گریز خانواده مسیح به مصر و گریز از جنگ و کشتار و گرسنگی در دوران ما
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۴:۳۳
در آستانه سال نوی مسیحی و پشت سر گذاشتن روز ٢۵ دسامبر، تاریخ نادرست اما پذیرفته شده زادروز مسیح، بازگشت به تاریخ این رخداد را با عکسی دنبال میکنیم که "رضا دقتی" عکاس-خبرنگار ایرانی، از گریز از زادگاه گرفته و آن را "میلاد" نامیده است.
گرچه در چهار انجیل عهد جدید، ما با جزئیات زایش مسیح آشنا می شویم اما هیچ تاریخی به همراه آن پیدا نمیکنیم.
بنابراین روز 25 دسامبر، به منظور جایگزینی جشن "زایش خورشید شکست ناپذیر" (سول اینوکتوس)، که به هنگام فرارسیدن زمستان در امپراتوری روم برگزار می شد، چند سال پس از گرویدن امپراتور روم "کنستانتین" به مسیحیت در سال 312 برگزیده شد و کم کم رایج گردید.
بنا به برخی از نوشتههای تاریخی، رومیان پیش از گسترده شدن مسیحیت، همه ساله از روز 17 دسامبر به مدت 7 روز، جشنی به نام "ساتورنالیا" در پیوند با "ساتورن" یا سیاره کیوان (ایزد باستانی زراعت) برپا میکردند که پایان آن همین روز 24 دسامبر و یا تقریبأ همزمان با "یلدائی" بود که ایرانیان جشن می گرفتند. در این مدت آنها به جشن و سرور می پرداختند، اختلافات طبقاتی را کنار می گذاشتند، دشمنیها را فراموش می کردند، خوراکهای خوب خود را با دیگران سهیم می شدند، به یکدیگر هدیه و از جمله عروسکهای گلی کوچک با چهرههای کودکانه میدادند.
از سوی دیگر، آیین مهر- میترا (میترائیسم) که در پی لشگرکشیهای ارتش روم باستان به شرق و به ویژه به جنوب پارسه، در میان سربازان رواج بسیار یافته بود و بسیاری از آنان مراسم این آئین را به جا میآوردند، سبب شد زادروز میترا را درهمین روزهای 24-25 دسامبر جشن بگیرند. کلیسای کاتولیک روم هم به همین منظور روز 25 دسامبر را به عنوان زادروز مسیح برگزید تا به مراسم پاگانی (کفرکیشی) مرسوم آن زمان، معنا و مفهوم مسیحی بخشد. بنابراین کلیسا جشن زادروز میترا خدای نور و روشنایی را با جشن بزرگداشت زادروز عیسی که عهد جدید او را نور و روشنی جهان مینامد، جایگزین نمود. کلیسای کاتولیک با این امید که پیروان آیین میترا را به آیین مسیحیت وارد کند، به آنها اجازه داد تا به عنوان بزرگداشت زادروز مسیح، به برگزاری جشن و سرور خود در تاریخ معین شده پیشین ادامه دهند.
کشتار بی گناهان" که در انجیل "متی" آورده شده، از دستوری حکایت می کند که "هرود نخست" پادشاه و والی یهودیه، توسط مغهائی که از شرق میآمدند از این خبردار شد که کودکی در بیتاللحم به دنیا آمده که پادشاه یا مسیح یهودیان خواهد بود. از این رو دستور داد که همه پسر بچههای زیر 2 سال این شهر را بکشند. یوسف نجار، پدر مسیح هم که از چنین دستوری در خواب آگاه شده بود، همراه با مریم و فرزندش عیسی به مصر گریختند و تا مرگ "هرود" در آنجا ماندند.
واقعیت تاریخی این فرمان توسط "ولتر" زیر پرسش برده شد و پس از آن هم توسط تاریخ نویسان مورد بحث بوده است. ظاهرأ در هیچ متن تاریخی به این کشتاراشاره نشده است.
گفتگو با رضا دقتی، عکاس-خبرنگار
تصویر این گریز در افکار عمومی و عکسی که "رضا دقتی" سالها پیش از یک خانواده سه نفره در حال گریز در کوهستانهای پربرف و سهمگین بدخشان گرفته، شباهتهای بسیاری دیده میشود به ویژه این که هر دو، حکایت از تجاوز به حقوق بشر و آزادی انسانها میکند؛ انسانهائی که از سرکوب، جنگ و کشتار به نام مذهب و به بهانههای دیگر میگریزند.
از رضا دقتی پرسیدم هدفش از دوباره به تماشا گذاشتن این عکس چه بوده؟ آیا علیرغم این که گفته میشود، زندگی خود را تکرار می کند، باید رنج و در بهدری و غربت هم خود را تکرار کند؟
"پاترسون" و نقش زیبای خفته گلشیفته فراهانی
"پاترسون"، آخرین فیلم "جیم جارموش"، کارگردان آمریکائی که در گذشته فیلمهای پرمحتواتری از او دیده بودیم، پس از فستیوال "کن" به روی پرده سینماها آمد.
"جیم جارموش" در این فیلم روزهای هفته زوجی را برمیشمرد که هیچ چیز تازهای در آن رخ نمی دهد.
مرد خانواده، راننده اتوبوس است که همسرش "گلشیفته فراهانی" (لورا) را بسیار دوست می دارد. او که به نسبت شغلش، مرد بافرهنگی است و شعر نیز میگوید، هر بامداد ساعت 6 از خواب برمیخیزد، همان شیر و کواکر را میخورد و همۀ وقت ناهار و همچنین وقت آزاد خود را صرف نوشتن اشعارش می کند.
اما هنگامی که به پایان هفته میرسیم و یک رخداد کوچک کمی این یکنواختی را به هم می ریزد، ما بینندگان ذوق میکنیم که فیلم دارد تکانی می خورد... اما باز هم همه چیز به حال گذشته برمیگردد و فیلم در یکنواختی پایان میپذیرد.
گلشیفته فراهانی که بازیگر توانائی است، در نقش یک زن خانه دار که می خواهد خواننده موسیقی "کانتری" بشود اما در این انتظار همه خانه را به رنگ سیاه و سفید می آراید و شیرینی هایش هم سیاه و سفید است و "آدام درایور" در نقش شوهر راننده اش، چندان امکان نشان دادن توانائی خود در بازیگری را پیدا نمی کنند.
بنابراین فیلمی است که نه ما و نه هنرپیشگانش را به جای خاصی نمی برد.
البته شماری آن را به دلیل پیوندش با شعر و نبود خشونت پسندیدند، اما آیا این برای سینما کافی است؟
گفتنی است که این فیلم جزو نادر فیلم های فستیوال "کن" بود که صحنه سکس درش وجود نداشت !!
تنها نکته جالب این فیلم به کار بردن موسیقی ایرانی، از جمله "کیه کیه در می زنه" بااجرای ایرانی و سپس با آرانژمان غربیاش است و شخصیت فیلم گرچه نامش "لورا"ست، اما در خواب و بیداری به ریشه های ایرانیاش اشاره میکند.
"جیم جارموش" در مورد سناریوی این فیلم میگوید که در سفری به شهر "پاترسون"، 25 سال پیش رد پای شاعر این شهر "ویلیام کارلوس ویلیامز"را دنبال کرده است؛ شاعری که مجموعه اشعارش در 5 جلد بین سالهای 1946 و 1958 منتشر شد. با دیدن مناظری که الهامبخش او بود، چهارچوب این داستان در ذهنش شکل گرفت و سپس تصمیم گرفت برای شخصیت اصلی فیلم، نام شهر یعنی "پاترسون" را برگزیند.
"جارموش" میگوید: شعر چندان جائی در آمریکا ندارد و شاعران مرد همه زنمآب به شمار می آیند. از این رو اکثر شاعران میبایست حرفه دیگری برای امرار معاش داشته باشند.
"جیم جارموش" در سال 1984 جایزه دوربین طلائی "کن" را برای نخستین فیلمش "بیگانه تر از بهشت" گرفت. او در سال 1993 جایزه نخل طلا را برای فیلم کوتاهش "قهوه وسیگار" و جایزه ژوری را در سال 2005 برای "گلهای شکسته" در همین فستیوال ربود.
چرا ارگ "راین" فراموش شدهاست؟
همه استان کرمان را با نام "ارگ بم"، به عنوان بزرگترین بنای خشتی جهان می شناسند، اما "ارگ رایِن"، دومین بنای بزرگ خشتی جهان را که در همین استان قرار گرفته و میتواند همان جذبه را داشته باشد فراموش می کنند.
"ارگ راین"، یکی از آثار مهم ایران و استان کرمان که شاید به دلیل شمار بالای آثار ارزشمند تاریخی کرمان و سایه انداختن ارگ بم بر آن، کمتر شناخته شده، اکنون به پیشنهاد مسئولان استانی در انتظار ثبت جهانی است.
این ارگ که شامل بخشهای مختلف عامنشین، حاکمنشین، ارگ مرکزی، سربازخانه و ارکان دیگر زندگی شهری می شود، متعلق به دوران ساسانیان است اما در دورههای پس از ساسانیان نیز مورد استفاده بوده است. "ارگ راین" با مساحتی بیش از بیست و دو هزار مترمربع هم اکنون در فهرست میراث ملی به ثبت رسیدهاست.
"محمد خیام" مدیرعامل انجمن "میراث هزار" و یکی از کنشگران حوزه میراث فرهنگی در استان کرمان، در مورد این ارگ میگوید: «اقدامات برای ثبت جهانی این ارگ انجام گرفته که امیدواریم هرچه زودتر به نتیجه برسد».
او می افزاید : « پس از مرمت کلی که در دهههای گذشته بر روی ارگ صورت گرفت، دیگر به دلیل نبود بودجه مورد نیاز، کار کلی انجام نشده و مرمتها در سالهای اخیر جزئی بوده است. در حالی که "ارگ راین" به کارهای کلی نیاز بسیار دارد».
"حمید روحی" معاون میراث فرهنگی استان کرمان، میگوید: «ارگ راین، یکی از بناهای ثبتی بسیار مهم شهر "راین" است که خود این شهر نیز از مراکز مهم گردشگری به شمار میآید که دارای آثار ثبت ملی شده بسیاری است. حال پیشنهاد داده شده که منظر شهر "راین" و بافت تاریخی آن نیز ثبت ملی شود و سپس به ثبت جهانی برسد.
معاون میراث فرهنگی استان کرمان در مورد مرمت "ارگ راین" میگوید: « پس از مرمت های اضطراری در دهه 70، از سال 82 سرعت مرمت بالا رفت به ویژه بخش حاکمنشین ارگ، کاملاً مرمت و بازسازی شد، همچنین از سال 90 تا سالهای اخیر بخشی از بازار ورودی "ارگ راین" مرمت و تبدیل به بازارچه و ورک شاپ صنایع دستی شده است. هم اکنون ساماندهی وضعیت سرویسهای بهداشتی داخلی ارگ و بخشهای اقامتی همکاران نیز در حال انجام است».
معاون میراث فرهنگی استان کرمان همچنین می افزاید که کارهای باستانشناسی در این محوطه انجام شده و اکنون داخل ارگ نیاز به کاوش باستانشناسی ندارد.
او می افزاید: «راین، می تواند یکی از مقصدهای گردشگری استان کرمان در فصل تابستان باشد چون از آب و هوای بسیار مناسبی برای حضور گردشگران برخوردار است. راین همچنین فلزکاری بسیار معروفی دارد».
ساخت ماکت بناهای تاریخی ایران در کشورهای حاشیه خلیج فارس به منظور جذب گردشگر
معمار احیای بازار تبریز "اکبر تقیزاده اصل"، از ساخت ماکت بناهای تاریخی ایران در کشورهای حاشیه خلیج فارس به منظور جذب گردشگر خبر داد.
اکبر تقیزاده اصل، در نشست "حیاط خانه ما تنهاست" در بابل، گفت: متوجه شدیم همسایگان جنوبی کشور ما در حال ایجاد ماکت هایی از بناهای تاریخی ایران در کشور خود هستند تا به جاذبه گردشگری خود بیافزایند.
این معمار با تکیه برلزوم احیای بناهای تاریخی، افزود: شورای شهر تهران مصوبه ای بابت احیای بناهای تاریخی دارد که بر مبنای آن چنانچه اشخاصی که مالک بناهای تاریخی ثبت شده هستند به احیای آنها بپردازند، عوارض پرداخت نمی کنند، از این رو چنین مقرراتی باید در بابل هم اجرایی شود.
اکبر تقیزاده اصل به این اشاره کرد که میزان تخریب بناهای تاریخی تا به امروز در کشور از میزان دورانهای گذشته بیشتر بوده است. او بر آسیب شناسی در این زمینه تأکید ورزید و خواستار آگاه سازی مردم شد.
او افزود: با آغاز برنامههای توسعه در سالهای پس از جنگ، متأسفانه بناهای ارزشمند تاریخی در سراسر کشور ویران شد. اکثر آسیبهای وارد شده به بناها، توسط دستگاههای دولتی و یا شهرداریها که خود باید حافظ آثار فرهنگی و تاریخی کشور باشند، به دلیل عدم اطلاع و شناخت کافی مسئولین و مقامات تصمیم گیر درباره ارزش های هنری و فرهنگی این بناها، انجام گرفته است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید