انقلاب فوریۀ ۱۹۱۷ روسیه را بسیاری از مورخان زمین لرزۀ سیاسیِ بزرگِ قرن بیستم میدانند که نه تنها جامعۀ روسیه را زیر و رو کرد، بلکه مسیر تاریخ جهان را نیز تغییر داد. آن انقلاب حتی مبارزان انقلابی (از جمله بلشویکها، منشویکها و سوسیال رولوسیونرها) را نیز غافلگیر کرد. چند روز پس از شروع انقلاب بود که آن مبارزان کوشیدند به جنبش کارگران و سربازان نظم و سمت و سو بدهند. آنان توانستند کمیتۀ اجرایی موقت کارگران را در پتروگراد سازماندهی کنند که به اهرم سیاسی بلشویکها تبدیل شد و در اکتبر ۱۹۱۷ نقش تعیین کننده ای در قدرت گرفتن آنان و برافتادن دولت موقت بازی کرد.
هشتم مارس امسال صدمین سالگرد انقلاب فوریۀ ۱۹۱۷ روسیه است. این انقلاب بنا به تقویم ژولیانی که هنوز در روسیه معمول است در ۲۳ فوریه و بنا به تقویم گریگوریِ رایج در کشورهای غربی در هشتم مارس، روز جهانی زن، آغاز شد و تا سیزدهم مارس (۲۸ فوریه) طول کشید. مورخان آن را زمین لرزۀ سیاسیِ بزرگِ قرن بیستم میدانند که نه تنها جامعۀ روسیه را زیر و رو کرد، بلکه مسیر تاریخ جهان را نیز تغییر داد. انقلاب فوریه ۱۹۱۷ روسیه، که روی هم رفته شش روز به طول انجامید، دستگاه فروانرواییِ نیکلای دوم، واپسین تزار روسیه، را فروریخت، امپراتوری روسیه را برچید و به حاکمیت ۳۰۰ سالۀ رومانوفها بر روسیه پایان داد.
در آغاز قرن بیستم، روسیه کشوری توسعه نیافته و واپس مانده بود. ۸۵ درصد مردم آن روستایی بودند. در سال ۱۹۱۳ تولید صنعتی آن دو و نیم برابر کمتر از فرانسه و شش برابر کمتر از آلمان بود. اقتصاد آن را کم و بیش سرمایههای خارجی میچرخاندند. با این حال، کشور در راه صنعتی شدن گام نهاده بود و شتابان پیش میرفت. گویی تزار و گردانندگانِ دستگاه امپراتوری اش میخواستند جبران مافات کنند و راه صد ساله را یک شبه بپیمایند. در آن سالها، توسعۀ شتابان صنعت در شهرهایی مانند مسکو و پتروگراد سبب شده بود جمعیت کارگری روسیه به طرز بیسابقه ای فزونی گیرد و رفته رفته به نیروی سیاسی مهارناپذیر تبدیل شود. پیش از انقلاب فوریه، اعتصابها و شورشهای کارگری چندین بار پایههای رژیم تزاری را لرزانده بودند. درواقع، انقلاب فوریه ۱۹۱۷ ادامۀ انقلاب ۱۹۰۵ بود که با آن روسها توانسته بودند به برخی آزادیهای محدود در چارچوب رژیم تزاری دست یابند. اما انقلاب ۱۹۰۵، به رغم فروریختن اعتبار و اُبُهَت رژیم تزاری، نتوانسته بود به استبداد تزاری پایان دهد.
انقلاب فوریه ۱۹۱۷ را انقلابی خودانگیخته میدانند. کم و بیش همۀ مورخان بر این عقیده اند که آن انقلاب انفجار خشمِ فروخوردۀ مردم روسیه در طی سالیان دراز بود. در آغاز سال ۱۹۱۷ چندین عامل دست به دست هم دادند و وضع انقلابیِ بیسابقهای در شهرهای بزرگ روسیه به ویژه در پتروگراد و مسکو پدید آوردند. سرمای شدید زمستان آن سال، ادامۀ جنگ، جیره بندیِ مواد غذایی، تعطیلی قطارها، کمبود وسایل نقلیه و از همه مهمتر، درماندگی رژیم در ادارۀ امور کشور، کاسۀ صبر مردم را لبریز کرد.
در ۲۳ فوریه (یا هشتم مارس بنا به گاهشُماری کشورهای غربی)، گردهمآیی فمینیستها و طرفدارانِ آزادی زنان به مناسبت روز جهانی زن به ویژه در سن پترزبورگ – که در آن زمان پتروگراد نام داشت- به تظاهراتی گسترده انجامید و زمینهساز شورشی تمام عیار شد. البته از چند روز پیش کارگران برای چنان شورشی آماده میشدند. سوم مارس (۱۸ فوریه) کارگران کارخانۀ اسلحه سازی پوتیلوُف، بزرگترین کارخانۀ پتروگراد، دست به اعتصاب زدند. پنجم مارس (۲۰ فوریه) انتشارِ شایعۀ جیره بندیِ نان، کارگران و دیگر لایههای فقیر جامعه را وحشتزده کرد. فردای آن روز، کارخانۀ اسلحه سازی پوتیلوُف به سبب نرسیدنِ مواد اولیۀ ضروری برای ادامۀ تولید از کار بازایستاد. از همین رو، هزاران کارگر بیکار شدند. نیکلای دوم، بیاعتنا به خطری که دستگاه فرمانروایی اش را تهدید میکرد، از پتروگراد بیرون رفت.
البته تظاهرات ۲۳ فوریه را کارگران نساجی پتروگراد سازمان دادند. آنان در اعتراض به جیره بندی نان و درگیر شدن روسیه در جنگی بی سرانجام، در خیابانهای شهر به راه افتادند، از کارخانه ای به کارخانه ای دیگر رفتند و کارگران را به اعتصاب فراخواندند. فردای آن روز بیش از ۱۳۰ هزار کارگر در خیابانهای پتروگراد دست به تظاهرات زدند. نیروهای پلیس در چندین نقطۀ شهر به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند و آنان را پراکندند. 25 فوریه اعتصاب عمومی اعلام شد. انبوه کارگران دوباره به خیابانها سرازیر شدند و برای نخستین بار شعار «مرگ بر تزار » دادند. ۲۶ فوریه به فرمان تزار نیکلای دوم، نیروهای پلیس دوباره به روی تظاهرکنندگان آتش گشودند و بیش از ۱۵۰ نفر را کشتند.
در این هنگام، سربازان گروهان چهام هنگ پاولوفسکی که دستور داشتند به سوی کارگران شلیک کنند، تفنگهاشان را به سوی پلیس نشانه گرفتند. با پیوستن سربازان به کارگران اعتصابی عرصه بر رژیم تزاری بیش از پیش تنگتر شد. شعارهای تظاهرکنندگان سمت و سوی آشکار سیاسی پیدا کرد. آنان بر شعار «مرگ بر استبداد» شعار «زنده باد جمهوری» را نیز افزودند. نیروهای پلیس از فرونشاندن جنبش عظیمی که به راه افتاده بود، درماندند. شگفت آنکه آن جنبش رهبران انقلابی روسیه را نیز غافلگیر کرده بود. کسانی در کمیتۀ مرکزی حزب بلشویک آن را نه یک انقلاب بلکه «قیام گرسنگان» ارزیابی میکردند.
هرچه زمان میگذشت، ناتوانی نیروهای رژیم در سرکوب جنبش آشکارتر میشد. سپاهیانی که در آغاز به روی کارگران آتش گشوده بودند، اظهار پشیمانی میکردند. در ۲۷ فوریه سربازان هنگ پاولوفسکی رسماً با کارگران اعلام همبستگی کردند، سپس به زرادخانهها تاختند و تفنگها را در میان مردم پخش کردند و خود کنترل شهر را به دست گرفتند. در آن روز، پادگان پتروگراد با ۱۵۰ هزار سپاهی به شورشیان پیوست.
در این میان، مبارزان انقلابی با گرایشهای گوناگون، که همگی غافلگیر شده بودند، میکوشیدند به جنبش نظم و سمت و سو بدهند. بدینسان، کمیتۀ اجرایی موقت کارگران را در پتروگراد سازمان دادند. آن کمیته بیدرنگ تصمیم به انتشار روزنامه ای به نام ایزوِستیا گرفت و از کارگران و سربازان پادگان پتروگراد خواست نمایندگان خود را انتخاب کنند. چنین بودکه شورای پتروگراد زاده شد. پس از تشکیل شورای کارگری پتروگراد، شوراهای دیگری نیز در شهرهای بزرگ روسیه تشکیل شد.
شوراهای کارگری در اندک زمانی چنان قدرتی یافتند که دولت دیگر کاری نمیتوانست از پیش ببرد. در ۱۵ مارس ۱۹۱۷ نیکلای دوم ناگزیر قدرت را به برادرش، میخائیل الکساندرویچ رومانف، سپرد. اما فردای آن روز او نیز از قدرت کناره گرفت و ادارۀ امور کشور را حکومتی موقت به رهبری کرنسکی عهده دار شد.
چند ماه بعد، در اکتبر ۱۹۱۷ اعضای کمیتۀ انقلابی شورای پتروگراد به رهبری تروتسکی ساختمانهای دولتی را اشغال کردند، حکومت موقت را برانداختند و قدرت را به سود حزب بلشویک به دست گرفتند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید