دسترسی به محتوای اصلی
برنامه دو زبانه

صدایی از جنس آتش Une voix de feu

نتشر شده در:

سیمین بهبهانی در پی زدودن پیشداوری‌ها و شکستن قالب‌های ذهنی دربارۀ زنان بود. ارزش‌های جاافتاده و پذیرفته را وارونه کرد و سزای همۀ آنچه را که در شعر کهن فارسی در زن ناپسند شمرده‌ و زیر عناوین گوناگون نکوهیده‌اند، به جان خرید.

تبلیغ بازرگانی

شنوندگان عزیز، سلام !
Chers auditeurs bonsoir

خواهی نباشم و خواهم بود، دور از دیار نخواهم شد
تا "گود" هست میان‌دارم، اهل کنار نخواهم شد

یک دشت شعر و سخن دارم، حال از هوای وطن دارم
چابک غزال غزل هستم، آسان شکار نخواهم شد

برق‌ام که بعد درخشیدن از من سکوت نمی‌زیبد
غوغای رعد ز پی دارم فارغ ز کار نخواهم شد

سیمین بهبهانی رخت از این جهان بربست و در خاک وطنش آرمید. واکنش کم‌نظیر ایرانیان و فارسی‌زبانان در سراسر جهان به درگذشت این شاعر عالی‌قدر چندین واقعیت را برای همگان آشکار کرد. نخست آن که شعر، جایگاه بلند و ارجمندش را هم‌چنان در فرهنگ ایرانیان و فارسی‌زبانان حفظ کرده و هنوز نیرومندترین و اثرگذارترین وسیلۀ بیان احساس‌ها و آرزوهای آنان است. دوم آن که ایرانیان و فارسی‌زبانان، شعر زیبا و نیکو را می‌شناسند و ارج می‌نهند و شاعران و سخنوران اصیلشان را گرامی می‌دارند. سوم آن که ارزش‌ها، اندیشه‌ها و احساس‌های نهفته در شعر سیمین بهبهانی را از آن خود می‌دانند. چهارم آن که خصلت‌هایی مانند استواری منش، فروتنی، انصاف، میهن‌دوستی، انسانیت، امیدواری، دوستی، پایداری، یک‌رنگی و آزرم را، که سیمین بهبهانی همه را داشت، می‌ستایند. و پنجم آن که دلبستگی ژرفی به زبان مادری خود دارند و سپاسگزار و ستایشگر همۀ کسانی هستند که این زبان را می‌آرایند و می‌پرورانند.

 

Tu veux que je n’y sois plus, j’y serai pourtant et ne m’exilerai pas

Tant qu’il y aura une arène, je me tiendrai au centre, et non pas au bord

J’ai une immense plaine recouverte de poèmes mais aussi de verbes ; mon bien-être tient à l’air de mon pays

Je suis une gazelle agile du Ghazal, je ne serai pas facilement chassée

Je suis un éclair, une fois éclaté, le silence n’est pas digne de moi

Le tonnerre gronde après moi, je persisterai donc, je ne lâcherai pas prise

 

La résistance qu’a opposée Simine Behbahâni, grande poétesse persane, au régime islamique depuis son avènement en 1979, fut exemplaire. Elle a usé de tous ses talents pour dénoncer les mesures répressives de ce régime à l’encontre de tous les Iraniens surtout des femmes. C’est sans doute une des raisons pour lesquelles sa disparition, il y a trois jours, a suscité une immense émotion parmi les Iraniens et les persanophones du monde entier. Le régime la détestait évidemment, mais sa notoriété était telle qu’il n’osait pas la pousser, d’une façon ou d’une autre, au silence. Les poèmes que venez d’entendre illustrent plus ou moins sa détermination face au régime et témoignent en même temps des tentatives du pouvoir pour la forcer comme tant d’autres poètes et écrivains à l’exil. C’était une femme de caractère et une figure incontournable de la résistance des femmes iraniennes au régime islamique. Pour salir sa mémoire, les islamistes radicaux à Téhéran n’ont pas tardé à l’injurier dans leur presse

 

گفتا که می بوسم تو را ، گفتم تمنا می کنم
گفتا اگر بیند کسی ، گفتم که حاشا می کنم

گفتا ز بخت بد اگر، ناگه رقیب آید ز در
گفتم که با افسونگری، او را ز سر وا می کنم

 

بی‌پروایی سیمین بهبهانی در بیان احساس‌ها و اندیشه‌هایش حد نمی‌شناخت. در اینکه او گفتار شاعرانۀ احساس‌های زنانه را به حربه‌ای برضد رژیم جمهوری اسلامی تبدیل کرده بود، شکی نیست. اما فراتر از جدالی که با این رژیم داشت، در پی زدودن پیشداوری‌ها و شکستن قالب‌های ذهنی دربارۀ زنان بود. در همین دوبیتی که شنیدید، ارزش‌های جاافتاده و پذیرفته را وارونه می‌کند. یعنی سزای همۀ آنچه را که در شعر کهن فارسی در زن ناپسند شمرده‌اند‌ و زیر عناوین گوناگون نکوهیده‌اند، به جان می‌خرد. درواقع، همۀ آنچه را که مایۀ گله‌گزاری شاعران بزرگ پارسی‌گوی از زنان بوده، می‌پذیرد و آن‌ها را دوباره ارزشگذاری می‌کند.
 

یا رب مرا یاری بده، تا سخت آزارش کنم
هجرش دهم، زجرش دهم، خوارش کنم، زارش کنم

در پیش چشمش ساغری، گیرم ز دست دلبری
از رشک آزارش دهم، وز غصه بیمارش کنم

البته این همه را شاعر برای خاطر عشق می‌کند. زیرا در پایان می‌گوید:

چون بینم آن شیدای من، فارغ شد از احوال من
منزل کنم در کوی او، باشد که دیدارش کنم

بازیِ عشق، یکی از موضوع‌های اصلی شعر سیمین بهبهانی است. شبی که شاعر در گذشت، رضا مقصدی نوشت: امشب، عشق است که سوگوار است.

 

Je t’embrasse, m’a-t-il dit ; je veux bien, lui ai-je dit
Mais si quelqu’un nous surprend? Je le démentirai, lui ai-je dit

Et si par malheur arrive soudain mon rival en amour ? m’a-t-il dit
Je l’enverrai balader usant de mon charme, pas de souci, lui ai-je dit

 

Le jeu d’amour occupe une place importante dans la poésie de Simine Behbahâni. Elle chante l’amour sous tous ses aspects mais en le faisant passer à travers les perceptions et les sentiments d’une femme. Elle l’éprouve, du moins mentalement, puis le saisit et ensuite le déverse dans le réceptacle de sa poésie étonnamment raffinée mais avec, toujours, les sensations d’une femme, une femme iranienne. En fait, elle renverse toutes les valeurs et les images coutumières de la poésie classique persane sur la femme en ce sens qu’elle glorifie et repeint tout ce que les grands poètes persans ont reproché à leurs bien-aimées. L’infidélité tant blâmée de l’amante devient dans sa poésie une partie du jeu d’amour. Cette fois-ci, ce n’est pas l’homme qui désire et fantasme. Certes, il se plaint et souffre, comme dans la poésie classique, de l’inconstance de son amante, mais sa souffrance fait partie de ce jeu d’amour que mène maintenant la femme, l’amante. Non seulement elle le mène, mais en fixe aussi les règles

 

بخش مهمی از شعر سیمین بهبهانی را می‌توان به درستی شعر معترض خواند، اما شعر سیاسی به معنای رایج و پذیرفتۀ آن نیست. او در آنجا هم که به مسائل اجتماعی و رویدادهای سیاسی می‌پرداخت، نگران شعریت شعرش بود. از همین روست که می‌توان اشعار به اصطلاح اجتماعی و سیاسی او را همواره خواند و خسته نشد. دربارۀ قالب‌های شعری‌اش خود بارها در نوشته‌ها و مصاحبه‌هایش سخن گفته است. اما آنچه با فروتنی همیشگی‌اش در این باره گفته، برای پی بردن به شگفتی‌های شعر او از نظر فرم کافی نیست. می‌گوید: بیشترین کاری که از نظر فرم کرده‌ام، در زمینۀ غزل است. تاکنون برخی از نوآوری‌هایش را در غزل از نظر وزن‌شناسی بررسی کرده‌اند، اما هنوز کاری منظم و بسامان در این باره انجام نگرفته است. قالب‌های شعری او بی‌شک موافق و مخالف دارد، اما منطق او در آفرینش آن قالب‌ها استوار وپرزور است. واژگان نو در وزن‌های کهن غریب می‌نمودند؛ بنابراین، شاعر باید در آن وزن‌ها دست می‌برد و قالب‌های جدید می‌ساخت تا بتواند احساس‌ها، اندیشه‌ها و واژه‌های امروزین را در آن‌ها بریزد و جایگیر کند.

 

La place éminente de Simine Behbahâni dans la poésie persane d’aujourd’hui tient à de nombreuses particularités, inhérentes, aussi bien à sa personnalité qu’à son art. Elle tient d’abord à son courage exemplaire dans la dénonciation des mesures répressives du régime islamique. Ensuite, au contenu iconoclaste de sa poésie. Elle brise tous les tabous concernant l’image de la femme dans l’imaginaire de la société et cela, sous un régime qui considère la femme comme une citoyenne de seconde zone. Elle tient également à la virtuosité de cette dame dans le maniement de la langue et de la prosodie persanes. Elle a enfin pour cause l’étonnante culture de cette poétesse dans le domaine de la littérature classique persane

 

سیمین بهبهانی را در اروپا و امریکا و دیگر نقاط جهان می‌شناسند، اما دریغ که شعرش را چندان که باید نمی‌شناسند. شناساندن شعر او به زبان‌های دیگر کار ساده‌ای نیست. از همین رو، بیشترین خوانندگان شعر او هنوز فارسی‌زبانان اند. زیرا ریزه‌کاری‌های زبانی او را درمی‌یابند و با نمادها، اشاره‌ها، نشانه‌ها و شخصیت‌های تاریخی، حماسی و افسانه‌ای که او از آن‌ها در شعرش یاد کرده و یاری جسته، آشنا هستند. بی‌جهت نیست که شعر او را فارسی‌زبانان افغانستان و تاجیکستان می‌ستایند. رضا مقصدی در هفتاد و هشتمین زادروز سیمین بهبهانی شعری تقدیم او کرده است که سه بیت پایان آن چنین است:

صدایت از جنس آتش است بخوان هماره! که دلکش است
همین، همین جانِ سرکش است درین میانه، نشان تو

در ازدحام ِتبر اگر، شکسته شد شاخه‌های تر
مرا زجنگل دهد گذر، شکفتن ِشادمان تو

دوباره می‌سازمت وطن"، سرودِ سبز دلِ من است
زمانه را گو! چه می سزد اگر نبوسد دهان تو

 

Je souhaite terminer cet hommage par un fragment du poème que Reza Maghsadi, un authentique poète, a dédié il y a neuf ans à cette grande poétesse persane

Ta voix est faite de feu, chante encore, chante ! Elle est envoûtante
Ton emblème n’est que cette âme insoumise

Si dans le tumulte de la hache, tant de branches fraîches sont tombées
Ta joyeuse éclosion m’aide à traverser la jungle

Ton vœu est devenu l’hymne vert de mon cœur : ô ma patrie, je te reconstruirai
Notre temps n’est méritoire que s’il t’embrasse sur la bouche

شاد و خرم باشید!

Je vous souhaite santé, bonheur et prospérité
Et j’espère vous retrouver dans la prochaine émission

 

 

 

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.