دسترسی به محتوای اصلی
سیمای فرانسه

شبح "انقلاب" در گفتارهای انتخاباتی فرانسه

نتشر شده در:

کلیه نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه از "مارین لوپن"، رهبر راست افراطی، تا "ژان-لوک ملانشون"، رهبر احزاب چپ رادیکال، واژۀ "انقلاب" را فشردۀ برنامه و اهداف سیاسی خود کرده اند. همگی – و البته هر کس به طریق خود – به یاری این واژه گسست از وضعیت موجود و گذار به وضعیتی تازه را وعده می دهند و به نظر می رسد که لفظ "انقلاب" برای چنین نیتی به کار گرفته شده باشد.

تبلیغ بازرگانی

 از آغاز کارزار انتخاباتی اش،"ژان-لوک ملانشون" خود را  به عنوان وارث و ادامه دهندۀ انقلاب کبیر فرانسه معرفی کرده است. او "انقلاب" خود را "انقلاب شهروندی" نامیده که می خواهد "از اساس و به طور مسالمت آمیز" زندانِ باستیل تازه ای را فروافکند که به گفتۀ او نظام نئولیبرال به جامعه تحمیل کرده و از این طریق راه را برای گذار به جمهوری ششم در فرانسه هموار سازد.

 
ملانشون می گوید :

منظورم از انقلاب تولد تمدنی تازه است. تمدن کنونی به شکست و فاجعه منجر خواهد شد. می توان این شکست و فاجعه را متوقف کرد. هر بار که همانند امشب به ملاقات افراد می روم، به خودم می گویم که اگر در ارایۀ تصویر واقعی دورۀ حاضر اصرار بورزم، اگر تصویر سیاه دورۀ کنونی را صریحاً به نمایش بگذارم، ممکن است به ناامیدی عمومی دامن بزنم. اما، ما نه فقط چنین قصدی نداریم، بلکه در قبال همۀ فرصت هایی که زندگی در اختیارمان نهاده، امیدی باورنکردنی در سر داریم. در عین حال، واقعگرایی ما را ناگزیر از این اعتراف می کند که اگر همین روند ادامه یابد، کار به جاهای باریک می کشد. نه به این خاطر که رهبران کنونی کشور همین هایی هستند که می بینیم، بلکه به این دلیل که خود زندگی روزمره در کار ساختن فاجعه ای است که می توانیم از آن خارج شویم. منظور من از تغییر فقط تغییر بنیاد تولید نیست. منظور من از تغییر، تغییر نهادهایی است که اعمال حاکمیت را به مردم بازمی گرداند و امکان نظارت آنان را بر ادارۀ امور تأمین می کند. منظور من از تغییر، تغییر قواعد تقسیم ثروت است. زیرا طبیعی نیست که ۸ درصد جمعّیت ثروتی معادل ۵۰ درصد جمعّیت داشته باشد. تغییر یا انقلابی که من از آن صحبت می کنم، انقلاب شهروندی است که به معنای اعمال حاکمیت بر زندگی فردی و زندگی جامعه است.
 
اما، انقلاب "ژان-لوک ملانشون" با "انقلاب ترقی خواهانۀ" "مانوئل ماکرون"، جوانترین و از منظر سیاسی شاید مبهم ترین نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه قرابت چندانی نداشته باشد، هر چند کتاب یا در واقع برنامۀ انتخاباتی ماکرون تحت عنوان "انقلاب" شگفتی بسیاری از جمله طرفداران خود او را باعث شده است. با این حال، "انقلاب" امانوئل ماکرون هم چیزی جز ترسیم خطوط کلی برخی اصلاحات در جامعۀ امروز فرانسه نیست.

او می گوید :

من نامزد ترقیخواه انتخابات ریاست جمهوری هستم. بر این اساس، آنچه می گویم و مطالبه می کنم این است که از قواعد و کارکردهای فعلی نظام سیاسی فرانسه پشتیبانی نمی کنم. به این خاطر که این قواعد امکان پاسخگویی به چالش های کنونی جامعه را نمی دهند. آنچه من پیشنهاد می کنم "انقلابی دموکراتیک" برای پی ریزی مجدد سامان های اجتماعی و اقتصادی فرانسه و سیاست های آموزشی این کشور است به طوری که بتوانیم به چالش های سدۀ بیست و یکم پاسخ بدهیم و در عین حال به ارزش هایمان وفادار بمانیم. پاره ای می خواهند برای پاسخگویی به این چالش ها، از ارزش های فرانسه چشم پوشی کنند. عده ای می خواهند سیاست های گذشته را پی بگیرند، در حالی که فرانسه در سی و پنج سال گذشته با پدیدۀ بیکاری فراگیر روبرو بوده و در نتیجۀ آن دچار از هم‌گسیختگی شده است. عده ای دیگر می خواهند که در زمینه های اجتماعی و اقتصادی فرانسه را به سال های ۱۹۶۰ و یا به انگلستان سال های ۱۹۸۰ بازگردانند. اما، پیشنهاد من این است که فرانسه باید وارد سدۀ بیست و یکم شود.  
 
فرانسوا فیّون، نامزد رسمی احزاب راست و میانه فرانسه نیز، واژۀ "انقلاب" را به شاه کلید گفتار انتخاباتی اش بدل ساخته است. از نگاه او "انقلاب" و "احیا" (Révolution & Restauration) یکی هستند و فرانسۀ امروز پیش از هر چیز به یک "انقلاب محافظه کارانه" احتیاج دارد.

"مارین لوپن" نیز نیاز تغییر اجتماعی در فرانسه را به یک "انقلاب خلقی" گره زده است. بسیاری این "انقلاب خلقی" را از جنس "انقلاب ملی مارشال پتن" در دورۀ اشغال فرانسه توسط آلمان نازی می دانند. در هر حال، به قول پُل ریکور، فیلسوف فقید فرانسوی، به نظر می رسد که منظور از انقلاب در گفتارهای سیاسی نامزدهای انتخاباتی فرانسه "تسخیر واژه ها و از این رهگذر تسخیر انسان ها، بدون تسخیر واقعیت ها" است.  

انقلاب ۱۷۸۹ فرانسه سرآغاز فکر رهایی بود. انقلاب کبیر فرانسه وارث انقلاب فکری روشنگران فرانسوی و گشایندۀ دورۀ تازه ای از امید، امید به تغییر و کسب حقوق انسان برای درهم شکستن سلطنت از رمق افتاده بود. انقلاب کبیر فرانسه گشایندۀ این فکر بی سابقه بود که آدمی می تواند با حاکم شدن بر سرنوشت سیاسی و اجتماعی خویش، جریان و جهت تاریخ را نیز رقم بزند.

بی دلیل نبود که امید از نگاه کانت، فیلسوف بزرگ روشنگری، یکی از سه پرسش کلیدی انسان مدرن به شمار می رفت. درست است که پرسش معرف او ("به چه می توانم امید ببندم؟") آئینۀ آرزوهای عمیقی است که گاه می توانند به تلقی ای معادگرایانه از تاریخ نیز بیانجامند، اما، در تصور عرفی گرای کانت از جامعه، امید پیش از هر چیز محّرک و منبع لایزال تغییرات اساسی در زندگی سیاسی بود. نیک که بنگریم نقطۀ مقابل این تصور وضعیت کنونی فرانسه است که در آن ستایش گفتارهای امنیتی و پیشروی مهارگسیختۀ بازار و سلطۀ پول بر مبادلات و مناسبات اجتماعی عملاً امید را به تعبیر یورگن هابرماس به تسلیم در برابر "اجبارهای سیستمی" فروکاسته اند.    

اما، همین ویژگی شاید وضعیت امروز فرانسه را به اوضاع این کشور در آستانۀ انقلاب کبیر فرانسه در اواخر قرن هجدهم شبیه ساخته باشد.

در فرانسه امروز نابرابری های اقتصادی و اجتماعی رو به توسعه هستند. تروریست های اسلامگرا آزادی بیان را تهدید می کنند و در واکنش اعلام و استمرار وضعیت اضطراری به تعلیق شماری از آزادی های عمومی منجر شده است. از نو نیاز درگذشتن از وضعیت موجود به حسّ و مطالبۀ عمومی بدل گشته و بی اعتمادی به سیاستمداران سنتی همین حسّ را تقویت کرده است.

در برابر زوال و فروپاشی وضعیت گذشته، فرانسویان، به تعبیر کورنلئوس کاستوریادیس، بیش از گذشته نیازمند محّرک ها و انگاره های نوین اجتماعی هستند. نامزدهای انتخابات ریاست جمهوری فرانسه به خوبی به این نیاز پی برده اند و با به کارگیری واژۀ "انقلاب" می کوشند به فقدان یا خلاء دورنمای انتظار و رهایی پاسخی درخور بدهند. در پوچی سیاست مرسوم، مفهوم "انقلاب" ارایه کنندۀ شکل تازه ای از فهم و مهار آیندۀ غیرقابل پیش بینی است : آینده ای که باید بر گسست و رهایی از وضعیت موجود استوار باشد.

بی دلیل نیست که نبرد عقاید در کارزار انتخاباتی فرانسه بعضاً به نبرد بر سر ارزش های محافظه کارانه یا مترّقی تبدیل شده است. برای نمونه، در حالی که "امانوئل ماکرون" از ورود معنویت در سیاست جانبداری می کند، فرانسوا فیّون احیای ارزش های مسیحی را سکوی جهش های آینده می داند. با این حال، دو نامزد انتخابات ریاست جمهوری فرانسه در زمینۀ اقتصاد اختلاف چندانی با یکدیگر ندارند : هر دو خواستار تسریع روند آزادسازی اقتصادی هستند.  

اگر چه سدۀ حاضر همچنان به ایدۀ انقلاب دلبسته به نظر می رسد. اما، انقلاب اطلاعاتی که از پایان قرن بیستم آغاز شد به مرور زمین لرزه ای در اعماق و واقعیت سیاست پدید آورده است. از این پس انقلاب فقط در کف خیابان روی نمی دهد. حضور و مداخلۀ بی وقفۀ کاربران اینترنتی  و گردش بی وقفۀ اطلاعات در فضای مجازی  رهبران سیاسی را وادار کرده که دائماً در کارزار انتخاباتی باشند و گفتارهای سیاسی شان را حتا پیش از قوام یافتن تغییر بدهند. جای "جامعۀ سیّال" دیروز را از این پس،به تعبیر "زیگمونت بومن"، جامعه شناس فقید بریتانیایی، جامعه ای بدون استحکام گرفته که خود بومن آن را "جامعۀ مایع" نامیده است : جامعه ای که در آن افراددر هم می آمیزند و در محیطی دائماً متغّیر و در حال دگردیسی جای یکدیگر را می گیرند.    

 

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.