در زمان شاه ایران با همۀ کشورهایِ جهان به ویژه کشورهایِ خاور میانه روابطِ عادی و دوستانه داشت. ارتش نیرومندی که شاه پدید آورده بود، به رغم ضربههایی که انقلابیان بر پیکر آن فرود آوردند، توانست در برابر حملۀ عراق مقاومت کند. افزایشِ توانِ نظامی ایران در زمان شاه نه تنها شورویها بلکه بعضی محافل سیاسیِ آمریکا را نیز نگران کرده بود. پس از انقلاب، رهبران تازه به قدرت رسیده و در رأس آنان، آیتالله خمینی، اساس سیاستِ خارجیِ ایران را بر مفهومِ ناروشنی به نام «استکبارستیزی» قرار دادند. یکی از اصول سیاستِ خارجیِ جمهوری اسلامی «دفاع از حقوق همۀ مسلمانان» است. اما با کاربستِ آن، رهبران ایران نه تنها بیشتر کشورهای مسلمان بلکه اسلامگرایانِ ضدغربی را نیز به دشمن ایران تبدیل کردهاند. آنان زیر عنوان «اسلام» از جریانهایِ سیاسیِ شیعی پشتیبانی میکنند. امروز ایران در جهان کشوری مطرود است. انزوای بینالمللیِ آن در تاریخ درازآهنگاش سابقه ندارد.
چهارشنبۀ گذشته ششم مارس حسن روحانی، رئیس جمهوری ایران، در دیداری رسمی از استان گیلان گفت: ایران در شرایطِ جنگِ اقتصادی قرار دارد و من از اردیبهشت ماه سال جاری چندین بار در خدمت مقام مُعَظَّم رهبری گفتهام: ما در میدان جنگ به یک فرمانده نیاز داریم تا همۀ مسئولان و ارگانهایِ مختلف در کنار هم با یک فرماندهیِ واحد کار خود را پیش ببرند و دشمن را وادار به شکست کنند. اما مقام رهبری پیشنهاد مرا برای فرماندهی رد کرده و رهبری این جنگ را به من واگذار کرده است. بیگمان، منظور روحانی از جنگ اقتصادی بازگشتِ دوبارۀ تحریمهای آمریکاست که با خروجِ رسمیِ آن کشور از برجام در ۱۸ اردیبهشت ۱۳۹۷ آغاز شده است. اما جنگ اقتصادی تنها یکی از میدانهایِ جنگِ همه جانبه و بیسرانجامی است که ایرانِ اسلامی از فردای انقلاب ۱۳۵۷ در بیرونِ از مرزهای خود به راه انداخته و مردم کشور را در آن درگیر کرده است.
با آن انقلاب روابط ایران نه تنها با غرب به ویژه آمریکا، بلکه با کشورهایِ خاورمیانه نیز به کل دگرگون شد. در سالهای پایانیِ نظام پادشاهی، ایران با همۀ کشورهایِ جهان به ویژه کشورهایِ خاور میانه روابطِ عادی و دوستانه داشت. شاه به رغم روابطِ نزدیکاش با آمریکا با رقیب اصلیِ آن کشور یعنی شوروی نیز در گرماگرم جنگِ سرد مناسباتِ صلحآمیز داشت. امروز حتی مخالفان و دشمنانِ مُنصفِ او نیز میپذیرند که سیاستِ خارجیِ شاه در ۱۵ سال آخر حکومتِ او سیاستیِ مستقل بود. او حتی توانسته بود با اتحاد جماهیر شوروی و کشورهایِ وابسته به آن روابطِ نزدیک، دستکم مسالمتآمیز برقرار کند. مناسباتِ او با کشورهای غیرمتعهد گرم و دوستانه بود. در زمان شاه جز چند کشاکشِ جزئی و زودگذر با صدام حسین و عبدالناصر، مناسباتِ ایران با همۀ کشورهای عربی روی هم رفته عادی و دوستانه بود. ایران با اسرائیل نیز روابطِ مسالمت آمیز داشت.
سیاستِ تسلیحاتیِ شاه، که مخالفانش بر آن میتاختند و هنوز آن را نادرست میدانند، جزئی از سیاست خارجیِ او بود. ارتش نیرومندی که او پدید آورده بود، به رغم ضربههایی که انقلابیان بر پیکر آن فرود آوردند، توانست در برابر حملۀ عراق مقاومت کند. شاه سیاستِ تسلیحاتیاش را برای حفظِ امنیتِ خلیج فارس ضروری میشمرد. به گفتۀ پژوهشگرانِ بیطرف، او میخواست منطقه را از حضور نظامیِ قدرتهایِ بزرگ به ویژه آمریکا بینیاز کند. از همین رو، افزایشِ توانِ نظامی ایران نه تنها شورویها بلکه بعضی محافل سیاسیِ آمریکا را نیز نگران کرده بود، چنان که بعضی سناتورهای آمریکایی مخالفِ سرسختِ فروش سلاحهای پیشرفته به ایران بودند و از نیرومند شدن ارتش ایران میترسیدند.
در پاسخ به نگرانیهایِ آنان شاه در مصاحبهای با دیوید بِرینگتن گفت: اگر شما آمریکاییها میخواهید به پیمانی که با ما بستهاید پایبند بمانید، باید خوشحال باشید از این که ایران در حال ساختنِ ارتشی نیرومند است. اما اگر نمیخواهید، چرا آشکارا به ما نمیگویید؟ خوب آن پیمان را باطل کنید. تمام کنید تا ما تکلیفمان را بدانیم. آن وقت ما سیاستهامان را بر اساسِ تازهای استوار خواهیم کرد.
سخنان شاه نشان میدهد که بعضی جناحهایِ دستگاه حکومتیِ آمریکا از سیاستِ خارجی ایران و نیرومند شدنِ ارتشِ آن خشنود نبودند. آنان از سیاستهایِ شاه در اوپک و افزایش قیمت و میزانِ تولید نفت نیز که جزئی از سیاستِ خارجیِ شاه بود، ناراضی بودند. چنان که یکی از علتهای اصلیِ تورم در اقتصاد آمریکا را به افزایش قیمتِ نفت نسبت میدادند. شاه به این ادعاها نیز پاسخ گفته است: به گفتۀ او: چنین ادعایی درست نیست. زیرا بر پایۀ آمار، تنها نیم در صد از تورمِ اقتصاد آمریکا مربوط به افزایش قیمتِ نفت است و در کشورهایِ اروپایی نیز ۲ در صد از تورم را میتوان به آن نسبت داد.
با انقلاب ۱۳۵۷ سیاستِ خارجی ایران یکسره تغییر کرد. انقلابیانِ تازه به قدرت رسیده و رهبر آنان، آیتالله خمینی، اساس سیاستِ خارجیِ ایران را بر مفهومِ ناروشنی به نام «استکبارستیزی» قرار دادند. در اصلِ ۱۵۲ قانون اساسیِ جمهوری اسلامیِ ایران آمده است: «سیاست خارجی جمهوری اسلامی ایران بر اساس نفی هرگونه سلطه جویی و سلطه پذیری، حفظ استقلال همه جانبه و تمامیت ارضی کشور، دفاع از حقوق همۀ مسلمانان و عدم تعهد در برابر قدرتهای سلطه گر و روابط صلح آمیز متقابل با دول غیرمحارب استوار است».
رهبرانِ ایران در چهل سال گذشته سیاست خارجیِ ایران را با همین اصلِ «استکبارستیزی» پیش بردهاند. دشمنی با آمریکا و بیاعتمادی و حتی بدبینی نسبت به همۀ کشورهایی که روابط نزدیک با آمریکا و به طور کلی با غرب دارند، مشخصۀ اصلیِ سیاستِ خارجی جمهوری اسلامی از ۱۳۵۷ تاکنون بوده است. رهبر جمهوری اسلامی که تعیین کنندۀ سیاست خارجی ایران است دربارۀ اروپاییها میگوید: نژادهای اروپایی نژادهای وحشیاند. اینها ظاهرشان اطوکشیده و کراوات زده و ادکلن زده است، اما باطن همان باطنِ وحشیگری است که در تاریخ وجود داشته و هنوز هم در اینها هست.
گردانندگان جمهوری اسلامی ویژگیِ سیاستِ خارجیِ ایران را در زمان شاه دستنشاندگی و خدمت به منافع آمریکا میدانند و سیاستهایِ تسلیحاتی و نفتیِ شاه را به دستگاه حکومتیِ آمریکا نسبت میدهند. اما کم نیستند پژوهشگرانِ بیطرفی که چنین عقیدهای را رد کرده باشند. برای مثال، «مارک گازیوروسکی»، از کارشناسانِ سیاست خارجی آمریکا و ایران، معتقد است که شاه در دهۀ پایانی حکومتش سیاست خارجیِ مستقلی در پیش گرفته بود، اما تصویری که از او در ذهنها وجود داشت، تصویر رهبری دستنشانده بود.
یکی از اصول سیاستِ خارجیِ جمهوری اسلامی «دفاع از حقوق همۀ مسلمانان» است. اما با کاربستِ این اصل، رهبران ایران نه تنها بیشتر کشورهای مسلمان بلکه اسلامگرایانِ ضدغربی را نیز به دشمن ایران تبدیل کردهاند. آنان زیر عنوان «اسلام» از جریانهایِ سیاسیِ شیعی پشتیبانی میکنند و از همین رو، نه تنها دشمنیِ کشورهای مسلمان بلکه اسلامگرایانِ سُنی مذهب را نیز حتی در داخل ایران برضد خود برانگیختهاند. امروز ایران در جهان کشوری مطرود است. انزوای بینالمللیِ آن در تاریخ درازآهنگاش سابقه ندارد.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید