دسترسی به محتوای اصلی
زمینه ها و دیدگاه ها

بحران اقتدار سیاسی جمهوری اسلامی ایران

نتشر شده در:

رهبر حکومت اسلامی ایران، علی خامنه ای، به تازگی از حسن روحانی، رئیس جمهوری، خواست که برای خارج کردن کشور از تنگناهای موجود و در مقابل تهدیدهای آمریکا از خود و دولت خود اقتدار نشان بدهد. اما، آیا در ایران امروز چیزی به نام دولت (مقتدر یا غیرمقتدر) وجود دارد؟ آیا حسن روحانی و حکومت اسلامی حقیقتا امروز دارای قدرت هستند؟ نماد و صاحب اصلی قدرت در ایران کیست؟ اساسا از جمهوری اسلامی، از اقتدار آن، چه مانده است؟ وضعیت امروز حکومت اسلامی ایران از کدام آیندهٔ سیاسی خبر می دهد؟

علی کشتگر، محمدرضا شالگونی دو فعال سیاسی چپ
علی کشتگر، محمدرضا شالگونی دو فعال سیاسی چپ DR
تبلیغ بازرگانی

اینها از جمله پرسش ها و مسايلی است که در «زمینه‌ها و دیدگاه‌های» این هفته با آقایان محمدرضا شالگونی و علی کشتگر، هر دو فعال سیاسی چپ، در میان گذاشته ایم. در آغاز محمدرضا شالگونی در توضیح چرایی اظهارات آیت الله خامنه ای گفته است : قبل از هر چیز باید در نظر داشته باشیم که در ایران رئیس جمهور کارهای نیست و این مختص شخص حسن روحانی هم نیست. از آغاز تاسیس جمهوری اسلامی رئیس جمهور در این نظام کارهای نبوده است. در قانون اساسی که نگاه بکنید باز هم می بینید که رئیس جمهوری در نظام اسلامی ایران یعنی هیچکاره. حتا در بازنگری قانون اساسی قدرت رهبری نسبت به رئیس جمهوری باز بیش از گذشته افزایش یافت. در جمهوری اسلامی ما با یک رژیم نابهنگام روبرو هستیم که بر اجرای اصول عهدبوقی شریعت اسلامی آنهم در یک جامعهٔ امروزی مبتنی است. نزاع میان این دو فی نفسه مانع از شکلگیری پدیده ای به نام دولت مدرن می شود و مانع از آن می شود که چنین دولتی حتا در صورت شکل گرفتن کارکردی داشته باشد. آنچه امروز با آن روبرو هستیم، دولتی است که وظیفه اش سرکوب مردم است. درست است که ما در زمان پیش از انقلاب با دیکتاتوری شاه روبرو بودیم، اما، در قانون اساسی جمهوری اسلامی قدرت خامنهای و ولی فقیه به مراتب بیشتر از قدرت شاه است. ناسازهٔ جمهوری اسلامی ایران این است که نظام ولایت مطلقهٔ فقیه از آغاز تا امروز به در هم ریختگی قدرت نیز دائما دامن زده است و در هم ریختگی قدرت جزء لاینفکی از رژیم اسلامی است. این درهم ریختگی از زمان خمینی تا امروز وجود داشته است. در واقع، در هم ریختگی قدرت با نوعی درماندگی قدرت نیز آمیخته شده است.

آیا این در هم ریختگی قدرت امروز نماد فروپاشی قدرت و فقدان دولت در ایران است؟ به گمان علی کشتگر، جمهوری اسلامی در بدو تولدش به دلیل توهم مردم به خمینی و حکومت او از نوعی اقتدار برخوردار بود. چهل سال پس از تجربهٔ حکومت دینی اکثریت مردم ایران به این نتیجه رسیده اند که رژیم اسلامی، رژیمی نالایق، فاسد و خائن به منافع ملی است که تنها پاسخش به مطالبات مردم سرکوب و خونریزی است. مردمی که از مشروطه تاکنون خواستار حکومت قانون و آزادی بودهاند این رژیم را برنمی تابند. علت بقای این رژیم یکی قدرت سرکوب آن است و دیگری فقدان یک اپوزیسیون قدرتمند در صحنهٔ سیاسی جامعه. اما، وقتی از اقتدار سخن می گوییم، باید تاکید کنیم که اقتدار حقیقی ناشی از همراهی مردم با حکومت است. در مورد رژیم اسلامی ایران به وضوح می بینیم که شکافی عمیق میان حکومت و ملت روز به روز گسترش می یابد. افزون بر این، جمهوری اسلامی نه اقتصادی قدرتمند دارد و نه متحدانی قوی در صحنهٔ بین المللی. اقتصاد کشور در حال فروپاشی است و چندگانگی قدرت بیش از گذشته است. به گمان من رژیم اسلامی در آستانهٔ فروپاشی است و تنها به یاری سرکوب و بی سامانی اپوزیسیون و مردم سر پا مانده است.

اما، چه باید کرد که فروپاشی رژیم اسلامی به فروپاشی یا تلاشی اجتماعی منجر نشود. به گمان محمدرضا شالگونی : تردیدی نیست که رژیم اسلامی ایران در حال فروپاشی است. اما رژیمهایی که در حال فروپاشی هستند، قادرند کشتارهای وسیعی به راه بیاندازند. در دورهٔ حاضر رژیم های بشار اسد یا معمر قذافی از مصادیق این واقعیت بوده اند. اما، در قیاس با جوامع بی شکل سوریهٔ اسد یا لیبی قذافی، جامعهٔ ایران طی چهل سال گذشته به نوعی پختگی و درک سیاسی دست یافته که در سوریه یا لیبی نمی بینیم. علت آن هم این است که در جمهوری اسلامی ایران علاوه بر سرکوب سیاسی، سرکوب مدنی نیز وجود داشته است. به همین خاطر مردم در ایران حتا در اوج سرکوب ها هرگز خاموش نبوده اند. سرکوب سیاسی و مدنی باعث شده که در مقابل رژیم اسلامی یک اپوزیسیون گسترده شکل بگیرد. بعد از اعتراض های سال ۸۸ به یاری انقلاب اطلاعاتی امکانات ساماندهی و ارتباطات مردم با یکدیگر بیشتر شد. افزون بر این، مردم ایران یک تجربهٔ انقلاب توده ای را از سر گذرانده اند و می دانند که هر انقلابی لزوما به آزادی و دموکراسی نمی انجامد. بر خلاف سال ۵۷، مردم اینبار حاضر نیستند به صورت تودهٔ بی شکل به میدان بیایند. نوعی تشکل یابی که می توان آن را ژلاتینی نامید در سطوح مختلف جامعه در حال شکلگیری است. مردم فقط به براندازی فکر نمی کنند به آیندهٔ پس از براندازی هم فکر می کنند و این تفاوت بزرگی با انقلاب ۱۳۵۷ است. هم اکنون در ذهنیت مردم نوعی آلترناتیو شکل گرفته است. جدایی دین از دولت یکی از وجوه مهم این آلترناتیو است. مردم پس از حکومت اسلامی، دیگر رژیم مذهبی نمی پذیرند. مردم نابرابری میان زن و مرد را نمی پذیرند. در میان کشورهای منطقه، ایرانی ها اکنون استعداد بیشتری برای اپوزیسیون سازی دارند. دیگر کسی دنبال رهبر فرهمند نمی افتد. البته، آلترناتیو از میان بزرگان خارج پیدا نخواهد شد. آلترتاتیو در داخل و در جریان مبارزات مردم شکل خواهد گرفت.

آیا در ایران جامعه مدنی در حال تبدیل شدن به دولت است و آیا بدون تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی پروسهٔ گذار به دموکراسی در ایران می تواند شکل بگیرد؟ در پاسخ علی کشتگر از جمله گفته است : میلیون ها دانش آموخته و اعضای طبقهٔ متوسط ایران حاملان گفتمان های آزادیخواهانه و عدالت جویانه هستند. مراجع فکری جامعهٔ ایران اینان هستند و رهبری آیندهٔ ایران نیز از دل همین ها بیرون خواهد آمد. در این میان نه فقط همین نیروی عظیم اجتماعی خواستار تغییر قانون اساسی جمهوری اسلامی است، بلکه همهٔ آن کسانی که به خود اصلاح طلب می گویند می دانند که این قانون اساسی عمل نمی کند و قابل حفظ شدن نیست. در ذهنیت مردم روند دموکراتیزاسیون جامعه و سکولارایزیسیون قدرت و سیاست چنان به هم آمیخته که آیندهٔ سیاسی بدون این دو مولفه غیر قابل درک شده است.

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.