دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

بهمن محصص و "فی فی از خوشحالی زوزه می کشد"

نتشر شده در:

آخرین فیلم "میترا فراهانی"، کارگردان ایرانی، به نام "فی فی از خوشحالی زوزه می کشد" ، پس از نمایش در فستیوال برلن و فستیوال سینما "دورئل" پاریس که در آن جایزه "اسکام" (جایزه انجمن نویسندگان مالتی مدیا) را ربود، در روز 2 اکتبر به روی پرده سینماهای فرانسه می آید.

تبلیغ بازرگانی


 بهمن محصص ـ هنرمند نقاش و مجسمه‌ساز در شامگاه 6 مرداد ماه  29 ژوئیه 2010 در گذشت. بهمن محصص که یکی از هنرمندان پیشرو و جریان ساز ایران به شمار می آمد، در سال 1310 در رشت متولد شد. او در سال 1333 در ایتالیا ساکن گردید و در منزل مسکونی خود در شهر رم در 79 سالگی گذشت.

بهمن محصص در 14 سالگی کار آموختن نقاشی را در کارگاه و نمایشگاه محمد حبیب محمدی، نقاش گیلانی، آغاز کرده بود، چند ماهی نیز در دانشگاه هنر تهران تحصیلات خود را دنبال نمود. سپس پس از رفتن به "رم"، در آکادمی هنر این شهر به آموختن هنر مشغول شد و در چندین نمایشگاه گروهی و انفرادی شرکت جست.
گرچه شماری سبک او را تأثیر گرفته از پیکاسو می دانند، اما هویت ایرانی وی در مجسمه ها و نقاشی هایش غایب نیست.
چندی پیش شماری از آثار او در کاخ نیاوران به نمایش گذاشته شد و قرار بود نمایشگاه بزرگی از آثار او نیز در موزه هنرهای تهران برگزار شود که چنین نشد.
بهمن محصص کار گردان تأتر نیز بود و کارهای متعددی از "پییر آندلو" را به روی صحنه آورده بود. از وی همچنین شماری ترجمه کتاب برجا مانده است.
علت مرگ او کهولت و عوارض ناشی از بیماری ریوی عنوان شده است.
خانه هنر در تهران با ارسال تسلیت برای در گذشت این هنرمند برجسته ایرانی و به گفته آنان "فرا ایرانی و ماندگار"نوشت :
 

17:39

گفت‌و گو با میترا فرهانی

"

بهمن محصص راوی تلخی جهان معاصر و مجموعه ای از نبوغ و بی پروائی بود. حتا اگر در سکوتی ابدی فرو رود، نمی توان نقش ماندگار او را از نقاشی مدرن و معاصر ایران حذف کرد و نادیده گرفت.

 

 

پختگی و اصالت آثار او از آغاز تا پایان، در زندگی و کار های ناتمام و ندیده اش عمومیت داشتند.

 

او بی آن که اصراری بر عامه پسندی و عامه فهمی داشته باشد، تلاشی مستدام در برگردان تجسم انسان رنج دیده و در انتظار، به زبان مردمان جهان داشت."
میترا فراهانی در مستند گیرای خود،  روح پرشور و سرکش محصص رانشان می دهد که بارها آثار هنری خود را نابود کرد. به عنوان نمونه، بهمن محصص پیش از انقلاب به سفارش خاندان سلطنتی، تندیسی از محمدرضا شاه، همسر و فرزند ارشد آنان ساخت. اما این تندیس را شاه نپسندید . از این تندیس تنها یک تصویر موجود است.
تندیسی که فرح دیبا را بسیار نگران نشان می‌دهد. فرح دیبا دلیل این کار را از محصص جویا می‌شود. محصص به او می‌گوید : "شما نگران آن هستید که مبادا فرزند ارشدتان هیچ‌گاه به تخت سلطنت جلوس نکند."
 
در این فیلم بسیار خوش ساخت که ترفند های کارگردان مانع خسته شدن بیننده و پرتی حواس او می شود و این گونه به نظر می رسد که در آغاز طرحی وجود داشته اما پس ازآن فیلم راه خود را رفته است، میترا فراهانی، شاید بدون این که خود بخواهد،  فیلمی سزاوار آرشیو تاریخ هنر ایران ارائه می کند. میترا فراهانی همچنین نشان می دهد که یک مستند ساز تا چه حد باید با صبر و پیگیری دائم به هدف خود برسد. به ویژه این که بهمن محصص ظاهرأ شخص آسانی نبود و تقریبأ کسی هم از محل زندگی او خبر نداشت.
از میترا فرا هانی پرسیدم چگونه به فکر ساختن فیلمی درباره بهمن محصص افتاد و چگونه او را یافت؟   

تابلوی صورتک‌ها در متروی ولیعصراز بین رفت

اگر بهمن محصص خود در مجموع به ویران کردن آثارش می پرداخت، مهدی حیدری، خالق تابلوی صورتک‌های ورودی مترو ولیعصر، با ابراز تاسف خبر از تخریب تابلو ی صورتک ها توسط مسئولان مترو داد و پاسخ این مسئولان را  در امکان بازسازی دوباره این تابلو غیرکارشناسی دانست. او همچنین این کار را مغایر با حقوق معنوی یک اثر هنری توصیف کرد.
خبرگزاری ایلنا با چاپ نامه مهدی حیدری به این اشاره دارد که به گفته هنرمند، دستور برای تخریب این تابلو، یک دستور پادگانی است.
مهدی حیدری در متن نامه خود می نویسد : این تابلو تکه تکه شده و این بار اول نبوده و بار آخر هم نخواهد بود!
او می افزاید : "اما امیدوارم به این نکته توجه کنید تا دچار خسران مجدد نشویم.
یک اثر در حیطه هنر عمومی (پابلیک آرت) و در حیطه مدیریت شهری، به غیر از حقوق ناچیز مادی آن دارای حقوق معنوی اثر است که تا ابدالآباد در اختیار هنرمند و خالق اثر می‌باشد و در نظام مدیریت شهری به واسطه، به مردم منتقل می‌شود! و مالک حقوق مادی آن هستند ولی تحت هیچ شرایطی نمی‌توانند آنرا تخریب یا معدوم کنند!
وقتی یک اثر از زمان ایده تا اجرا و نصب در محلی (مثلن مترو) از فیلترهای نظارتی مختلف عبور کرد و مجوز گرفت! دیگر احدی (پیمانکار مترو یا حتا ریاست) نمی‌تواند و مجاز نیست تا نسبت به یک پدیده فرهنگی، هنری و اجتماعی آنهم به گستردگی ابر شهری، مثل تهران، تصمیم‌گیری شخصی و یا گروهی کند! چون حداقل به لحاظ کارشناسی این اهلیت در توان یک مهندس عمران یا سازه نیست و حتا به لحاظ همان نکته که در ابتدا عرض کردم یعنی " مالکیت معنوی " باید با نگاه کارشناسی و حرفه‌ای که حتمن در معاونت فرهنگی و شورای شهر تهران وجود دارد!؟ اظهارنظر شود و حتمن که باید نظر هنرمند و صاحب اثر در این باب لحاظ گردد.
به بهانه توسعه شهری و یا سرعت عمل در انجام پروژه‌های مثلن عمرانی نمی‌توانیم هویت‌های ملی‌مان را که از جمله میراث فرهنگی‌ست تخریب یا نابود کنیم! چیزی که این سالها کم اتفاق نیفتاده !
تآتر شهر نماد هنرهای نمایشی و فرهنگی پایتخت است و باقی سازه‌های جانبی باید در توازن و تعادل با آن شکل بگیرند، لذا تاکید می‌کنم، هیچ یک از افراد مربوط به پروژه‌های شهری اجازه ندارند تصمیم شخصی در حک یا اصلاح اثر بگیرند. تخریب پارکینگ تآتر شهر را فراموش نکنیم.
دستور تلفنی به جمع آوری یک اثر 4000 قطعه‌ای سرامیکی دیواری، آنهم ظرف 48 ساعت بیشتر به دستورات پادگانی شبیه است تا یک سازمان یافتگی متوازن شهری!؟"
مهدی حیدری ابراز   امیدواری می کند که نهاد های مختلف  از تصمیم‌گیری‌های غیرکارشناسانه و غیرمسئولانه پیمانکاران و مدیریت‌های میانی، مثل انتخاب آثار هنری، جابجایی یا تخریب آنها با هر بهانه و دلیلی برای همیشه جلوگیری کنند.
مهدی حیدری هنرمند و مدرس دانشگاه است و از سال 77 تا 88 مشاورآزاد هنری مترو بوده است.
 
 گفتنی است که تابلوی ماسک و صورتک‌ها، یکی از بزرگترین تابلوهای سرامیکی نقش برجسته با ابهاد 2.2در 16 متر در قوس ورودی ایستگاه تاتر شهر متروی تهران واقع شده بود. این مجموعه از ماسک‌ها و صورتک‌ها از 60 کاراکتر و در ترکیب رنگ‌های متنوع و در کادربندی‌های متفاوت تشکیل شده و این گزینش بیشتر در پیوند با محل این ایستگاهصورت گرفته بود که  در زیر محوطه تئاترشهر قرار دارد.   

فیلم " من و تو " از " برناردو برتولوچي " در سینما ها 

فیلم "من و تو"، ساخته "برناردو برتولوچی"، کارگردان مهم سینمای ایتالیا که پس از حدود 10 سال کناره گیری از کار،ساخته شد،  پس از شرکت در شماری فستیوال، به روی پرده سینما ها آمد.  من و تو " روايت تازه اي از ملاحظات و مخاطرات ايام نوجواني و جواني و یرخوردبا اين دوران پر تلاطم است.
 تمی که به کرات توسط اين سينماگر پر سابقه ايتاليايي یا به عنوان تم اصلی ویا جنبی به کار گرفته شده است که در بهترين فيلمهاي برتولوچي كه در فاصله بین اواخر دهه 1960 تا اوايل دهه 1990 ساخته شدند، دیده می شد.
منتها فيلم تازه برتولوچي از شخصیت پروری پیچیده و لایه های متعدد فیلم های دیگرش چون "آخرین امپراتور"، "آسمان محافظ" و "دنباله رو" که بین سالهای 60 و 90 ساخته شده اند، به دور است. و آن مسايل روحي رواني، گرايش هاي سياسي، گمگشتگي هاي اجتماعي در آن دیده نمی شود.
 
ساده پنداری ها، آسان گیری و کاستی های فیلم را شاید بتوان به بیماری کارگردان و کاستی های جسمانی او نسبت داد که در سالهای اخیر با صندلی چرخدار حرکت می کند و این مسئله او را از تحرک و سفر و نیز دادن بعدی گسترده تر به فیلم باز می دارد.
داستان فیلم، که گاه نیز بخش هائی از زندگی خود برتولوچی را از ورای شخصیت روانکاو پیری که با صندلی چرخدار حرکت می کند،به یاد می آورد، داستان نوجوانی به نام "لورنزو" ست که منزوي و گوشه گير است و در مدرسه با ديگران نمي جوشد. او ترجيح ميدهد تنها باشد و مطالعه كند. رفتار او طبیعتاً باعث نگراني خانواده اش شده و در نتيجه وقتي مادر او می فهمد كه "لورنزو" خواستار رفتن به سفري يك هفته اي به كوهستانهاي منطقه با همکلاسی هایش برای اسكي کردن است خوشحال ميشود. غافل از این که "لورنزو" با پول توجيبي لازم براي اين سفر، مواد خوراكي ميخرد، در زيرزمين خانه مسكونيشان مخفي مي شود و آنجا سرش را با خواندن كتاب و شنيدن موسيقي گرم ميكند. این آرامش دیری نمی پاید و اوليويا خواهر ناتني، بزرگتر و معتاد لورنزو که مدتها از خانه گریخته بود،  از این موضوع سر در می آورد و دنیای او را در هم می ریزد.
این نزدیکی و گفتگوها،  آنها را بیشتر با یکدیگر آشنا و نزدیک می کند. بنابراین در پایان یک هفته، آنهابه همدیگر قول می دهندکه "لورنزو " از گوشه گیری خود بیرون بیاید و اوليويا هم از مواد مخد دوری جوید.... با اين حال برتولوچي در اين بخش مهم فيلمش به اندازه کافی شخصيت اين دو جوان را نمي كاود و شخصیت پردازیهای سطحی از جذبه فیلم می کاهد.
متاسفانه آخرین فیلم های برتولوچي، از جمله "زیبائی ربوده شده" (1995) و "شاندورای" (1999) هم نشان می دهند که او  ديگر آن فيلمساز پر نبوغ گذشته نيست و شاید چون شماری دیگر از سینماگران پیر شده ديگر حوصله بروز آن را ندارد. در حالی که "برتولوچی" آفریننده آثاری به‌یادماندنی چون «آخرین تانگو در پاریس»، که یکی از پر فروش ترین فیلم ها بود و «آخرین امپراتور» است که 9 اسکار و از جمله اسکار بهترین کارگردانی را برای او به ارمغان آورد.
 
گفتنی است که "من و تو " اولين فيلم ايتاليايي زبان برتولوچي در 30 سال اخير است. 

 با "یاسمن آبی"، "وودی الن" به راه راست باز می گردد 

وودی آلن نیز که از چندیپیش، همچون "برتولوچی" و دیگران ، بی حوصله وار فیلم می ساخت و این بی حوصله گی و آسان گیری، به ویژه در سه فیلم آخرش که کارت پستال های احمقانه ای از اسپانیا، پاریس و لندن بودند، دیده می شد، با فیلم "یاسمن آبی"، به سبک همیشگی خود باز می گردد. سبکی که درآن شخصیت پروری سخن نخست را می گوید و کماکان ما با جوش و خروس روحی انسانها روبرو هستیم.
وودی آلن از ورای شخصیت "جاسمین"، زنی که بخت،  مرد بسیار پولدار و عاشقی را سر راهش گذاشته و با تلنگر زدن به زندگی گذشته او بار دیگر دو دنیای پولدار ها و مردم عادی را روبروی یکدیگر قرار می دهد. بازی بسیار خوب "کیت بلانشت" در نقش "جاسمین" ، که ناچار می شود پس ازمحکومیت شوهرش به کلاهبرداری، زندانی شدن و مرگ او، به خواهر ناتنی اش پناه بیاورد که صندوق دار یک فروشگاه مواد خوراکی است و انسانهای پیرامونش از ظرافت اشرافی برخوردار نیستند، به این شخصیت پروری کمک می کند. "با "کیت بلانشت"، که به جمع زنان هنرپیشه مورد توجه این کارگردان وارد می شود، "وودی الن"، بر پرتره زنانی که تا کنون در فیلم هایش به کار برده می افزاید. گفتنی است که "کیت بلانشت" در پایان بازی در نمایش "دائی وانیا" اثر چخوف و در حالی که می رفت "کلفت های" "ژان ژونه" را بازی کند، به گروه فیلم "یاسمین آبی" پیوست. از این رو بازی او عمق بازیگران آثار چخوف را پیدا می کندکه نمایشنامه نویس محبوب "وودی آلن" نیز هست.
خواهر ناتنی شخصیت اصلی هم که نقشش را "سالی هاوکینز" بسیار ماهرانه ایفا می کند، مخاطبی می شود برای رو در رو کردن دو دنیای اشرافیت و طبقه پائین اجتماع.
دیگر این که گرچه "وودی آلن" یک درام ساخته که خشونت روابط انسانها را نشان می دهد، اما با افزودن صحنه هائی غلو آمیز که به کمدی نزدیک می شوند، از بار تلخ و سنگین یک درام اخلاقی می کاهد.
موسیقی فیلم نیز که بر گرفته است از ترانه بنام جاز "بلوجاسمین" و از آغاز تا پایان به کرات باز می گردد،  یکی از ویژگی های "وودی الن" را نشان می دهدکه خود نوازنده کلارینت در یک ارکستر جاز است.   

فستیوال فیلم "بوسان"، پنجره ای به سوی سینمای آسیا و حضور پر رنگ سینمای ایران 

برای هژدهمین برگزاری خود، فستیوال فیلم "بوسان"، در کره جنوبی، که از روز 3 تا 12 اکتبر در این شهر جریان دارد، در بخش " پنجره ای به سوی سینمای آسیا" 54 فیلم را گنجانده که در 16 کشور تولید شده اند.
در این بخش فیلم "گذشته"، ساخته اصغر فرهادی، "گربه و ماهی" ساخته شهرام مکری، که در بخش "افق های" فستیوال ونیز هم شرکت داشت، «آﺳﻤﺎن زرد ﮐﻢ ﻋﻤﻖ» ﺳﺎﺧﺘﻪ ﺑﮫﺮام ﺗﻮﮐﻠﯽ، "حوض نقاشی "، ساخته مازیار میری، "در بند"، ساخته پرویز شهبازیو "پرده" ساخته جعفر پناهی شر کت دارند.
دربخش فیلم های کوتاه "موقت"، ساخته بهزاد آزادی دیده می شود .
در بخش "موج نو" ، فیلم "ساری کند"، ساخته مهدی پریزاد شرکت دارد.
ﻓﯿﻠﻢھﺎی « 1001 ﺳﯿﺐ» ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻃﺎھﺎ ﮐﺮﯾﻤﯽ ﺑﻪ ﻋﻨﻮان ﻣﺤﺼﻮل ﻋﺮاق و «ﮐﯿﻠﯿﻤﺎﻧﺠﺮو» ﺳﺎﺧﺘﻪ ﻧﯿﻤﺎ ﯾﻮﺳﻔﯽ هم زیر پرچم ﺳﻮﺋﺪ، در این جشنواره شرکت دارند.
 
از تاجیکستان فیلم های "بخارای شریف" ساخته "باکو سادیکف" و "حضور"، ساخته "طالب حمید اف" دیده می شوند.
رخشان بنی اعتماد جزو داوران بخش "موج نو" است و  محسن مخملباف با فیلم مستند 50 دقیقه ای خود "لبخند دائمی" درباره "کیم دونگ هو" رئیس پیشین این فستیوال، به این جشنواره دعوت شده است.
گفتنی ایت که پوستر این فستیوال که سه بعدی است توسط "شین سونگ" هنرمند کره ای طراحی شده و هدفش نشان دادن این است که سینما یک رسانه پیچیده است و شماری ژانر و فرم های هنری را در بر می گیرد.   

کنسرت هائی در پاریس 
گروه "طرب" ایران 

گروه "طرب ایران" که به ابتکار حسن تبار، نوازنده سنتور، و با همراهی نوازندگان درون ایران در سال 2009 بر پا گذاشته شد، در روز های 4  و 5 اکتبر در ساعت 8:30 شب، در مرکز "مانداپا"، در پاریس سیزدهم، کنسرت می دهد.
نوازندگان این گروه، افزون بر حس تبار، عبارتند از سعید خاورنژاد، کمانچه آلتو؛ آرمان سیگارچی، بربط ایرانی (عود) و ارشاد واعظ تهرانی، تنبک، دف، دایره.
حسن تبار را دوستداران موسیقی کلاسیک ایران ساکن فرانسه به خوبی می شناسند که چند سی دی راهی بازار کرده و افزون بر تدریس "اتنو موزیکولوژی" مدیریت یک کلکسیون بسیار خوب از موسیقی ایرانی را نزد شرکت صفحه پرکنی "کلوب صفحه های عربی" بر عهده داشته است.
سه نوازنده دیگر نیز همگی، علیرغم سن نه چندان بالا، با نامهای بزرگ موسیقی ایران همکاری داشته آنها را همراهی نموده اند.  

کیهان کلهر و مجید خلیج در کنسرتی تازه

 

 یکی از هنرمندانی که حضورش را در پاریس باید غنیمت شمرد، کیهان کلهر ، کمانچه نواز تردست و بی نظیر است.
او همراه با مجید خلچ، نوازنده مهم سازهای کوبه ای و ساکن پاریس و نیز علی بهرامی فرد، نوازنده سنتور، در شب 5 اکتبر، در محل سالن "راسپای" در پاریس، کنسرتی اجرا می کنند که دیدنش لازم است.
در مورد علی بهرامی فرد هم گفته می شود که او یکی از نوازندگان پر استعداد نسل جوان موسیقی کلاسیک ایران است. این جوان که زاده سال 1981 در شیراز است، تحصیلات موسیقیائی خود را در رشته آهنگسازی از دانشگاه هنر تهران دریافت کرده است.
او چندین کتاب و سی دی منتشر کرده شماری قطعه برای سنتور تنها و ارکستر ساخته است.این هنرمند که مدتی است با کیهان کلهر همکاری دارد، از سه سال پیش با مجید خلج نیز در شماری از کنسرتها و برنامه ها همکاری کرده است.   

محسن نامجو به پاریس باز می گردد 

محسن نامجو خواننده ونوازنده ای که با سبک خاص خود جای ویژه ای در میان موزیسین های مدرن ایرانی دارد، بار دیگر برای اجرای دوره کنسرتهائی به اروپا باز می گردد و در روز 29 سپتامبر در تآتر "ژیمناز ماری بل" در پاریس کنسرتی اجرا می کند.
گفتنی است که او برخلاف بار گذشته که کنسرتی تک نفره داشت، همراه با گروهش برنامه اجرا خواهد کرد.
این حضور همزمان خواهد بود با انتشار آلبوم تازه ی وی "8/13 ".
بهای بلیط این کنسرت به طور کلی 35 یورو است .
 
 
 

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.