نام «یزد» را برگرفته از واژۀ اوستایی یَسْنا به معنای نیایش، ستایش و جشن میدانند. بعضیها نیز بنایِ آن را به یزدگِرد اول، پادشاه ساسانی، نسبت میدهند و میگویند نام آن شهر در آغاز «یزدگِردان» بوده است. مردم یزد پیش از ظهورِ دینِ زرتشت ایزدان پرست بودند و مانند دیگر ایرانیان، ایزدانی مانند میترا و آناهیتا را می پرستیدند. پس از اسلامی شدن ایران، گروههایی از ایرانیان دین زرتشتی را رها نکردند و یزد به سبب جایگاه جغرافیایی اش به یکی از مراکز آنان تبدیل شد.
یکشنبۀ گذشته نهم ژوئیه کمیتۀ میراثِ جهانی یونسکو در چهل و یکمین نشستِ خود در شهر کْراکوفِ لهستان بخش قدیمیِ شهر یزد را در فهرستِ میراثِ جهانی ثبت کرد. سفیر جمهوریِ آذربایجان نخستین سخنرانِ آن نشست بود که با برشِمُردنِ ویژگیهای تاریخی و بیهمتایِ یزد و زندگانی اجتماعی و فرهنگیِ آن شهر از قرار دادنِ بخش قدیمیِ آن در فهرست جهانی پشتیبانی کرد. سپس سفیر کویت با اشاره به ساختار تاریخی و بناهایِ خشتیِ باشکوه آن شهر خواهانِ ثبت «شهر تاریخیِ یزد» در فهرست میراث جهانی شد. سفیر ترکیه نیز از چند فرهنگیِ یزد و همزیستیِ دینهای اسلام، کلیمی و زرتشتی در آن سخن گفت و یزد را میراث گرانبهایِ جهانی خواند. سفیرانِ کشورهای لبنان، ویتنام و تونس نیز از ارزشِ جهانی یزد سخن گفتند و بر ثبتِ بخش قدیمیِ آن در فهرست جهانی پای فشردند. سرانجام با همراییِ اعضای کمیته، شهر تاریخی یزد در فهرست جهانی یونسکو ثبت شد.
میگویند شهر یزد را به فرمانِ ضحّاکِ بیوَراسب، شخصیت افسانه ای ایران باستان، ساخته اند. بعضیها نیز ساختمانِ آن را به اسکندر مقدونی در قرن چهارم پیش از میلاد نسبت میدهند و میگویند گروههایی از مردم رِی بر اسکندر شوریدند و او برای دربند کردنِ شورشیان زندانی در محل کنونی یزد ساخت. بعضی منابعِ تاریخی نیز ساختمان آن را نزدیک به قرن چهارم میلادی میدانند و آن را به یزدگِرد اول، پادشاه ساسانی، نسبت میدهند و میگویند نام آن شهر در آغاز «یزدگِردان»، برگرفته از نام آن پادشاه، بوده است. بعضیها نیز نام «یزد» را برگرفته از واژۀ اوستایی یَسْنا به معنای نیایش، ستایش و جشن میدانند. واژۀ یسنا با واژۀ «یَشت» همریشه است و یَشت را به فصلهای بیست و یک گانۀ اوستا میگویند. معنای آن «ستایش آفریدگار و نیایشِ اَمشاسْپَندان» است. واژۀ یزدان یا «یزتان» نیز با «یزد» و «یَشت» هم ریشه است و معنای آن «پاکی» است و، در اصل، به موجودی «درخور ستایش» گفته میشود. از همین رو، به پروردگار نیز اطلاق میشود.
در اوایل قرن دوازدهم میلادی ملکشاه سلجوقی حکومت یزد را به «علاءالدوله کالیجار»، بنیانگذار دولت آل کاکویه، واگذاشت و آن را «دارالعِباده» نامید. آل کاکویه دودمانی از امیران دیلمی بودند که با آمدنِ سلجوقیان استقلال خود را از دست دادند و فرمانگزارِ آنان شدند. میگویند امیر کاکویی از ملکشاه سلجوقی درخواست حکومت یزد را کرده بود تا در آنجا به عبادت بپردازد. گویا سنگِ بنایِ مسجد جامع یزد، واقع در محلۀ دروازه شاهی، را همو گذاشته است. بعضی از منابع نیز بنیانگذار آن را گرشاسب از نوادگان علاءالدوله میدانند. البته بنای کنونی مسجد یادگار «سید رُکنالدین محمد قاضی»، عالم دینی، عارف و قاضیِ یزد در قرن چهاردهم میلادی است. گویا پیش از بنای آن مسجد، آتشکده ای در آنجا بوده است. مسجد جامع یزد را یکی از شاهکارهای معماری می دانند. علاءالدوله بُرج و بارو نیز در یزد ساخت و گرداگرد شهر خندق کند و حصار کشید و چهار دروازۀ آهنین بر آن گذاشت. پیش از علاءالدوله، امیرعلی کالیجار در محلۀ فهادان مدرسه ای ساخت و در آن گنبدی بنا کرد که قرار بود جای دفن او باشد. آن مدرسه امروز به مدرسۀ دومِنار معروف است. البته منارۀ مدرسۀ دومنار را در زمان سلجوقیان ساخته اند. محلۀ فَهادان در گذشته از محلههای اعیان نشین یزد بود.
یزد کنونی در زمان مادها دِژی بود سر راه اصلیِ رِی به خراسان و از نظر تجاری اهمیتِ فراوان داشت. در زمانِ هخامنشیان شهری شناخته و نامدار بود. جادهها، پیکها، چاپارخانه و شبکۀ راههایِ درون- شهریِ آن را میستودند. در زمان ساسانیان به ویژه در روزگار قُباد، انوشیروان و یزدگرد سوم دِرَمسرایِ معروفی داشت که در آن با روشی پیچیده سکه می زدند. سکههایی که در شهر مِیبُد استانِ یزد یافته اند، نشان میدهند فنِ سکه زنی در یزد و در روزگار ساسانیان تا چه اندازه پیشرفته و پیچیده بوده است. آن سکهها را در نیمۀ اول قرن هفتم میلادی در زمان پوراندخت، ملکۀ ساسانی و دختر خسرو پرویز، در دِرَمسرای یزد زدهاند.
مردم یزد پیش از ظهورِ دینِ تک- خداییِ زرتشت، ایزدان پرست بودند و مانند دیگر ایرانیان ایزدانی مانند میترا و آناهیتا را می پرستیدند. دین زرتشت در قرنِ هفتم پیش از میلاد رفته رفته در ایران رواج یافت و در قرن سوم میلادی در زمان ساسانیان دین رسمی شد. آن دین تا حملۀ اعراب در قرن هفتم میلادی به ایران و سقوط دولت ساسانی در 651 میلادی دین رسمی امپراتوریِ ساسانی بود. با آمدن اعراب بسیاری از ایرانیان، به هر تقدیر، به دین اسلام گرویدند. اما گروههایی از آنان دین زرتشتی را رها نکردند و یزد به سبب جایگاه جغرافیایی اش به یکی از مراکز آنان تبدیل شد.
با گشودن ایران به دست اعراب مسلمان بعضی از قبایل عرب مانند بنی تَمیم و بنی عامر در یزد جایگیر شدند. محلۀ عربها در آن شهر، چنان که از نامش پیداست، محلۀ آنان بود. در زمان آل بویه در قرن دهم میلادی گروهی از علویان در محلۀ معروف «کویِ حُسینیان» ساکن شدند. یکی از نامدارترین آنان «سیدجعفر» از سادات عُرَیضی بود که آرامگاهش اکنون زیارتگاه شیعیان است. اتابکان نیز که نزدیک به دوقرن از میانۀ قرن دوازدهم میلادی تا میانۀ قرن چهاردهم بر یزد فرمان راندند در آبادیِ یزد کوشیدند، چنان که محمودشاه میدان بزرگی در شهر ساخت و محلههای بیرون شهر را درون حصارِ شهر درآوَرد. در آن زمان در یزد پارچه ای ابریشمی به نام «یزدی» میبافتند که بسیار خریدار داشت و مارکوپولو از آن یاد کرده است.
در حملۀ مغول یزد آسیبی ندید، زیرا اتابک قطبالدین دست نشاندگی مغولها را پذیرفت و یزد را از دستبرد آنان در امان نگاه داشت. در زمان ایلخانان مغول نیز در یزد بازار و کاروانسرا ساختند، بر شبکۀ راههای آن افزودند و با کندن قنات باغها و کشتزارهای آن را گسترش دادند. مردم یزد در برابر تیمور نیز سر تسلیم فرود آوردند و نگذاشتند شهرشان ویران شود. تیمور و جانشینانش با یزدیها نرمی و مدارا کردند. در زمان صفویان که از اول قرن شانزدهم میلادی بر ایران حاکم شدند، روابط بازرگانیِ ایران با کشورهای دیگر گسترش یافت و اقتصاد یزد به سبب پارچههایِ نفیس ابریشمین اش رونق گرفت.
دودمانهای زندیه و قاجاریه نیز در آبادی یزد کوشیدند. باغِ دولت آباد و بازار خان از یادمانهای آن دو دودمان اند. مردم یزد در انقلاب مشروطه و انقلاب 1979 شرکت فعال داشتند. نام آورانی مانند عبدالکریم حائری یزدی، فرخی یزدی، مهدی حائری یزدی و مهربان کاووسی از آن شهر برخاسته اند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید