دسترسی به محتوای اصلی
سیمای فرانسه

تجلیل بانک مرکزی فرانسه از اقتصاددان مارکسیست فرانسوی میشل آگلیئتا

نتشر شده در:

"میشل آگلیئتا" یکی از چهره های شاخص پژوهش های اقتصادی فرانسه و جهان به شمار می رود. او استاد بازنشستۀ علوم اقتصادی دانشگاه "نانتر پاریس"، مشاور اقتصادی و عضو بنیاد دانشگاهی فرانسه است. سه شنبه ٢٩ ماه مه بانک مرکزی فرانسه به افتخار او کنفرانسی با عنوان "تأمل دربارۀ سرمایه داری به یاری میشل آگلیئتا" برگزار کرد که در آن علاوه بر پژوهشگران علوم اقتصادی، نمایندگان بانک های مرکزی، نهادهای مالی، اندیشکده ها و صاحبان سرمایه و بنگاه های اقتصادی شرکت جستند.

میشل آگلیئتا اقتصاددان فرانسوی
میشل آگلیئتا اقتصاددان فرانسوی MA
تبلیغ بازرگانی

مباحث این کنفرانس در اصل چکیدۀ موضوع های کلیدی آثار خود "میشل آگلیئتا" بودند از جمله "اکولوژی و توسعۀ پایدار"، "ساختارهای سرمایه داری"، "پول و بی ثباتی مالی" و همچنین "ساختمان اروپا و نقش سیاسی علم اقتصاد."

غالب سخنرانان این کنفرانس مسیرهای پیشنهادی "میشل آگلیئتا" را راه حل آسیب های نظام سرمایه داری معاصر معرفی کردند. آنان با استناد به آثار اقتصاددان فرانسوی اظهار داشتند که نابرابری و بحران زیست محیطی مهمترین خطرات جهان معاصر هستند و این در واقع نظر شهروندان ۴۴ کشور جهان است که بر اساس نتایج نظرسنجی بنیاد آمریکایی Pew Research Center با عنوان "بزرگترین خطرات جهان" به دست آمده است.

شرکت کنندگان در کنفرانس بانک مرکزی فرانسه در اظهارات شان تأکید کردند که "میشل آگلیئتا" تنها اقتصاددانی است که این دو بحران را در پیوند ساختاری با یکدیگر اندیشیده است. ای بسا "میشل آگلیتا" تنها اقتصاددانی باشد که گفته است که نابرابری و تغییرات اقلیمی دو روی یک سکه یا وجوه یک پدیدۀ واحدند که به گفتۀ او ریشه در "انحرافات نظام سرمایه داری معاصر دارند."

خود آگلیئتا در اثر مشترکش با "آنتوان ریبریو" که در سال ٢۰۰۴ با عنوان "انحرافات سرمایه داری مالی" منتشر کرد هم بی ثباتی نظام مالی و هم مبانی ارزش در شیوۀ کنونی انباشت سرمایه دارانه را مورد نقد و بررسی قرار داد. به گمان "میشل آگلیئتا" ارزش در چنین شیوۀ انباشتی متکی بر ارزش سهام یا در واقع نوسانات بازار پول است.

در این شیوۀ انباشت سرمایه که از اوایل سال های ۱۹٨۰ در غالب شرکت های بزرگ سرمایه داری رواج یافت، منفعت سهامداران در قیاس با منافع عمومی در اولویت مطلق قرار گرفت. به اعتقاد آگلیئتا، از این تاریخ راهبرد غالب شرکت های سرمایه داری بر اساس ارزش سهام آنها در بازار پول و دستیابی به بالاترین نرخ سود در کوتاه‌ترین زمان و کاهش پیوستۀ هزینۀ تولید و کار شکل گرفت.

"میشل آگلیئتا" می گوید : پیرو این راهبرد نظام تولیدی سرمایه داری لزوماً تنها به منافع بخشی از جامعه، یعنی منافع مالکان سرمایه می اندیشد، در حالی که به موازات آن نظام توزیع ثروت اجتماعی بیش از پیش در معرض آسیب قرار می گیرد.

"میشل آگلیئتا" معتقد است که این شیوۀ انباشت سرمایه دارانه که به مدت سی سال از ١۹٨۰ تا ٢۰۰٨ دوام یافت، اکنون دیگر قابل اجرا نیست و خود به گورکن خویش تبدیل شده است.

"آگلیئتا" معتقد است که فشار بر مزدبگیران در کنار کاهش عمومی مالیات بنگاه ها و صاحبان پول و سرمایه نتیجه ای جز توسعۀ نابرابری نداشته است. زیرا، در این تلقی دستمزد نه به عنوان عامل تقاضا، بلکه بمثابۀ هزینه ای در نظر گرفته شده که دائماً باید از آن کاست.

آگلیئتا یادآوری می کند که به موازات این روند بی وقفه، دولت رفاه نیز که بعد از دومین جنگ جهانی ضامن صلح اجتماعی در غرب طی دهه ها بود تدریجاً رو به فروپاشی نهاده و از جمله پی آمدهای این فروپاشی، فروپاشی سرمایۀ اجتماعی بود که ریشه در کاهش سرمایه گذاری در آموزش و پرورش داشته است.

آگلیئتا معتقد است که رشد اقتصادی ای که حاصلش حذف و محرومیت بخش های وسیعی از جامعه باشد لزوماً به توسعۀ خشونت اجتماعی و ضدیت با نظام سیاسی می انجامد.

نتیجۀ دیگر شیوۀ کنونی انباشت سرمایه، از نگاه آگلیئتا، از میان رفتن مایملک عمومی است. آگلیئتا می گوید : بنگاه اقتصادی که تنها هدفش افزایش ارزش سهام خود در بازار پول باشد، لزوماً نابودی طبیعت را تدارک می بیند. به اعتقاد "میشل آگلیئتا" شیوۀ کنونی انباشت سرمایه نابودکنندۀ سرمایه طبیعی است که ماهیتاً سرمایه ای جمعی به شمار می رود.

در ادامۀ این استدلال میشل آگلیئتا می افزاید : جامعۀ سرمایه داری معاصر نیازمند یک قرارداد اجتماعی نوین است که نظارت شهروندان را بر فعالیت سرمایه تضمین کند و این دست یافتنی نیست مگر با تعمیق دموکراسی و ابداع شیوه های نوینی از مشارکت سیاسی.

"میشل آگلیئتا" مدافع ابداع قواعد دموکراتیکی است که بتوانند برای خروج از بن بست کنونی جهت گیری و نظم متفاوتی را به شیوۀ جاری انباشت سرمایه تحمیل کنند. از این منظر می توان "میشل آگلیئتا" را یکی از بانیان مهم مکتب "انتظام سرمایه" دانست که علاوه بر مارکس، از نظرات اقتصاددانان دیگری همچون کینز، پولانی، شومپتر، مینسکی، برودل، زیمل و رُنه ژیرار تاثیر پذیرفته است.

به گمان آگلیئتا و سنتی که وی خود را ادامه دهندۀ آن می داند انسجام یک نظام اقتصادی بستگی به ساختارهای اجتماعی و سیاسی دارد. به همین خاطر، یکی از بنیادهای روش شناسی "میشل آگلیئتا" ایجاد پیوند میان علوم اقتصادی از یک طرف، و علوم اجتماعی، از طرف دیگر، است. به دلیل همین ویژگی منحصربفرد است که آرای اقتصادی آگلیئتا امروز از همه سو از جمله از سوی بانک های مرکزی کشورهای پیشرفتۀ جهان و صاحبان سرمایه مورد توجه قرار گرفته است.              

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.