دسترسی به محتوای اصلی
صدا و سکوت

سانسور و ویژگی آن در ایران اسلامی

نتشر شده در:

 جامعۀ سانسور زده به تعبیر کانت – در مقالۀ معروف اش تحت عنوان "روشنگری چیست؟" – نه فقط با مدرنیته، با تجدد، بیگانه است، بلکه، صرف نظر از تصورات و تلقی افراد نسبت به خود و یکدیگر، ذاتاً جامعه ای عقل ستیز است.    

CONTREPOINTS
تبلیغ بازرگانی

 

هیئت نظارت بر مطبوعات ایران دوشنبه بیستم مهر ماه برای روزنامۀ "رویش ملت" پرونده تشکیل داد و پیرو این اقدام سایت اینترنتی آن را نیز مسدود کرد.
این هیئت در توجیه تصمیم خود به بند هشت مادۀ شش قانون مطبوعات استناد نمود که در آن "افترا به مقامات، نهادها، ارگان ها" و روحانیان شیعه ممنوع اعلام شده است. اما، آنچه هیئت نظارت بر مطبوعات را به چنین تصمیمی (یا تفسیری از این مادۀ قانونی) واداشته عنوان اول روزنامۀ "رویش ملت" به تاریخ ۱۸ مهر ماه است که در آن نوشته شده : "سردار حسین همدانی در سوریه کشته شد."
به اعتقاد هیئت نظارت بر مطبوعات نفس به کارگیری "کشته شد" در توصیف مرگ یکی از فرماندهان سپاه پاسداران ایران، نه حتا مصداق "غفلت"، بلکه ایراد  "افترا" و توهین علیه یکی از مقامات جمهوری اسلامی ایران است.
حسین نوش آبادی، سخنگوی وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی ایران، از این نیز فراتر رفت و گفت :  به کارگیری عبارت "کشته شد" در توصیف مرگ سردار پاسدار حسین همدانی "اقدامی سخیف" است که حتا با عذرخواهی نیز جبران نمی شود.
در هر حال تصمیم اخیر هیئت نظارت بر مطبوعات از درجه و دامنۀ سانسور در ایران و موانع بزرگی که بر سر راه آزادی بیان در این کشور وجود دارد تا حدودی پرده برمی دارد و ما را پیشاروی این پرسش قرار می دهد : ویژگی سانسور در جمهوری اسلامی ایران چیست؟
مهمترین هدف سانسور جلوگیری از نشر و گردش آزادنۀ اخبار و اطلاعات و افکار است و کل سازوکار سانسور نیز حول تحقق همین هدف اصلی شکل می گیرد. از این منظر، سانسور همواره گویای مناسبات قدرت و به ویژه گویای منافع صاحبان قدرت، تفسیر و تلقی آنان از ادارۀ امور اجتماعی است. سانسور، در این معنا، ارتباط مستقیمی با ماهیت قدرت دارد و به همین دلیل دامنه و مصادیق آن بسته به شرایط و موقعیت های تغییر می یابد.
فرج سرکوهی، نویسنده و روزنامه نگار باسابقۀ ایرانی، با اشاره به مورد اخیر سانسور روزنامۀ "رویش ملت" در توصیف خصوصیات سانسور در جمهوری اسلامی ایران گفته است : سانسور در جمهوری اسلامی ایران ماهیتاً چند وجهی است، یعنی هم سیاسی و اخلاقی است، هم مذهبی و سلیقه ای و هم ملغمه ای از همۀ اینها و چند عامل دیگر. در واقع، آنچه سانسور جمهوری اسلامی ایران را در قیاس با سانسور دورۀ شاه و دیگر نقاط جهان متمایز می کند همین ترکیب عجیب و غریب است. چنین ترکیبی قادر است هر چیزی را مشمول سانسور بداند. آخرین نمونۀ این نوع منحصربفرد سانسور نیز تصمیمی است که علیه روزنامۀ "رویش ملت" گرفته شده، زیرا این نشریه مثلاً به جای واژۀ "شهید"، از واژۀ "کشته" استفاده کرده، در حالی که هر دو واژه تضاد آنچنانی با یکدیگر ندارند یا دست کم به کارگیری یکی از آنها مصداق "افترا" و "توهین" نمی تواند تلقی شود... افزون بر این، فرهنگ در جمهوری اسلامی ایران از جمله ابزارهایی است که در خدمت جدال ها و تسویه حساب های سیاسی درون قدرت به کار گرفته می شود. در واقع، پیام جمهوری اسلامی از خلال تصمیم اخیر هیئت نظارت بر مطبوعات این است : حکومت اسلامی در زمینۀ سانسور ذره ای کوتاه نمی آید.   
تشکیل پرونده علیه "رویش ملت" و سانسور سایت اینترنتی آن همزمان بود با برگزاری نمایشگاه کتاب فرانکفورت که بزرگترین نمایشگاه بین المللی کتاب در جهان به شمار می رود. جمهوری اسلامی ایران در واپسین روزهای منتهی به برگزاری این نمایشگاه اعلام کرد که به دلیل حضور سلمان رشدی، نویسندۀ انگلیسی، در این نمایشگاه از شرکت در آن خودداری می کند.
تحریم نمایشگاه بین المللی کتاب فرانکفورت توسط جمهوری اسلامی آنهم به نشانۀ اعتراض به حضور شناخته شده ترین نویسندۀ جهان – که البته ۲۶ سال پیش به دلیل نوشتن یک رُمان با فتوای آیت الله خمینی به مرگ محکوم شد – تلویحاً جلوۀ دیگری از پدیدۀ سانسور را در جمهوری اسلامی ایران به نمایش گذاشت.
با این اقدام مقامات جمهوری اسلامی عملاً اعلام کردند که از نگاه آنان اعمال سانسور که در اصل تحمیل اراده، تلقی، ارزش ها و تصورات حاکم است فقط به حیطه و جغرافیای کشوری به نام ایران محدود و منحصر نمی شود، بلکه بالعکس در تلقی آنان اعمال سانسور هیچ حد و مرزی در موضوع و موارد و حتا جغرافیا برنمی تابد : ملاحظه ای که ما را به این پرسش هدایت می کند : سانسور در ایران اساساً بر چه معیاری مبتنی است؟ در پاسخ به این سئوال فرج سرکوهی گفته است :
سانسور در جمهوری اسلامی ترکیبی است از معیار و فقدان معیار و وقتی که این دو با هم ترکیب می شود، پدیدۀ سانسور پیچیده تر و شدیدتر می شود. یعنی همانند دیگر موارد، ما در ایران در موقعیتی متناقض زندگی می کنیم. در عین حال، نباید از یاد برد که در ایران اسلامی متولی سانسور فقط وزارت فرهنگ و ارشاد اسلامی نیست. امامان جمعه، وزارت اطلاعات، سپاه پاسداران، قوای انتظامی، قوۀ قضاییه، دفتر رهبری و حتا وزارتخانه ای همچون وزارت کشاورزی قادر به انجام سانسور هستند و سانسور هم می کنند. این وضعیت اساساً مبارزه برای آزادی بیان را در ایران دشوار می سازد، زیرا، سانسور نه فقط قتل نویسندگان و روشنفکران دگراندیش را در پی دارد، بلکه از شکل گیری کلیه نهادهای صنفی نویسندگان و روزنامه نگاران نیز جلوگیری می کند. خلاصه اینکه این همه نشان می دهد که مبارزه برای آزادی بیان در ایران بسیار دشوارتر از دیگر جاها است.
در واقع، اگر بدون آزادی بیان، گشایش حوزۀ عمومی تبادل آزادنۀ افکار، یعنی نهایتاً استقرار آزادی ناممکن است، در نتیجه بدون مبارزه علیه سانسور، بدون الغای آن، نه خودکامگی پایان می یابد و نه نخستین شرط حقوق بشر متحقق می شود. جامعۀ مبتنی بر سانسور جامعه ای در بن بست و سکون دائمی و بدون کوچکترین روزنه و دورنمای گذار به دموکراسی است.
بی سبب نیست که سلمان رشدی در سخنانی که در نمایشگاه بین المللی کتاب در فرانکفورت ایراد کرد، نه فقط سانسور را حمله ای علیه طبیعت انسان به عنوان تنها جاندار بهره مند از زبان و تاریخ دانست، بلکه به همین دلیل و همانند روشنگران فرانسوی قرن هجدهم، بر ضرورت مبارزه با سانسور، با جهل و تعصبات دینی در عرصۀ جهانی، تأکید ورزید. او آزادی بیان را اصلی جهانشمول خواند که بدون آن سایر آزادی ها با شکست روبرو می شوند. و در مقابل، جامعۀ سانسور زده، یعنی فقدان آزادی بیان را نهادینه کنندۀ جامعه ای تک صدایی توصیف کرد که در آن دیوارهای ضخیم دائماً میان "دوست" و "دشمن"، "خودی" و "غیرخودی" جدایی می اندازند و نزاع و خشونت دائمی (علیه صداها و افکار متفاوت) را به ثابت زندگی جمعی بدل می سازند.
چنین جامعه ای به تعبیر کانت – در مقالۀ معروف اش تحت عنوان "روشنگری چیست؟" – نه فقط با مدرنیته، با تجدد، بیگانه است، بلکه، صرف نظر از تصورات و تلقی افراد نسبت به خود و یکدیگر، جامعه ای عقل ستیز است.  

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.