عقل، ایمان و مدرنیته: پارادُکسهای احمد کسروی Raison, foi et modernité : les paradoxes de A. Kasravi
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۴:۵۸
اصول پاکدینی کسروی در رسالۀ او به نام «ورجاوند بنیاد» از دئیسم گرتهبرداری شده است. بخش سوم این رساله درواقع پروژۀ او برای ادارۀ کشور است. درآنجاست که نظام فکری بسته و فراگیر او آشکار میشود. شکی نیست که اگر این نظام فکری روزی جامۀ عمل میپوشید، از دل آن نظام سیاسی توتالیتر و هراسآوری بیرون میآمد.
شنوندگان عزیز، سلام!
Chers auditeurs bonsoir
نام احمد کسروی برای بسیاری از ایرانیان نامی آشناست. میهندوستی، بیباکی، جست و جوگری و بیپروایی فکریاش را کم و بیش همه میشناسند. او را به سبب آنکه کمر به نابودی باورهای دینی شیعیان بسته بود و سرانجام به دست متعصبان شیعی کشته شد، نقاد بزرگ دین و نخستین قربانی اسلام سیاسی میدانند. زیادهرویهایش را دوستدارانش نادیده میگیرند و دشمنانش در کوی و برزن جار میزنند. سالهاست دربارۀ او میگویند و مینویسند، اما به نظر میرسد او نیز مانند بسیاری از نامآوران این سرزمین آشنای ناشناخته است. کسروی دربارۀ موضوعهای گوناگون، اندیشیده و نوشته است. یکی از آنها معنای دین است که برنامۀ امروز را به آن اختصاص دادهام.
Ahmad Kasravi est sans aucun doute la figure la plus controversée de la vie culturelle iranienne au 20e siècle. Assassiné en 1946 par un groupuscule musulman, il est considéré comme la première victime d’un islamisme en gestation dont les adeptes ont finalement réussi à changer le cours de l’histoire en Iran. Son combat acharné contre les superstitions et les croyances irrationnelles visait à miner les assises doctrinales des religions révélées, plus particulièrement le chiisme. Contrairement à ce que l’on dit, il n’avait pas l’intention de réformer cette religion, mais de préparer les esprits pour son éradication pure et simple. Cependant, il croyait en un Dieu et en la nécessité d’une religion dans la société. Comment expliquer ce paradoxe ? En quel Dieu et en quelle religion avait-il foi
نام کسروی یادآور مبارزۀ بیامان او با فرقههای گوناگون دینی به ویژه با مذهب شیعه یا، بهگفتۀ خود، شیعیگری است. انتقادهای ویرانگر و بیپروایش را از اصول ایمانیِ دینهای وحیانی در ایران، در چندین رساله و مقاله به چاپ رسانده است. کسروی وظیفۀ خود را برانداختن دینها میدانست. از همین رو، میتوان او را به درستی «دینستیز» خواند. اما او برخلاف ماتریالیستها و بیخدایان که دشمن هرنوع دینی هستند، هم مردی خداشناس بود و هم دین را یکی از نیازهای انسان میدانست. چگونه میتوان این پارادکس را توضیح داد؟ مخالفانش این ناسازواری را در همان زمان به او یادآوری میکردند و او از آنان میخواست که نوشتههایش را به دقت بخوانند تا ببینند معنای درست دین چیست.
La fonction d’une religion, selon Kasravi, consiste à inciter les hommes à être solidaires et à espérer le bien des autres afin de diminuer les conflits, source de leurs souffrances. D’après lui, toutes les religions avaient à l’origine des fondements justifiés, mais beaucoup d’entre elles ont perdu au fil du temps leur essence. Depuis l’apparition des sciences modernes, les explications des religions sur la genèse et leurs récits de la création ne sont plus acceptables. Les sciences ont ébranlé leurs fondements et maintenant, elles ne sont plus en mesure de prêcher à leurs fidèles l’intégrité morale et la bienfaisance et de les empêcher d’agir par cupidité et par convoitise. Par contre, elles servent de prétexte à des indociles et de levier politique à certains Etats
راست است که کسروی بیش از همه به اعتقادات شیعیان و به روحانیان شیعه میتاخت، اما اگر نوشتههای او را به دقت بخوانیم، خواهیم دید که نه با یک دین، بلکه با همۀ دینها درافتاده بود. بنابراین، اگر بگوییم که او شیعهستیز یا بهاییستیز بود، همۀ حقیقت را دربارۀ او و دیدگاههایش در زمینۀ دین نگفتهایم. در زمان او کسانی مانند امروز به نام ایرانیگری و مبارزه با اسلام - که آن را دین قوم عرب میدانستند و میدانند- در پی زنده کردن دین زرتشتی در ایران بودند. کسروی به آنان نیز میتاخت. من عین سخنان او را از مجلۀ پیمان میآورم . میگوید: آنچه ما دنبال میکنیم نکوهش آن کسانی است که اگر دلهاشان را بشکافیم، نشانی از دین در آن نخواهیم یافت، ولی برای پیشرفت مقصودهای شوم خود، هر روز دینی را دستآویز میسازند و امروز زرتشتیگری را دستآویز ساختهاند.
Il défiait aussi ceux qui, sous prétexte que l’islam était une religion arabe, professaient un retour au zoroastrisme. Ces gens-là, disait-il, ne savent pas qu’avant l’arrivée de l’islam, le zoroastrisme se pratiquait en Iran mais que les Iraniens l’ont abandonné au profit de l’islam. Pourquoi aujourd’hui, demandait-il, se reconvertiraient-ils de nouveau à cette religion archaïque ? Ils ne savent pas que sous les Sassanides, cette religion était dans un état lamentable de telle sorte que les Iraniens adhéraient en masse au christianisme. De Zarathoustra, nous ne possédons aucun livre. Ce qu’on pratique actuellement sous le nom de zoroastrisme, n’est qu’une idolâtrie. Ces propos ne plaisaient pas aux nostalgiques de l’Iran préislamique, d’où leur hostilité envers Kasravi et leur soulagement lorsqu’il a été sauvagement assassiné par les intégristes chiites
کسروی در ادامۀ گفتارش مینویسد: از زرتشت کتابی بر جای نمانده و دین او پاک تغییر یافته، چندان که پرستش آتش جای پرستش خدا را گرفته است. گویا در زمان کسروی نیز مانند امروز، کسانی از مسلمانی روی گردانیده به زرتشتیگری گرویده بودند. کسروی دربارۀ آنان مینویسد:« یک روز در راه اسلام تکاپو کردن و روز دیگر زرتشتی شدن، این رنگارنگیها فراموش شدنی نیست». نبرد کسروی با دینها، درست یا نادرست، نبردی فکری بود. او از آزار پیروان دینها سخت بیزار بود، چنان که در رسالۀ بهاییگری، کشتار بهاییان را در زمان امیرکبیر و ناصرالدینشاه از افسوسآورترین و دلسوزترین پیشامدهای تاریخ ایران شمرده است. او را متعصبان شیعی کشتند، اما اگر آنان نمیکشتند، شاید به دست متعصبی از دینها و ایدئولوژیهای دیگر کشته میشد.
Dans son combat intellectuel contre les religions, Kasravi faisait amplement appel à la raison. Ceux qui ont lu ses livres, ont certainement constaté son attachement indéfectible à cette arme qu’il croyait irrésistible. Il réfutait tout argument d’autorité sans lequel aucune religion révélée ne tient. Il voulait, d’une part, écarter les obstacles intellectuels à l’unité nationale et, d’autre part, propager un certain rationalisme dans un monde qui, par sa propension à l’irrationnel, a toujours vénéré, dans sa littérature et ses coutumes, ses légendes et qui est convaincu que le secret de sa survivance réside dans sa conscience fictive. Mais le Dieu que Kasravi lui-même glorifiait et dont il essayait de propager l’idée parmi ses compatriotes, était un Dieu dont l’existence ne s’appuyait pas sur des textes sacrés. Voyons de quel dieu il était question
کسروی بیآنکه وارد بحثهای کلامی شود، نظام اعتقادی دینها را تحلیل عقلانی میکرد و به باورها و مناسک آنها از دیدگاهی جامعهشناختی و تاریخی مینگریست. دلیل نقلی را که بیآن هیچ دین وحیانی سرپا نمیایستد با استدلال عقلی رد میکرد. او اگر به خرافات و باورهای عقلگریز دینها میتاخت، در پی برانداختن بنیاد آنها بود و نه پیراستن آنها از خرافات. درنتیجه، نمیتوان او را اصلاحگر دین دانست. با این حال، چنان که گفتم، هم خداشناس بود و هم دین را از نیازهای انسان میدانست. خدایی که کسروی میپرستید، همان خدایی است که دئیستها میپرستند. دین او نیز دین دئیستی بود. در دئیسم، خدا آفریدگار جهان است و بس. خدای دئیسم با خدای تئیسم در دینهای وحیانی که خدایی است همهجا حاضر و روز و شب رفتار بندگانش را میپاید نسبتی ندارد. آدمیان زندگانیشان را از روی عقلی که آفریدگار به آنان داده است راه میبرند نه از روی مجموعهای از اصول جزمی. کسروی مانند دئیستها به وحی اعتقاد نداشت.
Il prônait un Dieu dont l’existence n’est conçue que par les facultés cognitives de l’homme. C’est exactement ce que le déisme nous prône. C’est un Dieu dont le rôle dans la création du monde est démontré par le raisonnement. La religion de Kasravi ne reposait pas sur une tradition écrite. Elle n’avait donc rien à voir avec le théisme qui s’appuie essentiellement sur la révélation divine. Kasravi rejetait la prophétie et les miracles. Son Dieu n’était pas un Dieu de foi et de culte mais plutôt un Dieu de raisonnement. Les déistes sont considérés par toutes les religions révélées, c’est-à-dire par le théisme, comme impies et pécheurs
دو بخش نخست رسالۀ کسروی به نام «ورجاوند بنیاد» آشکارا از دئیسم گرتهبرداری شده است. اصول آنچه را که او «پاکدینی» مینامید در این دو بخش میتوان یافت. با شخصیت نابردبار او در بخش سوم این رساله که درواقع پروژۀ او برای ادارۀ کشور بود، آشنا میشویم. در آنجاست که نظام فکری بسته و فراگیر او آشکار میشود. شکی نیست که اگر این نظام فکری روزی جامۀ عمل میپوشید، از دل آن نظام سیاسی توتالیتر و هراسآوری بیرون میآمد.
On peut approuver le déisme de Kasravi dans un pays où la religion a toujours servi de prétexte aux détenteurs du pouvoir pour étouffer la liberté. Mais le problème est que son déisme faisait partie d’un projet de société qu’il avait conçu pour transformer le pays de fond en comble. Kasravi voulait imposer son déisme à tout le monde au détriment, bien évidement, de toute autre religion. Au nom de cette raison implacable qu’il prêchait dans le domaine de la religion, il s’opposait également à toutes les expressions de l’esprit. La poésie, le roman, la littérature étaient bannis de son projet. C’est là que son intolérance se révélait insupportable
شاد و خرم باشید!
Je vous souhaite santé, bonheur et prospérité
Et j’espère vous retrouver dans la prochaine émission
[1]- مجلههای پیمان را انتشارات فردوس در سال 1381 در تهران چاپ و منتشر کرده است.
کتاب علیرضا مناف زاده در باره احمد کسروی به زبان فرانسه
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید