هوای کن در این روزهای پایانی فستیوال برای "وارونگی" سالم بود
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۶:۱۵
در روزهای پایانی فستیوال کن، که تنها دو فیلم دیگر مسابقهای باقی ماندهاند که یکی از آنها فیلم "فروشنده" ساخته "اصغر فرهادی" است، فیلم "وارونگی"، آخرین ساخته "بهنام بهزادی" کارگردان ایرانی که ١٢ فیلم مستند، شماری فیلم کوتاه و سپس "ما تنها دو بار زندگی می کنیم" و "قاعده تصادف" را ساخته بود، در بخش "نوعی نگاه" شصتونهمین برگزاری فستیوال کن به نمایش در آمد و بسیار مورد استقبال قرار گرفت.
یکی از استقبال کنندگان، "دانلدساترلند" هنرپیشه بزرگ کانادائی بود که مدت درازی ایستاده کف زد. افزون بر "کتایون شهابی"، دو تن دیگر از اعضای هیأت داوران بخش مسابقه اصلی، "جرج میلر" رئیس هیأت داوران، و " والریا گولینو" هنرپیشه و کارگردان ایتالیائی، هم حضور داشتند.
در فیلم "وارونگی"، "بهنام بهزادی" بر دو مطلب مهم انگشت می گذارد که یکی آلودگی بیش از حد هوای تهران و طبیعتأ شماری از شهرهای بزرگ دیگر ایران، و نیز تصمیمگیری خانواده ها برای زنانی است که گرچه شاغلند و خرج زندگی خود را در میآورند اما ازدواج نکردهاند وفرزندی ندارند. از ورای بیماری مادری که ریه اش دیگر تنفس در هوای آلوده تهران را نمی پذیرد و جانش در خطر است، کارگردان ما را به درون خانواده اش می برد که هرکدام به گونهای گرفتار و مشغولند و همه برای خواهری تصمیم می گیرند که کارگاه دوخت لباس دارد؛ چون او ازدواج نکرده و بچه ای ندارد، می بایست کارگاهش را ببندد، شماری را بیکار کند، به روابط خود با مردی پایان دهد که کم کم می رود به سرانجامی برسد و با مادرش برای زندگی به شهری برود که هوائی تمیز دارد...
گفتگو با بهنام بهزادی، کارگردان
از بهنام بهزادی پرسیدم چگونه این سوژه را برگزیده است؟
حضور خوب سینمای ایران امسال در فستیوال کن سبب شد شماری از هنرپیشگان و دستاندرکاران این سینما هم در کن حاضر باشند.
گفتگو با علی مصفا، هنرپیشه و کارگردان
در گفتگوئی که با علی مصفا، هنرپیشه و کارگردان ایرانی داشتم که همراه با دیگر بازیگران فیلم "وارونگی" در کن حاضر بود، دریافتم که به میزان سینماروی در ایران به شکل چشمگیری افزوده شده است.
علی مصفا در این پیوند می گوید :
دو روز مانده به پخش جوایز فستیوال، به چندفیلم دیگر بخش مسابقهای و بخش نوعی نگاه، که در روزهای گذشته بدانها اشارهای شد، به منظور لذت گمانه زنی، نگاهی بیاندازیم:
"پدرو المودووار" در "جولیتا"، بار دیگر توانائی خود را در قصه گوئی نشان می دهد
این کارگردان اسپانیولی که در سال 1999 جایزه بهترین کارگردانی را برای "همه چیز درباره مادرم" در کن ربود در حالی که همه به او "نخل طلا" میدادند، در سال 2003 جایزه اسکار بهترین فیلم خارجی را برای "با او حرف بزن" و شماری جوایز مهم دیگر را ربوده است، با آخرین فیلمش که یک درام خانوادگی است، به شکلی زیبا و با ویژگیهای خود، داستان مادری را بازگو می کند که در تلاش برای برقراری رابطه با دخترش پس از 12 سال جدائی است. "المودوار" این بار نیز با سکانس های بسیار مؤثر و زیبا از یک داستان معمولی یک اثر هنری وجذاب می سازد. حال باید دید تا چه حد هیأت داوران به هنر او حساس خواهد بود ؟
از "خریدار شخصی"، ساخته "اولیویه آسایاس" کارگردان فرانسوی باید خیلی زود گذشت که همه خبرنگاران یکپارچه آن را هو کردند. در این داستان بی سر وته می بینیم دختر جوانی که مأمور انجام خریدهای یک زن پولدار مدپرست است، میخواهد از ورای احظار ارواح، با بردار دوقولویش که به دنبال سکته قلبی در گذشته رابطه بر قرار کند..اما ظاهرأ روح احظار شده روح دیگری است و جز شرارت کاری نمیکند...
این فیلم بالاترین برخورد منفی را نسبت به فیلم های دیگر فرانسوی در بخش مسابقه ای داشت و این پرسش را مطرح کرد که دلیل گزینش آن چه بوده است ؟
شاید این کیفیت پائین است که سبب شده مدیر کل "اونی فرانس" که معرف سینمای فرانسه در دنیاست، بگوید وضع سینمای فرانسه در سال 2016 بدتر از سال پیش از آن در سراسر خاک این کشور بوده است. او میگوید فروش فیلمهای فرانسوی و نشان دادن آنها بسیار دشوارتر از گذشته شده است. او به این اشاره دارد که تنها فیلمهای هالیوودی هستند که در سینماها گلیمشان را به خوبی از آب بیرون م کشند...
دو "مندوسا" در یک روز با دو فیلم انتقادی از جوامع خود
این دو "مندوسا" که به شکل متفاوت نوشته میشوند چون یکی اهل برزیل و پرتغالی زبان و دیگری اهل فیلیپین، کشوری است که سالها زیر استعمار اسپانیولیها بوده، از این دید با یکدیگر شباهت پیدا میکنند که هر دو از فساد و زورگوئی در کشورشان صحبت میکنند.
این شباهت در همین جا پایان می پذیرد چون "کلبر مندوسا فیلیو"، با فیلمش "آکواریوس" به معضل دست اندازی مقاطعهکاران در "ریودوژانیرو"ی برزیل به ساختمانهای قدیمی رو به دریا، برای ساختن برجهای گرانبها اشاره میکند و با فیلمی گرچه لطیف، به درازا و با تکرار از مبارزه زنی سخن می گوید که به تنهائی مقاومت می کند و پیروز میشود.
در حالی که "بریانته مندوسا"، کارگردان صاحب سبک فیلیپینی، با "ما روسا" تنها به مشکل زاغه نشینان و طبقه محروم اجتماع بسنده نمیکند، بلکه با سبک خود درگیری آنها را با پلیسی نشان میدهد که فساد تا اعماق استخوانش رخنه کرده است.
او که همواره از سر وصدای شهر به عنوان یکی از شخصیتهای فیلمهای خود استفاده کرده است و بدین ترتیب روح تماشاگر را میخراشاند و خشم وی را دربرابر بیعدالتیها بیشتر برمیانگیزد، با پیروی از روش فیلمهای مستند، توانائی بیشتری به موضوعاتش می بخشد. هنرپیشههای وی بسیار خوب در نقش افراد طبقه پائین فرو می روند و از این رو داستانهایش را کاملأ باورکردنی و به فیلم مستند نزدیک میسازند.
"ما روسا" ماجرای یک زن و شوهر فقیر و مغازهدار است که هم آبنبات و کلینکس میفروشند و هم مواد مخدر. با دستگیری آنان فرزندانشان ناچار میشوند به هر ترتیب که شده پول رشوه به پلیس را به دست آورند و والدین خود را از چنگ آنان بیرون آورند.
گرچه این فیلم از خشونت فیلم "کیناتای" برخوردار نیست که در سال 2009 جایزه بهترین کارگردانی را در کن ربود، اما به شیوه همان فیلم، خشونت نهفته در رفتارها و فسادها را بدون مکث زیاد بر خشونتهای جسمی، منتقل میکند.
صدمه خوردگان از جنگ افغانستان
"جهان را گشتن" ساخته "دلفین و موریل کولن" که در بخش "نوعی نگاه" به نمایش درآمد، از آن فیلمهائی بود که شاید میتوانست به جای فیلم های ضعیف دیگر فرانسوی برای بخش اصلی برگزیده شود. در این فیلم که از کتابی به همین نام اثر یکی از این کارگردانان برگرفته شده، برای نخستین بار به دشواریهای روانی سربازان فرانسوی پرداخته میشود که از جنگ افغانستان بازگشتهاند. دو شخصیت زن این فیلم "اورور" و "مارین" که پس از شش ماه مبارزه، دیدن فجایع و بدنهای متلاشی شده دوستانشان، در حال بازگشت به کشورشان هستند، همراه با دیگران توسط ارتش فرانسه برای استراحت و التهابزدائی روانی، به مدت سه روز در جزیره قبرس در هتلی پنج ستاره جای داده میشوند. اما در آنجا هم به مشکلات زنستیزی و خشونت دیگر همکاران مردشان روبرو میگردند.
"دختر ناشناخته"، داستانی درخور فیلمهای تلویزیونی
برادران بلژیکی "داردن" که تا کنون دو "نخل طلا"، یکی برای "روزتا" در سال 1999 و "کودک" در سال 2005 ربودند، از چندی پیش از خود علائم ضعف نشان می دهند و این ضعف با فیلم "دختر ناشناخته"، به دلیل استفاده از انتریگی بسیار رایج در فیلمهای جنائی و اضطرابآور تلویزیونی و سینمائی به اوج خود رسید.
آنها که کارگردانان توانا، متعهد وصاحب سبک هستند معلوم نیست چرا این موضوع را بر گزیدهاند؟
در این داستان، یک خانم دکتر علیرغم خواست خود وارد معمای قتل یک دختر سیاهپوست میشود که دَرِ مطبش را در ساعات پس از تعطیلی زده بود اما چون او باز نکرده بود تا به وی پناه دهد، احساس گناه میکند و در پی یافتن قاتل بر میآید...
"زاویه دولان" به خاطرات خود باز می گردد
زاویه دولان، کارگردان بسیار جوان، با استعداد و صاحب سبک کانادائی، با فیلم "تنها آخر زمان" به بخش مسابقهای بازگشت و شماری را خشنود و شماری دیگر را بسیار ناامید نمود.
هنر "زاویه دولان" در توانائی وی در نوآوری در کارگردانی است. از این رو ولو داستان تکراری باشد، باز هم جذب میکند. او در این فیلم بازگشت مرد جوانی را به خانواده خود پس از سالها غیبت به تصویر میکشد که میخواهد مرگ پیشبینی شدهاش را به آنها خبر دهد اما با رفتار هیستریکِ اعضای خانوادهاش روبرو می گردد و میبیند تا چه حد از آنها دور شده است. با بازی فوقالعاده با دوربین، زاویه دولان کوچکترین تغییر را در صورت افراد این خانواده ثبت می کند و به آنها معنی می بخشد.
او نیز میز ناهار را صحنه جنگ خانوادگی قرار می دهد که تازگی ندارد و همواره در آنجاست که همه سرخوردگیها غلیان پیدا می کنند وبیرون میریزند.
این فیلم که بر گرفته است از کتابی اثر "ژان لوک لاگارس" درام نویسی که در 38 سالگی در پی بیماری ایدز درگذشت، شباهتهائی به زندگی خود "زاویه دولان" پیدا می کند. فیلمی که می تواند جایزه بهترین کارگردانی و یا ژوری را همچون برای فیلم دیگرش "مامی" در سال 2014 به ارمغان بیاورد.
برنده نخل طلای سال ٢٠٠٧ شاید نتواند با "دیپلم متوسطه" به نخل برسد
"کریستیان مونجو" کارگردان رومانیائی که نخل طلای فستیوال کن را در سال ٢٠٠٧ برای فیلم "چهار ماه،سه هفته و دو روز" به دست آورد، با فیلم "دیپلم متوسطه" ما را به درون دشواریهای زندگی رومانیائیها و ناامیدهای آنها از تغییراتی که خواستارش بودند اما چندان انجام نگرفته میبرد و از ورای خانواده یک دکتر، دختر، همسر و معشوقه اش، به دشواریهای جامعهاش میپردازد.
فیلمی بسیار آکادمیک که گرچه کارگردانی توانا دارد اما موضوعش چندان تماشاگر را جذب نمیکند چون شباهتهائی در آن با زندگی خود میبیند؛ این شباهتها هنگامی جذاب میشوند که با گویش سینمائی نوئی گفته شوند.
"شیطان چراغ نئون" فیلم دیگری در میان فیلم های امسال که در آنها آدمخواری به کار گرفته شده
"نیکلاس ویندینگ رفن" کارگردان دانمارکی هم با فیلم خود "شیطان چراغ نئون"، به جمع فیلمهائی پیوست که در آنها آدمخواری به کار گرفته میشود.
او در این فیلم پشت پرده دنیای مد، رقابتها در آن و تنهائی انسانها را نشان میدهد. او برخلاف فیلم های پیشینش، از جمله "درایو"، که در سال 2011 جایزه بهترین کارگردانی را ربود و مرد محور بود، در این فیلم شخصیت اصلی را یک زن قرار می دهد. "رفن" گرچه فیلم خود را با تصاویر بسیار شسته و رفته و زیبا ساخته و می خواهد از ورای آدمخواری، به شکل نمادین به خشونت و رقابت در درون حرفهای اشاره کند که مانکنهایش می بایست در 20 سالگی بازنشسته شوند، اما بیش از این که فیلمی دارای پیام بسازد، فیلمی در حد فیلم های وحشتناک ارائه می کند که جایش در فستیوال کن نیست. از این رو در سئانس خبرنگاران بسیار هو شد. این دومین فیلمی است که پس از فیلم فرانسوی "خریدار شخصی" ساخته "اولیویه آسایاس"، به این شدت هو میشود.
"شان پن" هم از لطف خبرنگاران بر خودار نشد
"شان پن"، هنرپیشه و کارگردان آمریکائی که درگذشته فیلم های بهتری از او دیده بودیم هم دچار همان کاستیهائی شده که شماری از کارگردانان در دو سه فیلم آخرشان نشان دادند.
در این فیلم که در "لیبریا" و چند کشور جنگزده آفریقا می گذرد، "شان پن" که همواره متعهد بوده و نسبت به مسائل دنیا حساسیت نشان میدهد، یک داستان عاشقانه دو پزشک و جراح خارجی را به تصویر می کشد که ره به جائی نمیبرد. او گرچه خشونت این جنگ ها، زخم ها و کشتارهای وحشیانه را از نزدیک نشان میدهد، اما در حالی که جای خندهای در این فیلم وجود ندارد، با دیالوگهای ضعیف و به سبک آمریکائی خود، هراز گاه تماشاگران را میخنداند. نقش دو شخصیت را "چارلیز ترون"، هنرپیشه اهل آفریقای جنوبی، و "خاویر باردم" اسپانیولی ایفا میکردند.
درمجموع ، گزینش فیلم های ضعیف امسال بخش مسابقه اصلی فستیوال کن که هنوز دوتای آنها دیده نشده اند، باعث شده شماری بگویند که فیلمها یا به نسبت تهیه کننده و یا به نسبت نام کارگردان برگزیده شدهاند !!!
لباسهای ایرانی "کتایون شهابی"
کتایون شهابی، عضو هیأت داوران امسال فستیوال کن، در تلاش برای نشان دادن کار مدیستهای ایرانی، هم ازلباسها و هم زینت آلات آنان، در همه مراسم استفاده میکند.
از جمله لباسهای طراحی شده توسط "شادی پرند" برای مراسم گشایش و کنفرانس مطبوعاتی هیأت داوران، لباس های "دریار حیدری" برای روزها و مراسم گوناگون و همچنین لباس های "سارا جعفریه" .
زینت آلات استفاده شده توسط وی کار "سولماز پناهی" است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید