز آن عمیقا به من مربوط نمیشود."
وی ادامه می دهد:""من در واقع به ایران به دنبال "خاطرههای پراکنده" که آن را نوشتهام، می روم. اما آن را هم که خاطرههای گذشته است، پیدا نمیکنم. آنجا هم من یکجوری غریبهام چون 33 سال است که نبودهام. در واقع میشود گفت که بین " دو دنیا" زندگی کردن" کمی سخت است ولی خوب یکجور زندگی است. یک جور زندگی خاص که من آن را در کارهایم نشان میدهم."
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید