دسترسی به محتوای اصلی
سیمای فرانسه

چپ اسلامگرا چیست؟

نتشر شده در:

"چپ اسلامگرا" چیست؟ منشاء و منابع آن کدامند و چگونه توانسته جامعه و رسانه های عمومی فرانسه را تحت تاثیر خود قرار بدهد؟ اینها از جمله پرسش هایی است که ماهنامۀ فرانسوی دوجهان  کوشیده در آخرین شمارۀ خود به آنها پاسخ بدهد؟

شمارۀ اکتبر ماهنامۀ دو جهان
شمارۀ اکتبر ماهنامۀ دو جهان RDM
تبلیغ بازرگانی

در توضیح پدیده ای که رسانه های فرانسه از آن به عنوان "چپ اسلامگرا" نام می برند، ماهنامۀ دو جهان در دیباچۀ خود یکی از بندهای قطعنامۀ کنگرۀ ملت های شرق را در سال ١۹٢٠ در باکو یادآوری می‌کند که توسط انترناسیونال کمونیست برگزار شد و در آن آمده است : "هدف اصلی گروه های انقلابی از ابتدا ذوب شدن در توده ها برای هدایت هر چه بهتر آنها است. اگر توده‌ها اسلامگرا بشوند... مارکسیست ها باید از آنان حمایت انتقادی بکنند."

ماهنامۀ دو جهان  می نویسد : پیوندهای تاریخی برخی ایدئولوژی‌های چپ و اسلامگرایی قابل انکار نیست. این پیوندها از قرن نوزدهم به ویژه از خلال نقد غرب مدرن شکل گرفت و کم کم به نماد مبارزه علیه "سرمایه داری ویرانگر" تبدیل شد و قرار بود طنین برخی مطالبات "نفرین شدگان" روی زمین نیز باشد.

تاثیر اخوان المسلمین بر برخی گرایشات چپ سنتی یا چپ افراطی بی دلیل یا تصادفی نبوده است که از نگاه گرایش های سنتی چپ، نمایندۀ "اجتماعی ترین" گروه های اسلامگرا تلقی شده است. طارق رمضان، استاد فلسفه در سوئیس و نوۀ بنیاگزار اخوان المسلمین، که از اعتباری مهم در فرانسه و حتا انگلستان برخوردار بوده پیش از دستگیری اخیرش به اتهام تجاوز و تعرضات متعدد جنسی مهمترین حلقۀ پیوند میان تروتسکیست های فرانسه و اخوان المسلمین به شمار می رفت.

رافائل لیوژیه  یکی از نویسندگان مقالات ماهنامۀ دو جهان  یادآور شده است که خود سید قطب بنیانگزار اخوان المسلمین در دهۀ ١۹٤۰ در آمریکا به سر برد و در این دوره علاوه بر نقدهای نظریه پردازان مکتب فرانکفورت علیه عقلگرایی سرمایه داری معاصر از نقدهای مارتین هایدگر، فیلسوف آلمانی، ضد جهان صنعتی تاثیر پذیرفت و این تاثیر را در قالب گفتارهای اسلامی فشرده و ارایه کرد.

همین رفت و آمدها است که به گفتۀ رافائل لیوژیه  باعث شد که متفکر چپگرایی همچون میشل فوکو از "نقش رهایی بخش معنویت شیعه" در انقلاب ١٣۵۷ ایران سخت "شگفت زده بشود."    

 ژاک ژولیار، موّرخ فرانسوی و نویسندۀ کتاب چپ و مردم  در مصاحبه با ماهنامۀ دو جهان گفته است که در واقع چپ اسلامگرا معرف جریان فکری است که می پندارد "بیداری اسلامی" و صعود اسلامگرایی دربرگیرندۀ عناصر انتقادی بسیار مهمی در مبارزه با نئولیبرالیسم معاصر است و تا حدودی جای مبارزۀ طبقاتی پرولتاریای کلاسیک را گرفته است.

موّرخ فرانسوی معتقد است که در نتیجۀ این تلقی نوعی همسویی و حتا تبانی میان چپ و اسلامگرایی شکل گرفته و این تبانی بر این فرض مبتنی است که اسلام دین فقرا است و وظیفۀ چپ در هر حال حمایت از فقرا و هدایت آنها است.

ژاک ژولیار  معتقد است که از نگاه چپ های اسلامگرا، گروه های اسلامی معاصر یا "امت" جانشین جنبش های ترقی خواهانه و کمونیستی گذشته و یا بین الملل کارگری شده‌اند. ژولیار  افزوده است که ردپا و نشانه های این دریافت را می توان در برخی مواضع هربرت مارکوزه نیز یافت هنگامی که در دهۀ ١۹٦۰ می‌گفت : "من مارکسیستی هستم که سوژۀ تاریخی اش را در سال ١۹١٧ از دست داده است."

ژاک ژولیار سپس افزوده است که بی اعتباری مارکسیسم به ویژه بعد از فروپاشی اتحاد شوروی شماری از شخصیت های مهم چپ را در فرانسه به ضدیت با کلیسای کاتولیک سوق داد و اساساً چپ اسلامگرا خود را بر تنفر از مسیحیت یا کاتولیسیسم استوار کرده و میان کلیسای کاتولیک، از یک طرف، و استعمار و غرب از طرف دیگر نوعی همسانی برقرار نموده است.

در این معنا، چپ اسلامگرا ستیز با دین استعمارگران و لیبرالیسم و همچنین ستیز با غرب به عنوان نماد لیبرالیسم سیاسی است.

او می گوید که در فرانسه بسیاری از کسانی که به چپ اسلامگرا تمایل پیدا کردند عمدتاً از صفوف احزاب تروتسکیست برآمدند که سنتاً آزادی های جوامع غربی را صوری و در خدمت طبقۀ مسلط بورژوازی دانسته اند. نکته اینجاست که هیچیک از این چپگرایان منتقد غرب، هرگز نسبت به جنایات جاری رژیم های پوپولیستی ونزوئلا یا نیکاراگوئه از خود کمترین واکنش انتقادی نشان ندادند، هر چند رژیم نیکاراگوئه با استفاده از سلاح سنگین تظاهرکنندگان را در خیابان ها سرکوب کرد و صدها نفر از آنان را به قتل رساند.

ژاک ژولیار  اضافه می کند که "چپ اسلامگرا" ارزش های سنتی دموکراسی های غربی را به نام صیانت از هویت های دینی زیر سئوال برده و این نه فقط یک عقب نشینی خطرناک در قیاس با ارزش های جهانشمول چپ است، بلکه مالاً خود چپ را به نوعی برداشت عقب‌مانده از جامعه که بیشتر به "جماعت" و "امُت" شباهت دارد تقلیل داده است. به این ترتیب، چپ اسلامگرا، خود چپ را از مردم جدا کرده است.

در مطلب دیگری که نویسنده و هنرپیشه فرانسوی کریستف بورسئه در ماهنامۀ دو جهان  منتشر کرده، می خوانیم که در ماه های بعد از سوءقصد تروریستی یازدهم سپتامبر غالب گروه های چپ نه عاملان این سوءقصدها، بلکه اسلام ستیزی را محکوم کردند. برای نمونه، در بریتانیا مهمترین گروه تروتسکیستی به نام حزب کارگران سوسیالیست به اتحاد انتخاباتی با حزب احترام به رهبری فرد عوامفریبی به نام "جورج گلووی" روی آورد که یکی از متحدان اصلی اش انجمن مسلمانان بریتانیا  است و خود این انجمن ویترین سیاسی اخوان المسلمین به شمار می رود. نام حزب احترام  نیز از مهمترین شعار سیاسی آن برای طلب احترام به زنان محجبه، مسلمانان و رسوم آنان نشئت گرفته است.

نمایندۀ این گرایش در فرانسه جامعۀ کمونیست های انقلابی، مهمترین گروه تروتسکیستی است که از سال ٢٠٠٩ به حزب جدید ضدسرمایه داری تغییر نام داده است. نویسندگان مقالات ماهنامۀ دو جهان غالباً تأکید می کنند که همۀ معیارهای گذشته چپ در عمل رنگ باخته اند. جنبش چپ که زمانی در فرانسه بخشی از تلاش تاریخی برای دفاع از رهایی و ارزش های اجتماعی جمهوری و لائیسیته (جدایی دین از دولت) بود، اکنون به حمایت از این یا آن عمل یا گروه مذهبی مسلمان آنهم به نام دفاع از آزادی های فردی تقلیل یافته است.

لوران بووه  یکی از نویسندگان مقالات شمارۀ جدید ماهنامۀ دو جهان  معتقد است که تلقی اکونومیستی از تاریخ و جامعه که ویژه مارکسیسم عامیانه است، یکی از منابع چرخش یا دگردیسی چپ سنتی در فرانسه و تبدیل آن به چپ اسلامگرا بوده است.  

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.