دسترسی به محتوای اصلی
سیمای فرانسه

فروپاشی صف بندی‌های سیاسی سنتی در فرانسه

نتشر شده در:

از این پس با یک رویارویی جدّی میان گرایش های میانه و راست افراطی روبرو هستیم که در حزب اجتماع ملی به رهبری مارین لوپن تجسم یافته است. این رویارویی در بستر صفوف تجزیه شدۀ چپ و راست فرانسه توانسته توسعه یابد و دیگر گروه ها را به حاشیه براند.اکنون بیم آن می‌رود که رویارویی میان احزاب میانه و اجتماع ملی نهایتاً به وقوع سناریویی شبیه ایتالیا در فرانسه منجر شود.

Emmanuel Macron & Marine Le Pen
Emmanuel Macron & Marine Le Pen REUTERS - Charles Platiau - Philippe Laurenson
تبلیغ بازرگانی

از جمله نتایج انتخابات پارلمان اروپا در فرانسه فروپاشی احزاب چپ و لیبرال جمهوریخواه بود. اما، بر خلاف آنچه احزاب میانه ادعا می کنند، فروپاشی احزاب چپ و راست جمهوریخواه فرانسه لزوماً به معنای صعود احزاب میانه نبوده است. علت این فروپاشی تقسیم احزاب جمهوری خواه به جریان‌های سیاسی و فکری است که مواضع‌ ایدئولوژیک شان آشتی‌ناپذیر به نظر می‌رسد.

سه گرایش راست فرانسه

در فرانسه امروز سه جریان راست و سه جریان چپ وجود دارد و مواضع هر یک از آنها چنان با دیگری متفاوت است که هیچ رهبری نمی‌تواند آنها را زیر یک سقف واحد جمع و متحد کند.

در جبهۀ راست، جریان لیبرال طرفدار اروپا وجود دارد که گرایش اقلیت در درون حزب راست جمهوریخواهان فرانسه به شمار می رود. بسیاری از اعضای این گروه همانند ادوار فیلیپ، نخست وزیر فرانسه، پیشتر صفوف جمهوریخواهان را ترک کردند تا به اردوی جدید میانه به رهبری امانوئل ماکرون بپیوندند. از منظر اقتصادی، این جریان مدافع سیاست عرضه و کاهش هزینه های عمومی است، هر چند هنگامی که در قدرت قرار می گیرد از به کارگیری این سیاست خودداری می ورزد.

دومین جریان راست فرانسه، گرایش ملی گرا، مدافع حاکمیت ملی و مخالف اتحادیۀ اروپا است. برخلاف گروه اوّل، این گرایش در زمینۀ اقتصادی مدافع سیاست تقاضا است، حتا اگر به کارگیری این سیاست به تشدید کسری بودجه و دیون دولتی منجر شود.

و بالاخره نمایندگان سومین گرایش راست فرانسه، کاتولیک های محافظه کار هستند که در زمینۀ اقتصادی موضع قاطعی ندارند و در زمینۀ ارزش ها بیشتر جمهوریخواه به نظر می رسند تا لیبرال‌مسلک یا سنتگرا.

سه گرایش چپ فرانسه

فروپاشی صفوف چپ جمهوریخواه فرانسه نیز کمتر از راست جمهوریخواه این کشور نیست. گرایش چپ سوسیالیست های فرانسه که به گروه "فرانسه نافرمان" معروف است در زمینۀ اقتصادی مدافع سیاست کینزی رشد از طریق حمایت از مصرف و ملی کردن بنگاه های اقتصادی است که در آستانۀ ورشکستگی قرار دارند. این سیاست اقتصادی در نزد این بخش از چپ فرانسه چنان قوّی است که می تواند حتا به جدایی از اتحادیۀ اروپا منجر شود.

دومین گرایش چپ فرانسه ادامه دهندۀ راهی است که با رهبران سنتی حزب سوسیالیست فرانسه نظیر میشل روکار، دومینیک استروس-کان و مانوئل والس در دهه های ١٩٩۰-۱۹۸۰ آغاز شد. یعنی گرایشی که از منظر اقتصادی لیبرال مسلک و مدافع اتحادیۀ اروپا است و معتقد است که اقتصاد بازار تنها وسیلۀ تولید و توزیع ثروت است. همانند راست لیبرال، چپ لیبرال فرانسه نیز مدافع سیاست عرضه از نوع شومپتری است تا از نوع کینزی آن. و بالاخره سومین گرایش چپ فرانسه شامل باقی مانده های گرایش های کمونیستی می شود که عمدتاً از خلال برخی سندیکاها و اعتصاب های کارگری این کشور به حیات خود ادامه می دهند و در انتخابات اخیر از راهیابی به پارلمان اروپا بازماندند.

در میان این صفوف پراکنده و نامنسجم راست و چپ سنتی فرانسه البته طرفداران محیط زیست قرار دارند بی آنکه بتوانند یک جنبش سیاسی مستقل را تشکیل بدهند.

 

تقابل لیبرال‌های میانه و راست افراطی

 

آنچه تازگی دارد این است که در مقابل این صف آرایی از این پس با یک رویارویی جدّی میان گرایش های میانه و راست افراطی روبرو هستیم که در حزب اجتماع ملی به رهبری مارین لوپن تجسم یافته است. این رویارویی در بستر صفوف تجزیه شدۀ چپ و راست فرانسه توانسته توسعه یابد و دیگر گروه ها را به حاشیه براند. در واقع، با پایان گرفتن دورۀ نیکلا سرکوزی و فرانسوا اولاند، رؤسای جمهوری پیشین فرانسه، هیچ رهبر سیاسی در بین جمهوری خواهان راست و چپ فرانسه نتوانست گرایش های گوناگون خانوادۀ سیاسی خود را متحد کند. اکنون بیم آن می‌رود که رویارویی میان احزاب میانه و اجتماع ملی نهایتاً به وقوع سناریویی شبیه ایتالیا در فرانسه منجر شود.

از این منظر، انتخاب امانوئل ماکرون در انتخابات ریاست جمهوری سال ٢٠١٧ رویدادی تاریخی به شمار می‌رود : برای اولین بار در جمهوری پنجم فرانسه دو رقیب نهایی انتخابات ریاست جمهوری (مارین لوپن و امانوئل ماکرون) نه چپ فرانسه را نمایندگی می کردند نه راست جمهوریخواه این کشور را. بالعکس، هر دو نامزد خود را فراسوی صف آرایی یا تقابل سنتی چپ و راست تعریف می‌کردند که تا آن زمان زندگی سیاسی فرانسه را سامان داده بود. همین ویژگی حکایت از دگردیسی های مهمی داشت که در اعماق جامعۀ فرانسه در جریان است. به این معنا که جامعۀ فرانسه از دورۀ پس از دومین جنگ جهانی خارج شده و تقابل سنتی چپ و راست رفته رفته جای خود را به تقابل میان لیبرال‌ها و ضدلیبرال‌ها داده است. به کوتاه کلام، فرانسه وارد دورۀ جدیدی شده است.

همانند اوایل قرن بیستم بستر جامعه شناسانۀ این تقابل توسعۀ همزمان و بی سابقۀ ثروت و نابرابری است. ۵٠ درصد فرانسوی ها امروز با کاهش شدید قدرت خرید روبرو هستند، طبقۀ متوسط این کشور در حال فروپاشی است و فقر به قاعدۀ عمومی تبدیل شده است.

اکنون مدت هاست که سرمایه داری صنعتی قدیمی که هنوز ریشه‌های ملی داشت جای خود را به سرمایه داری سوداگر مالی داده که ظاهراً هر گونه تعلق ملی را از دست داده است. جنبش "جلیقه زردها" یادآور همین تغییرات ساختاری و گویای این مهم است که در این گونۀ جدید سرمایه داری، رفته رفته یک فرانسه حاشیه نشین نیز شکل یافته که بدنه اصلی اش را کارگران فقیر جزء تشکیل می‌دهند.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.