نگاهی به تاریخ سیاسیِ کشمیر از استقلال هند در ۱۹۴۷ تا امروز
نتشر شده در:
گوش کنید - ۰۹:۳۴
پس از چند پاره شدنِ هندِ بریتانیا در ۱۹۴۷ مهاراجۀ هندویِ «جامو و کَشمیر» ترجیح داد قلمرو فرمانرواییاش مستقل بماند و از پیوستنِ آن به هند و پاکستان خودداری کرد. اما هنگامی که پشتونها با پشتیبانیِ نظامی پاکستان به آن قلمرو تاختند، از دولت هند درخواست کمک نظامی کرد و دولت هند پس از بیرون راندن مهاجمان، «جامو و کَشمیر» را با دادن خودمختاری نسبی ضمیمۀ خاک خود کرد. ناسیونالیستهای هندو همواره خواهان پایان دادن به خودمختاریِ جامو و کَشمیر بودند. فعلیت بخشیدن به این خواست یکی از وعدههایِ انتخاباتیِ ناراندرا موُدی، نخست وزیر کنونیِ هند، بود.
دوشنبۀ هفتۀ گذشته پنجم اوت دولت هند خودمختاریِ ایالتِ «جامو و کَشمیر» را لغو کرد. به گفتۀ بعضی از کارشناسانِ هند این تصمیم ممکن است به یک بحران واقعی در شبه قارۀ هند به ویژه در روابط هند و پاکستان بینجامد. مقاماتِ سیاسی کَشمیر و مخالفان سیاسیِ نخست وزیرِ هند روز اعلام لغو خودمختاریِ ایالتِ «جامو و کَشمیر» را «یک روزِ سیاه برای دموکراسی هند» خواندند و دولت پاکستان سه روز پس از اعلامِ آن سفیر هند را از پاکستان اخراج کرد و روابط تجاریاش را با هند به حال تعلیق درآورد.
ایالتِ «جامو و کَشمیر» سرزمینِ پهناوری است در شمالِ غربیِ شبه قارۀ هند. بخش عمدۀ خاک آن در رشته کوههای هیمالیا قرار دارد. این ایالت در جَنوب هممرزِ ایالتهای «هیماچال پْرادِش» و «پنجابِ» هند است و در شمال شرقی هممرزِ مناطق خودمختارِ «تبّت» و «شینجیانگِ» چین. در شمال شرقی نیز با کَشمیرِ زیرکنترلِ پاکستان معروف به «کَشمیر آزاد» هممرز است. بخشی از خاک آن که شامل «آکسایْ چین» و منطقۀ ماوراء قراقُروم است، به تصرف جمهوری خلق چین درآمده است. دولت هند آن مناطق را جزو ایالت «جامو و کَشمیر» میداند و مدعی است که بر اساس خطوطِ مرزی تعیین شده در زمان «هندِ بریتانیا» آن مناطق باید به هند بازگردانده شوند. درگیریهای مرزیِ چین و هند بر سر آن مناطق سرانجام در ۱۹۶۲ به سود چینیها پایان یافت. و اما «هندِ بریتانیا» چه بود؟
در ۳۱ دسامبر ۱۶۰۰ میلادی الیزابت اول، ملکۀ انگلستان، با یک فرمانِ شاهانه انحصار تجارت در اقیانوس هند را به مدت ۲۰ سال به «کمپانیِ هندِ شرقی» واگذار کرد. این کمپانی که خود با همان فرمانِ شاهانه تشکیل شده بود، خیلی زود به نیرومندترین شرکتِ تجاری آن زمان تبدیل شد و رفته رفته وظایفِ نظامی و اداری نیز برای ادارۀ سرزمینِ پهناورِ هند به عهده گرفت. در ۱۸۵۷ سپاهیان هندی که در خدمتِ آن کمپانی بودند برضد آن شوریدند. آن شورش که در تاریخها به «شورش سپاهیان» معروف است، به عُمر آن کمپانی که بر اثر تحولات اقتصادی و سیاسیِ قرن نوزدهم در سراشیب زوال افتاده بود، در ۱۸۵۸ پایان داد. بدینسان، کمپانیِ هند شرقی همۀ داراییهایش را به دولت بریتانیا یا، به عبارت بهتر، به «پادشاهیِ بریتانیا» واگذار کرد.
از آن پس شبه قارۀ هند مستعمرۀ رسمیِ بریتانیای کبیر شد که تا ۱۹۴۷ به طول انجامید. بریتانیاییها نظامی سیاسی بر آن سرزمینِ پهناور حاکم کردند که به آن «راجِ بریتانیا» یا «هندِ بریتانیا» میگفتند. قلمروِ راجِ بریتانیا دربرگیرندۀ هند، پاکستان، بنگلادش و میانمار کنونی بود. بریتانیاییها بر مناطقی از شبه قارۀ هند سرراست فرمان میراندند. اما بر ولایتهایی از آن سرزمین فرمانراوایانِ محلی حکومت میکردند که همگی در عین حال که سرسپردۀ دولتِ بریتانیا بودند، از نوعی خودمختاری نیز برخوردار بودند. قلمروِ هریک از آن فرمانروایانِ محلی را به زبان هندی «نَوّابی راجیا» و به زبان اُردو «نَوّابی ریاست» میگفتند. جامو و کَشمیر یکی از آن نوّابیها بود که مهاراجه ای هندو بر آن فرمان میراند. در حالی که از قرنها پیش اکثریت جمعیتِ آن مسلمان بودند و بیشترشان در درۀ کَشمیر میزیستند.
پس از استقلال هند از بریتانیا در ۱۹۴۷ و چند پاره شدنِ آن، هاری سینگ، مهاراجۀ هندویِ جامو و کَشمیر، ترجیح داد قلمرو فرمانرواییاش مستقل بماند و از پیوستنِ آن به هند و پاکستان خودداری کرد. اما جنگجویانِ پشتون با حمایت نظامی دولت پاکستان وارد خاک کَشمیر شدند و هاری سینگ ناگزیر شد از دولت هند درخواستِ کمک نظامی کند. بدینسان، آن بخش از خاک کَشمیر که زیر فرمانِ او بود، به جمهوری فدرالِ هند پیوست. دولت هند پس از بیرون راندن مهاجمان، درواقع، قلمرو هاری سینگ را که کمی بیش از ۵۰ درصد خاک کشمیر را تشکیل میداد به تصرف خود درآورد و آن را که همان ایالتِ «جامو و کَشمیر» کنونی باشد، در ۱۹۵۴ ضمیمۀ جمهوری فدرالِ هند کرد. کمی کمتر از نصفِ کَشمیر نیز که جزو خاک پاکستان شده بود در اختیار آن کشور باقی ماند و در پی آن اقلیتهای غیرمسلمانِ بخشِ پاکستانی کَشمیر به کَشمیرِ هند مهاجرت کردند.
البته برپایۀ مادۀ ۳۷۰ قانون اساسیِ هند ایالتِ «جامو و کَشمیر» از نوعی خودمختاری نسبی برخوردار شد هرچند حُکمرانِ آن را دولت مرکزی تعیین میکرد. باری، پس از پیوستن آن ایالت به جمهوریِ فدرال هند «مِهر چاند ماهاجان»، از حزب کنگرۀ هند، در اکتبر ۱۹۴۷ به نخست وزیریِ آنجا منصوب شد. اما وزارتِ او چندان طول نکشید. در ۵ مارس ۱۹۴۸ شیخ محمد عبدالله، معروف به «شیرِ کَشمیر» و از مخالفان حاکمیتِ هندوها بر کَشمیر، با پشتیبانیِ جواهر لعل نِهرو، نخست وزیرِ هند، به نخست وزیریِ کَشمیر رسید. زیرا او در کشاکشهای هند و پاکستان جانب هندیها را گرفته بود.
اما شیخ عبدالله هنگامی که متوجه بدتر شدنِ وضع زندگیِ کَشمیریها در چارچوبِ جمهوریِ فدرالِ هند شد و دید که کاری نمیتواند از پیش ببرد؛ و از سوی دیگر متوجه جنبش مسلمانانِ کَشمیر برای پیوستنِ به پاکستان شد، زبان به نکوهشِ دولت هند گشود و آن را رسماَ متهم کرد که کاری برای بهبود وضعِ کَشمیریها نمیکند. سپس، وعدۀ رفراندوم دربارۀ آیندۀ جامو و کشمیر داد تا اینکه دولت هند او را در ۱۹۵۳ به استعفا واداشت و سپس دستگیر و زندانی کرد. از آن پس، او ۱۵ سال از عمر خود را در زندان، حصر خانگی و تبعید گذراند. از ۱۹۶۸ تشکیلاتِ سیاسیِ او به نام «جبهه برای همه پرسی» در میان مردم اعتبار فراوان یافت. با این حال، آن جبهه در انتخابات ۱۹۷۲ شکست خورد. شیخ عبدالله سپس در روابطش با هند مُدارا پیشه کرد و در ۱۹۷۵ به نخست وزیریِ جامو و کَشمیر انتخاب شد و در مصالحهای که با ایندیرا گاندی، نخست وزیر هند، کرد اجازه داد تا دولت هند با تجدید نظر در مادۀ ۳۷۰ قانون اساسی از خودمختاری جامو و کَشمیر بکاهد. از آن پس بود که کشاکشهای هند و پاکستان بر سر ادارۀ آن ایالت فزونی گرفت.
ناسیونالیستهای هندو همواره خواهان حذف مادۀ ۳۷۰ قانون اساسی هند بودند تا به خودمختاریِ جامو و کَشمیر پایان دهند. فعلیت بخشیدن به این خواست یکی از وعدههایِ انتخاباتیِ ناراندرا موُدی، نخست وزیر کنونیِ هند، بود.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید