نعمت میرزازاده– آزرم: حاکمیّت امروز ایران میراثدار امام محمد غزالی است و بر همۀ فرزندانِ این سرزمین، نافرمانیِ مدنی از آن تفکّر، فرض تاریخی است
نتشر شده در:
گوش کنید - ۲۱:۵۹
میهمان این هفتۀ چهرهها و گفتگوها، سُراینده و پژوهشگری از سرزمین خراسان است که در باز نمودن توشۀ زبان و ادب پارسی و بویژه شاهکار نیای فرهنگی خود، فردوسی، تلاش فراوان کرده و میراث زادگاه خویش را حتی در نوای سخن خود همراه می کشد.
او در جوانی با سردبیریِ خراسان ادبی و ماهنامۀ هیرمند در مشهد با زیان و فرهنگ پیوند بست و در همین زمینه به پژوهش پرداخت، در دانشگاههای هنر و ملّی ایران تاریخ و تمدّن و زبان و ادبیّات تدریس کرد، پژوهشگر ارشد در بنیاد شاهنامۀ فردوسی شد، به عضویّت هیئت علمی این بنیاد در آمد، در تأسیس کانون نویسندگان ایران و سپس کانون نویسندگان ایران در تبعید، کوشا بود و در همۀ این سالها، شعر گفت، پژوهش کرد، آموزش داد.
مقدمه بر حماسۀ آرش، جان و جهان شاهنامه، ویرایش انتقادی شاهنامۀ فردوسی، شعر امروز خراسان و نیز دفترهای شعر سحوری، گلخون، گُلخشم، شماری از آثار اوست که مجموعۀ آنها به بیش ٣٠ جلد میرسد.
میهمان این هفتۀ برنامه، نعمت میرزازاده، یا نعمت آزرم است که م. آزرم تخلص میکند.
گفتگو با م. آزرم را از شاهنامه آغاز می کنیم تا بگوید آنچه از این شاهکار ادب فارسی به درد امروز ما می خورد، چیست و مرهم این کتاب بر زخم های امروز ما کدامست؟ می گوید «در جهان پس از اسلام برای آنکه به عنوان یک ملّت با پیشینۀ تاریخی و فرهنگی خود باقی بمانیم، نیازمند حفظ زبان خویش بودهایم، زیرا انسان در ظرف زبان میاندیشد و این همین اندیشه است که زبان را زنده نگاه میدارد و این کار با شاهنامۀ فردوسی انجام شد». آزرم می گوید «در تمام کشورهائی که مسلمان شدند، اسلام به عنوان هویّت» پا گرفت و زبان خود را تحمیل کرد. ایرانیان هر چند مسلمان شدند، امّا زبان خود را حفظ کردند و این همان چیزی است که امروز به کار ما میآید. در همین حال فراموش نکنیم که در ایران «شعر هنری در میان دیگر هنرها نیست. شعر هنرِ هنرهای ماست. شعر زبان ملّی ماست، بیان هویّت ماست، بیان تاریخ نانوشتۀ ماست».
م. آزرم می گوید «از آنجا که خانۀ اندیشۀ ما خانۀ شعر بوده است، شیوۀ تفکّر ما شهودی است و نه منطقی».
در این گفتگو از نوروز سخن می گوئیم، از جشنهای ایرانی یاد میکنیم، به اهمیّت شادی در زندگی ایرانیان باستان می پردازیم. نعمت میرزازاده می گوید شاهنامه یک رزم نامه نیست، کتاب صلح است. رزم آورانِ شاهنامه از جنگ برای بیان برگزاری شادمانی بهره می برند. هیچ جنگی در شاهنامه نیامده است که پیش از آن رزمجویان سه شبانه روز به شادکامی و شادخواری نپردازند.
نعمت میرزازاده پس از یادآوری اشعاری از شاعران بزرگ گذشته در گرامیداشت نوروز، سه ترانه از سرودههای خود را نیز در همین زمینه عرضه می دارد :
نوروز نُماد جاودان نو شدن است
تجدیدِ جوانیِ جهانِ کهن است
زینها همه خوبتر که هر نو شدنش
بازآورِ نام پاکِ ایرانِ من است.
و نیز :
نوروز رسید و گفت : ایران بر جاست
هر چند هنوز اژدها حکمرواست
تا مژدۀ آزادی میهن، نوروز
بغضی است که آمیخته با شادی ماست.
م. آزرم برخی تلاشهای روزگار کنونی در ایران را به زورآزمائی تاریخی در این کشور میان اسلام به عنوان مذهب و اسلام به عنوان هویّت پیوند می دهد و می گوید «این همان نزاع قدیمی است» که میان فردوسی و امام محمد غزالی نیز جریان داشت. «حکومت امروز ایران ادامۀ تاریخیِ امام محمد غزالی است که می گفت نوروز، مهرگان، سده و ... را مندرس کرد. این عین واژۀ او در احیاء العلوم است که کیمیای سعادت ترجمه شده است».
نعمت میرزازاده در این گفتگو از دوران کودکی و خاطرات خود نیز یاد می کند. هنگامی که داوری امروز او را در بارۀ قصیدۀ «به نام تو سوگند» که در سال ١٣٤٣ در ستایش از خمینی سروده و از او با عنوان امام یاد کرده، جویا میشویم، پاسخ او اینست: «نمی گویم که من هیچگاه اشتباه نمیکنم. هر که بدود، زمین می خورد و مردهها در گورستانها نیز البته اشتباه نمی کنند. درست است که من روزی گفتهام :
ای ز وطن دور، ای مجاهد در بند،
ای دلِ اهلِ وطن به مهر تو پیوند...،
امّا پس از آن همان آدم گفته است :
ای دَدِ پتیاره، ای گُجَستک پُر فند،
ای دلِ اهل وطن به کینِ تو در بند،
خلط فتاده برون ز سینهی تاریخ،
غدّهی چرکینِ عقدههای پس افکند».
ختم گفتار او اینست :
«تمام هستی من نذر مهربانی بود
ستم در آمد و ناچار برگرفتم تیغ».
نعمت میرزازاده – آزرم : حاکمیّت امروز ایران میراث دار امام محمد غزالی است و بر همۀ فرزندانِ این سرزمین، نافرمانیِ مدنی از آن تفکّر، فرضِ تاریخی است
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید