دسترسی به محتوای اصلی
تاریخ تازه‌ها

پرسش‌هایی دربارۀ بیماری شاه و سهم آن در پیروزیِ انقلاب

نتشر شده در:

در ایران ۱۳۵۷ وضعیتِ تمام عیارِ انقلابی به وجود آمده بود، اما مورخانی معتقدند که می‌شد از انقلاب جلوگیری کرد. رازِ پیروزی انقلاب را نباید صرفاً در واقعیت‌هایِ عینی یا در توانایی‌هایِ انقلابیان به ویژه رهبر انقلاب جُست. عوامل ذهنیِ چندی نیز در پیروزیِ سریعِ انقلاب بسیار اثرگذار بودند. یکی از آن‌ها بیماریِ محمدرضا شاه بود. چرا پزشکان حقیقت بیماریِ شاه را از خودِ او و اطرافیانش پنهان کرده بودند؟ نمی‌توان گفت اگر شاه بیماری‌اش را در سال ۱۳۵۷ با مردم در میان می‌گذاشت، مردم برآشفته چه واکنشی نشان می‌دادند.

مراسم خاکسپاری محمدرضا شاه پهلوی در مسجد الرفاعی قاهره
مراسم خاکسپاری محمدرضا شاه پهلوی در مسجد الرفاعی قاهره DR
تبلیغ بازرگانی

تاریخ‌نگاریِ انقلابِ اسلامیِ ایران کمی پس از پیروزی آن آغاز شد و همچنان ادامه دارد. به مناسبتِ چهلمینِ سالگردِ آن بسیاری از ایرانیان و گروه‌هایی از روزنامه‌نگاران و ایران‌شناسانِ خارجی در رسانه‌هایِ ایران و جهان دربارۀ آن انقلاب و عللِ پیروزی‌اش سخن گفتند و مقاله نوشتند. بی‌شک، بیشتر آن گفتار‌ها و نوشته‌ها ارزشِ شنیدن و خواندن دارند، اما برای فهم آن رویداد بزرگ از اهمیتِ یکسان برخوردار نیستند. می‌گویند کار مورخ بیان صاف و سادۀ رویدادهایِ تاریخی نیست، بلکه کوشش در جهت فهم آن‌ها‌ و سپس فهم‌پذیر کردنِ آن‌ها‌ست. یعنی مورخ نخست باید رویداد‌های تاریخی را با طرح پرسش و بررسیِ موشکافانۀ جنبه‌هایِ گوناگون آن‌ها‌ بفهمد و سپس آن‌ها را چنان بازسازی کند که برای دیگران نیز فهم‌پذیر شوند.

در آنچه تاکنون دربارۀ انقلاب بهمن ۱۳۵۷ نوشته و گفته‌اند، بیشتر به عللِ عینی و زمینه‌هایِ اقتصادی، اجتماعی و سیاسی آن پرداخته‌اند. اما رازِ پیروزی آن انقلاب را نباید صرفاً در واقعیت‌هایِ عینی یا در توانایی‌هایِ انقلابیان به ویژه رهبر انقلاب جُست. درست است که در ایران ۱۳۵۷ وضعیتِ تمام عیارِ انقلابی به وجود آمده بود، اما مورخانی معتقدند که می‌شد از انقلاب جلوگیری کرد. یعنی چنان نبود که به قول انقلابیان چپ‌گرا جامعه به مرحله‌ای رسیده باشد که «پایینی‌ها نخواهند و بالایی‌ها نتوانند». به گفتۀ بعضی از مورخان، رژیم توانایی آن را داشت که از انقلاب جلوگیری کند. عوامل ذهنیِ چندی که تاکنون کم‌تر به آن‌ها توجه کرده‌اند، در پیروزیِ سریعِ آن انقلاب بسیار اثرگذار بودند. یکی از آن‌ها بیماریِ محمدرضا شاه بود. البته در این باره زیاد سخن گفته‌اند، اما به اهمیت آن چنان که باید نپرداخته‌اند و دامنۀ اثرگذاری آن را درست نسنجیده‌اند.

اسدالله عَلم، وزیر دربار، در یادداشت‌های روز ۲۲ مهر ۱۳۵۳ می‌نویسد: «صبح شرفیاب شدم. خوشبختانه گزارش سلامتیِ شاهنشاه رسید. خوشوقت شدند ولی به روی خودشان نیاوردند. چنان که قبلاً نوشته‌ام گزارش‌ها ظاهراً راجع به سلامتیِ من است». منظورِ عَلم جواب آزمایش‌هایی بود که پزشکانِ فرانسوی بر رویِ نمونۀ مایعِ مغزِ استخوان شاه انجام داده بودند. اما برای پنهانکاری قرار شده بود پاسخ‌ها به نام عَلم باشد و نوع بیماری پنهان بماند. باری، پزشکان پس از معاینۀ شاه و آزمایش‌های گوناگون به این نتیجه رسیده بودند که او به نوعی سرطان لَنف مبتلاست. اما به پیشنهاد دکتر ایادی، پزشک مخصوص شاه، ماهیت بیماری را هم ازخود شاه و هم از اطرافیانش از جمله شهبانو فرح پنهان می‌داشتند چنان که عَلم تا پایان عمرش در فروردین ۱۳۵۷ از حقیقتِ بیماری شاه خبردار نشد.

سه سال پس از تشخیص بیماری سرانجام پزشکان شاه تصمیم گرفتند حقیقت را به شهبانو بگویند. در خاطرات فرح پهلوی می‌خوانیم که او هنگامی که در بهار ۱۳۵۶ چند روزی در پاریس بود، در دیداری محرمانه با سه دکتر فرانسوی از جمله دکتر برنار از ماهیت بیماری شوهرش آگاه شد (خاطرات، انتشارات ژه لو، ص ۲۳۲- ۲۳۳). اردشیر زاهدی در مصاحبه‌ای که به مناسبت چهلمین سالگرد انقلاب با او کرده‌اند، می‌گوید: اصلاً از بیماری شاه خبر نداشتم. اگر خبر داشتم حتماً به مردم می‌گفتم. اما در گزارش محرمانه‌ای که کاردار سفارت آمریکا در تهران در ۲۶ ژوئیۀ ۱۹۷۸ نوشته، آمده است که در آن زمان خبر بیماری شاه در میان مردم پخش شده بود. این سند را سایت ویکی لیکس منتشر کرده است. به این ترتیب، مردم در تابستان ۱۳۵۷ از بیماری شاه خبردار شده بودند. اگرچه کاردار سفارت آمریکا در گزارش خود آن خبر را شایعه خوانده است. اما در آن تابستان، به گفتۀ داریوش همایون، ارادۀ مقاومتِ رژیم تَرَک برداشته بود و نمی‌شد مردم را با اعلام خبر بیماریِ شاه آرام کرد. جریان انقلاب را، به گفتۀ همایون، با اراده‌ای استوارتر از ارادۀ انقلابیان می‌توان متوقف کرد. کدام انقلاب را با لابه و زاری متوقف کرده‌اند؟

نمی‌توان گفت اگر شاه بیماری‌اش را در سال ۱۳۵۷ با مردم در میان می‌گذاشت، مردم برآشفته چه واکنشی نشان می‌دادند. داریوش همایون می‌نویسد: «با آنکه او از ۵ سال پیش می‌دانست بیمار و سال‌های زندگی‌اش معدود است، طرح روشنی برای جانشینی خود نداشت». اما شاه از ماهیت بیماری‌اش بی‌‌اطلاع بود و پزشکان به او گفته بودند که بیماری‌اش کشنده نیست. بی شک، همین اندازه که می‌دانست بیمار است در تصمیم‌گیری‌هایش اثر می‌گذاشت. شاید اگر پزشکان حقیقت را در همان سال ۱۳۵۳ به شاه و اطرافیانش می‌گفتند، او طرح روشنی برای جانشینی‌اش می‌ریخت و چنان که داریوش همایون دو سال پس از انقلاب آرزو می‌کرد، «فراگردِ انتقالِ تدریجی و منظم قدرت و بازگشت به پادشاهیِ مشروطه را به جریان می‌انداخت». پزشکانِ شاه حتی شهبانو فرح را نیز در بهار ۱۳۵۶ نسبت به ادامۀ زندگیِ شاه ناامید نکردند. چنان که در خاطرات او می‌خوانیم: « در بازگشت به تهران غم در عمق وجودم لانه کرده بود، اما پزشکان امید مرا به یأس تبدیل نکرده بودند».

دکتر عبدالکریم ایادی، پزشک مخصوص شاه، در سال ۱۳۵۹ در ژنو درگذشت. اما دکتر عباس صفویان، عضو گروه پزشکانِ معالجِ شاه تا سال گذشته زنده بود. او در مصاحبه‌ای دربارۀ بیماری شاه و آگاه کردن او از ماهیتِ آن بیماری می‌گوید: پس از آنکه شهبانو را از این حقیقت آگاه کردیم، تصمیم گرفتیم حقیقت را به خود شاه نیز بگوییم. این وظیفه را در سال ۱۹۷۸ یعنی یک سال پیش از انقلاب دو پزشک فرانسوی عهده‌دار شدند. نخستین پرسشی که شاه از پزشکان کرد این بود که چقدراز عمرش باقی مانده است؟ به عبارت بهتر، شاه پس از آنکه از حقیقتِ بیماری‌اش آگاه شد بی‌درنگ از آنان پرسید چه مدت می‌تواند زنده بماند تا مسئلۀ جانشینی‌اش را حل کند. چون در آن زمان، ولیعهد کم‌تر از هیجده سال داشت و نمی‌توانست بلافاصله به جای پدر بنشیند.

بدین‌سان، می‌بینیم که مسئلۀ «جانشینی» نخستین مسئله‌ای بوده است که پس از آگاه شدن شاه از ماهیتِ بیماری‌اش به ذهن او راه یافته بود. بنابراین، این پرسش تاریخی را می‌توان و باید مطرح کرد که آیا بهتر نبود شاه را در همان سال ۱۳۵۳ از ماهیت بیماری‌اش آگاه می‌کردند؟ البته پاسخ دادنِ به این پرسش کار ساده‌ای نیست و نیازمند بررسیِ موشکافانۀ شخصیتِ محمدرضا شاه است.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.