اشتفان تسوایگ و اروپا/اروپای متحد مدلی برای خاورمیانه؟ L'Europe redevable à Stephan Zweig
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۴:۰۶
چگونه میشد احساس تعلق جمعی به اروپا را در میان ملتهای اروپایی بیدار کرد؟ خاورمیانۀ امروز را در نظر بگیرید. آیا کسی را در میان ملتها و قومهای گوناگون آن منطقه میشناسید که به وحدت مردمان آن منطقه بیندیشد و از آن سخن بگوید؟ اگر چنین کسی پیدا شود، بی شک همه ریشخندش خواهند کرد.
شنوندگان عزیز، سلام
Chers auditeurs bonsoir
با نام اشتفان تسوایگ، نویسندۀ اتریشی، بسیاری از ایرانیان آشنا هستند. از او تاکنون چندین داستان و رُمان به زبان فارسی ترجمه کردهاند. کتاب «وجدان بیدار» او را که شرح پایداری مردی است آزاداندیش در برابر حکومت دینی ژان کالون در ژنو، هیجده سال پیش، زندهیاد سیروس آرینپور با زبانی شاعرانه و شورانگیز به فارسی ترجمه کرد و نام تسوایگ را در ایران برسر زبانها انداخت. این نویسندۀ پرآوازه یکی از پرشورترین مدافعانِ ایدۀ اروپای متحد بود، آن هم در زمانی که ناسیونالیسم، نازیسم و فاشیسم در کشورهای اروپایی بیداد میکرد. گوهر اندیشۀ او دربارۀ اروپا چه بود و تا چه اندازه آرمانهایش را اروپای کنونی واقعیت بخشیده است؟
Dans les années 1930 au moment où la grande crise économique, sociale et politique sévissait en Europe, favorisant l’arrivée au pouvoir du fascisme et du nazisme, Stephan Zweig, romancier autrichien, plaidait sans relâche pour l’unification européenne. Il croyait que c’était la seule façon d’éloigner la menace de guerre qui planait alors au-dessus de l’Europe. Ses appels à l’union apparaissaient à ce moment comme décalés, mais son aspiration à penser l’Europe hors de toutes les tendances politiques de son temps nous paraît aujourd’hui étonnamment prémonitoire. La construction d’une Europe unie, malgré les incertitudes dont nous sommes aujourd’hui témoins, semble être la seule idée raisonnable que les Européens aient pu concevoir au XXe siècle sur leur continent
بیشتر تردیدهایی که امروز دربارۀ آیندۀ اروپا وجود دارد، در نهایت، نتیجۀ هراسی است که برخی از اروپاییان از ضعیف شدن قدرتهای ملی خود دارند. تسوایگ با همین هراس ناسیونالیستی درافتاده بود و آن را برای آیندۀ اروپا کشنده میدانست. او مانند نیچه و با استناد به او، ناسیونالیسم را جنون میدانست، جنونی که سیاستمداران برای باقی ماندن در قدرت به آن دامن میزنند. به عقیدۀ او، راه عقلانیت و بازگشت به سلامتی فکری از وحدت اروپا میگذرد. پراکندگی و ناسیونالیسم به انحطاط میانجامد، زیرا هردو از انگیزش ویرانگری سرچشمه و نیرو میگیرند. اگر اروپا آیندهای داشته باشد، تنها در چهارچوب اتحادیۀ اروپا ممکن است. این سخنان را تسوایگ در ماه مه 1932 در فلورانس و سپس در میلان طی کنفرانسی زیر عنوان «اندیشۀ اروپایی در رشد و بالندگیِ تاریخیاش» بر زبان رانده است.
Pour faire avancer l’idée de l’Europe, Stephan Zweig se référait souvent à Nietzsche, le premier parmi les penseurs contemporains à avoir résolument déclaré qu’il fallait en finir avec le patriotisme outrancier et créer une conscience supranationale, c’est-à-dire le sentiment patriotique d’une Europe nouvelle. Pour Nietzsche, il n’y avait plus de discussion possible sur le fait que l’Europe devait enfin s’unir. Zweig partageait avec lui quelques convictions solides. En premier lieu, celle selon laquelle le nationalisme est une folie, une pathologie que des politiciens ont attisée pour se maintenir au pouvoir ; deuxièmement, cette conviction que la voie de la raison et du retour à la santé mentale passe par l’unification de l’Europe. Troisièmement, l’idée selon laquelle la désunion et le nationalisme conduisent à la décadence car ils tirent leur force d’une pulsion de destruction
نیچه در «فراسوی نیک و بد» میگوید: به دلیل بیگانگی بیمارگونهای که جنون ملتپرستی در میان ملتهای اروپایی دامن زده است و هنوز هم میزند؛ و نیز به دلیل وجود سیاستمداران کوته بین و چربدستی که به یاری همین جنون امروزه در بالا نشسته اند و هیچ خبر از آن نمیتوانند داشت که این سیاست جداییافکنی که در پیش گرفته اند چیزی جز یک میان پرده نتواند بود؛ به این دلیلها و بسی دلیلهای دیگر که اکنون بر زبان نمیتوان آورد، آن نشانههای گویا را نادیده میگیرند که خود به زبان حال میگویند که اروپا خواهان یگانگی است، و یا به دروغ و خودسرانه به آنها معنایی دیگر میدهند. اشتفان تسوایگ در کنفرانس فلورانس و میلان همین سخنان را در گفتارش گنجانده بود. در نوامبر سال 1932، یعنی شش ماه پس از آن کنفرانس، او را این بار به کنگرهای در رُم دعوت کردند تا دربارۀ اروپا سخن بگوید. تسوایگ متن گفتارش را فرستاد اما خود به آن کنگره نرفت، زیرا قرار بود سه نازیسرشناس آلمانی به نامهای هرمان گورینگ، یالمار شاخت و آلفرد روزنبرگ نیز در آن کنگره سخنرانی کنند.
C’est en mai 1932, d’abord à Florence puis à Milan, que Zweig présente sa conférence intitulée : « La pensée européenne dans son développement historique ». L’idée des « Etats-Unis d’Europe » qu’il développe dans son discours est de Nietzsche. Il cite un passage de « Par-delà le bien et le mal » où Nietzsche donne sa conception de l’unité européenne en accusant « des politiciens à la vue courte et à la main leste » qui utilisent « la folie des nationalités, cette pathologique ignorance » pour mener une politique de désunion. Tout cela résume bien la pensée de Zweig. Dans les paroles de Nietzsche, il retrouve ses propres idées. Quelques mois plus tard, en novembre 1932, il est de nouveau invité à parler de l’Europe à Rome. Mais sur la liste des orateurs allemands figurent les noms de Goering, Schacht et Rosenberg, trois cadres du parti national-socialiste. Il se contente alors d’envoyer le texte de sa conférence « La désintoxication morale de l’Europe » qui y sera lu en son absence
برای آنکه به اهمیت کوششهای اشتفان تسوایگ در راه وحدت اروپا پی ببریم، باید آنها را در متن زمانۀ او بگنجانیم. در سالهای دهۀ سی که او در این راه گام برمیداشت و سخن میگفت، تبلیغات رژیمهای فاشیستی، ناسیونال سوسیالیستی و استالینیستی گوش عالم را کر کرده بود. نیروی اخلاقی شگفتی میخواست تا در آن هیاهوی کرکننده و جوش و خروش ناسیونالیستی به دفاع از ایدۀ وحدت اروپا برخاست. چگونه میشد این ایدۀ را به مردمی برانگیخته و دستکاری شده و به سیاستمدارانی کوتهبین فهمانید؟ شور ناسیونالیستی، بیمنطقی سیاسی، بیزاری از دیگری و نفرت از بیگانه چنان جامعههای اروپایی را فرا گرفته بود که به سختی میشد چند گوش شنوا برای شنیدن این ایدۀ عقلانی یافت. چگونه میشد احساس تعلق جمعی به اروپا را در میان ملتهای اروپایی بیدار کرد؟ خاورمیانۀ امروز را در نظر بگیرید. آیا کسی را در میان ملتها و قومهای گوناگون آن منطقه میشناسید که به وحدت مردمان آن منطقه بیندیشد و از آن سخن بگوید؟ اگر چنین کسی پیدا شود، بی شک همه ریشخندش خواهند کرد.
Comment diffuser l’idée européenne au moment où la propagande des régimes fasciste, national-socialiste et stalinien est à son comble ? Comment se faire entendre dans ce tintamarre assourdissant ? Stephan Zweig se demandait comment l’idée rationnelle de la construction européenne pourrait tenir tête à la jouissance fusionnelle des foules manipulées et aux tendances irrationnelles que sont le nationalisme et la haine de l’étranger. Il savait que dans cette frénésie le sentiment d’appartenance à une communauté transnationale ne pouvait pas s’acquérir du jour au lendemain. C’est par l’éducation et surtout le contact et l’échange avec l’autre que l’on commence à briser le carcan de son enfermement ethnique et national
اشتفان تسوایگ میخواست اروپاییان را از بیخویشتنی ناسیونالیستی بیرون بیاورد و حس تعلق به اروپا را در آنان بیدار کند. اما ناسیونالسیم در میان ملتهای اروپایی بسیار ریشهدار بود. تسوایگ ناسیونالیسم را بدترین و سمیترین مادۀ مخدر جهان مدرن و اروپاییان را معتاد به آن میدانست. مگر نه آنکه خود آنان پدیدآورندۀ این مادۀ مخدر بودند و آن را به سراسر جهان صادر کردند؟ او برای درمان این اعتیاد کشندۀ اروپاییان، چندین راه حل پیشنهاد میکرد که در اینجا تنها به یکی از آنها اشاره میکنم. میگفت: نسل کنونی اروپا را که ذهن و روانش با تاریخهای ملی مسموم شده نمیتوان نجات داد، اما برای نسلهای آینده باید تاریخ دیگری نوشت تا در مدارس و دانشگاهها به جای تاریخهای ملی که همه از جنگ، پیروزی، سرداران جنگجو، افتخارات ملی و تحقیر دیگران سخن میگویند، تاریخِ فرهنگ و دانش و تمدن مشترک اروپایی را بیاموزند.
Comment dégriser les Européens de leur ivresse nationaliste, comment les détourner du nationalisme, le pire opium des peuples selon Zweig, comment faire émerger de vrais Européens en inculquant aux nouvelles générations l’idée européenne? Pour cela, Zweig suggérait plusieurs solutions dont la promotion d’une nouvelle culture historique contre les histoires nationales qui ne parlent que de guerres, de ressentiment envers les autres, de conquêtes, de victoires et de glorieux généraux. L’esprit des Européens a été, selon Zweig, intoxiqué par le nationalisme et par une vision de l’histoire européenne qui leur suggérait que la guerre, et non la paix, est la norme
گویا اروپا میبایست با به راه انداختن جنگ خانمانسوز دیگری جهانی را به آتش بکشد و تسوایگ در ژرفای ناامیدی دست به خودکشی بزند، تا سرانجام به آنچه این اروپایی بزرگ میگفت اعتقاد پیدا کند. بسیاری از ایدههای تسوایگ را اروپای کنونی به کار بسته است، اما هنوز برای رسیدن به آرمان والای او راه درازی در پیش دارد.
Comme si l’Europe n’avait d’autre choix que de sombrer dans une autre guerre sanglante ! Zweig, noyé dans le désespoir, devait se suicider pour que les Européens adhèrent enfin à sa conception de l’Europe que l’on qualifiait de son vivant de trop idéaliste. Pourtant, les Européens ont encore beaucoup de chemin à parcourir pour réaliser son rêve. Le nationalisme et la recherche de profit sans aucune éthique guettent la construction de l’Europe Unie
شاد و خرم باشید!
Je vous souhaite santé, bonheur et prospérité
Et j’espère vous retrouver dans la prochaine émission
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید