انتخابات پارلمان اروپا که قرار است در ۲۶ ماه مه برگزار شود نقش تعیین کننده ای در پدیداری جهش ها، جهت گیریها و صفبندیهای سیاسی در فرانسه ایفا میکند، هر چند دامنهٔ اشتیاق عمومی نسبت به اروپا در این کشور همانند غالب کشورهای اروپایی دستخوش بحران شده است.
در واقع، مناسبات شهروندان فرانسوی با چگونگی ادغام کشورشان در اروپا همواره مبهم بوده است. از یک طرف، غالب فرانسویان با مبانی و اهداف مهم اتحادیهٔ اروپا همواره موافق و همسو بودهاند، از طرف دیگر، اما، اکثریت فرانسویان هرگز نگرانی خود را از تاثیر تصمیمها و جهتگیریهای اروپا بر نظام اجتماعی-اقتصادی کشورشان پنهان نکردهاند.
برخی داده های آماری این دوگانگی را تصدیق میکنند : اگر چه ۶۸ درصد اروپاییان معتقدند که عضویت در اتحادیۀٔ اروپا به سود کشورشان بوده است، این رقم در مورد فرانسه از ۶۴ درصد و گاه ۶۱ درصد فراتر نرفته است. هر چند فاصلهٔ این نسبت ها از یکدیگر بسیار به نظر نمیرسد، اما در قیاس با برخی از دیگر کشورهای اروپایی – به ویژه کشورهای شمال اروپا - در فرانسه دلبستگی به طرح اتحادیهٔ اروپا لزوماً به منزلهٔ تمایل به ادغام بیشتر این کشور در این اتحادیهٔ نیست.
در دورۀ حاضر این ویژگی متاثر از دگردیسیهای مهم در جغرافیای افکار عمومی دربارهٔ مقام و اهميت اتحادیهٔ اروپا در دو دههٔ اخیر بوده است.
در سالهای ۱۹۹۰ تا نخستین سالهای سدهٔ جدید اختلاف بزرگی میان ارزیابی های کشورهای شمال اروپا و کشورهای جنوب اروپا در خصوص اتحادیهٔ اروپا و ادغام در آن وجود داشت. دستهٔ اول (كه شامل کشورهایی نظیر سوئد و دانمارک میشد)، رویهم رفته نگاه نسبتاً منفی نسبت به ادغام وسيع در اتحادیهٔ اروپا داشت، در حالی که دستهٔ دوم (يعنی کشورهایی نظیر ایتالیا، فرانسه يا اسپانیا)، مدافع توسعهٔ اتحادیهٔ اروپا و ادغام هر چه بیشتر کشورها در اين اتحاديه بوده است. اتفاقی که طی سال های اخیر روی داده عبارت از این است که این نسبت کاملا معکوس شده است.
یک دهه پس از بحران بزرگ مالی جهانی سال ۲۰۰۸ صورتبندی حمایت کشورهای اروپایی از اتحادیهٔ اروپا تغییر کرده و عمیقا تحت تاثیر بحران های اقتصادی و همچنین بحران موسوم به «مهاجرت» طی سال های گذشته قرار گرفته است. در این سال ها نیز موضع فرانسویان نسبت به اروپا که سنتاً موضعی مساعد بوده، به مرور به موضعی منفی گرایش پیدا کرده، هر چند این کشور در آخرین انتخابات ریاست جمهوری امانوئل ماکرون، از طرفداران پر و پا قرص اتحادیهٔ اروپا را، به عنوان رئیس جمهوری خود برگزید.
علت این دوگانگی یا ابهام، شکاف های مهم اجتماعی است که به طور همزمان تعمیق یافته و مناسبات اجتماعی و افکار عمومی را عمیقاً تحت تاثیر خود قرار داده است. جنبش «جلیقه زردها» در فرانسه گویاترین عارضۀ این شکافهاست. بیش از پیش طبقات فرودست جامعه، کارگران، دهقانان فقیر، بیکاران، جوانان و نوجوانانی که در سنین شانزده یا هفده سالگی ترک تحصیل میکنند به تلقیای منفی دربارهٔ ادغام فرانسه در اتحادیهٔ اروپا روی میآورند. از نگاه این گروه های اجتماعی عضویت در اتحادیهٔ اروپا مترداف نوعی تهدید دائمی علیه حقوق و باقیماندهٔ حمایت های اجتماعی است که هنوز از آنها بهرهمند میشوند.
غالب تحقیقات نشان میدهند که اهمیّت حمایتهای اجتماعی ملّی به حدی است که میزان حمایت یا عدم حمایت از ادغام کشورهای اروپایی در اتحادیهٔ اروپا را رقم میزند. این گرایش همانند کشورهای شمال اروپا در آن دسته از جوامع اروپایی قوّی است که سنتا از حمایت های اجتماعی ملی گسترده برخوردار بوده اند، هر چند این حمایت ها طی سال های گذشته شدیدا افول کرده و رو به کاهش نهاده اند.
در واقع، شکافهای اجتماعی در سطوح ملی موجب دو تلقی از اروپا و ادغام در آن شدهاند. در بسیاری موارد اين دو تلقی روياروی یکدیگرند قرار میگيرند. از منظر برخی رهبران اروپایی تنها با تقسیمبندی گرایش های سیاسی حول «ملیگرایان» و «ترقیخواهان» می توان شکافهای اجتماعی موجود را پشت سر نهاد و حل کرد. پيرو اين رهيافت، زندگی سیاسی چه در سطوح ملّی و چه در سطح اروپا باید حول همین تقسیم بندی از نو صورتبندی شود به طوری که هیچ گسستی میان داوها و چالش های ملّی از يك طرف و داوها و چالش های اروپايی از طرف ديگر شکل نگیرد و بالعكس پيگيري و تحقق اهداف اتحادیهٔ اروپا به منزلهٔ تداوم زندگی سیاسی در سطوح ملّی ملاحظه شود.
در مقابل این رهیافت، تلقی دیگر معتقد است که زندگی سیاسی در سطح اروپا، همانند زندگی سیاسی در سطح ملّی باید حول دوگانهٔ سنتی «چپ» و «راست» صورتبندی شود؛ دوگانه ای که طی دو قرن گذشته کل تاریخ و تحولات سیاسی و اجتماعی کشورهای اروپایی را رقم زده است. بر پايۀ این تلقی طرح اروپا و ادغام در نظام سیاسی و اقتصادی اتحادیهٔ اروپا لزوما تداوم زندگی سیاسی در سطح ملی است یا باید چنین باشد؛ به ويژه اينكه در فرانسه، همانند ديگر كشورهای اروپا، شکاف های اجتماعی در سطح ملّی بيش از گذشته مناسبات شهروندان را با اتحادیهٔ اروپا و تلقی آنان از طرح بزرگ اروپا تحت الشعاع خود قرار میدهند.
چنانکه همه پرسی «پیمان ماستریخت» نشان داد، در فرانسه صاحبان ثروت و فرهنگ بیش از گروه های اجتماعی فرودست از ادغام هر چه بیشتر این کشور در اتحادیهٔ اروپا حمایت میکنند.
به همین خاطر آن دسته از شهروندان فرانسوی که عمدتاً به گرایش راست میانه و چپ میانه تمایل دارند بمراتب بیش از سایر گروه های اجتماعی از اتحادیهٔ اروپا و تعمیق ادغام در آن حمایت میکنند. با این حال، هنگامی که نظر فرانسویان را دربارهٔ سیاست های عمومی اتحادیهٔ اروپا و نگرانی های آنان دربارهٔ حمایتهای اجتماعی و تبعات ورود مهاجران جویا می شویم، دوگانهٔ سنتی «چپ» و «راست» که طی سدهها زندگی اجتماعی و جهت گیری های سیاسی در سطح ملّی را رقم زده، از نو پدیدار و به عاملی تعیینکننده تبدیل میشود.
بی دلیل نیست که امانوئل ماکرون که هدفش متحد ساختن گرايش های راست میانه و چپ میانه در فرانسه بوده و دنبال کردن همین هدف موجب پیروزی غیرمنتظرهٔ او در انتخابات ریاست جمهوری شد در انتخابات پارلمان اروپا خود را تبلور گرایشی معرفی می کند که معتقد است مهمترین داو انتخابات ۲۶ ماه مه رویارویی میان «ملی گرایان» و «ترقی خواهان» است. از همین رو او می کوشد در انتخابات پارلمان اروپا هدایت گرایش باصطلاح ترقیخواه يعنی نیروهای طرفدار اروپا را علیه ملّیگرایان افراطی برعهده بگیرد که نفوذشان از مجارستان تا ایتالیا، از آلمان تا فرانسه رو به گسترش است. «برگزیت» یا همه پرسی بریتانیا که به خروج این کشور از اتحادیه اروپا منجر شد ثمرهٔ همین پیشروی گروه های راست افراطی و پوپولیست و در نهايت مخالف اتحادیهٔ اروپا است.
برای مقابله با همین پیشروی است که در نوامبر گذشته ريیس جمهوری فرانسه اوضاع کنونی کشورهای اروپایی را با دورهٔ میان دو جنگ جهانی مقایسه کرد و گفت : «نباید ناپایداری صلح را از یاد ببریم.»
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید