دسترسی به محتوای اصلی
برنامه دو زبانه

دکارت در ایران Descartes en Iran

نتشر شده در:

نخستین ترجمۀ فارسیِ رسالۀ «گفتار در روش» دکارت ربط زیادی به اندیشۀ نویسندۀ آن یعنی دکارت نداشت. پس از این ترجمه ایرانیان باید نزدیک به هشتاد سال صبر می‌کردند تا این رسالۀ سرنوشت‌ساز را محمدعلی فروغی به فارسی روشن و فهم‌پذیر ترجمه کند.

رُنه دکارت، فیلسوف فرانسوی
رُنه دکارت، فیلسوف فرانسوی DR
تبلیغ بازرگانی

شنوندگان عزیز، سلام

Chers auditeurs bonsoir

در برنامۀ این هفته می‌خواهم کمی از داستان ترجمۀ نخستین متن فلسفۀ جدید غربی به زبان فارسی با شما صحبت کنم. این متن، رسالۀ نامدار«گفتار در روش» نوشتۀ رُنه دکارت، فیلسوف بزرگ فرانسوی، است که در زمان ناصرالدین شاه قاجار زیر عنوان «حکمت ناصریه یا کتاب دیاکرت» به تشویق و زیر نظر کُنت دو گوبینو، وزیر مختار فرانسه در ایران، به فارسی درآمد و در سال 1862 میلادی در تهران چاپ شد. شنوندگانی که علاقمند به دانستن جزئیات بیشتر دربارۀ این ترجمه هستند، می‌توانند به نوشته‌ای که من در زمستان سال 1991 میلادی در مجلۀ ایران‌نامه منتشر کرده‌ام، مراجعه کنند.

Cette semaine, je vais vous parler d’une anecdote intéressante concernant la première réception de la pensée philosophique moderne en Iran. Il s’agit de la traduction en persan du « Discours de la méthode » de René Descartes, philosophe français. Comme vous le savez, ce livre, paru en 1637, résume la pensée cartésienne considérée comme une rupture par rapport à la scolastique que l’on enseignait au Moyen-âge dans les universités

می‌دانید که دکارت، بنیانگذار فلسفۀ مدرن غربی است و همه، انتشار کتاب «گفتار در روش» او را در سال 1637 میلادی، پایان فلسفۀ مَدرَسی و آغاز فلسفۀ مدرن می‌دانند. علت اینکه گوبینو چنین کتابی را برای ترجمه به فارسی انتخاب می‌کند، بسیار شنیدنی است. نخست این را بگویم که گوبینو هر چند خود فیلسوف نبود، اما مکتب‌های فلسفی غرب را خوب می‌شناخت و در این میان، فلسفۀ دکارت را فلسفه‌ای ساده و ناچیز می‌‌انگاشت. می‌گفت: این فکر که آدمیزاد محدود و پایان‌پذیر می‌تواند از راه یک رشته محاسبات بی‌چون و چرا، جهانِ پایان ناپذیر را بشناسد، یکی از بزرگ‌ترین حماقت‌هایی است که تاکنون از ذهن آدمی گذشته است. اما این فکر چقدر اروپایی است!

C’est à l’instigation de Joseph Arthur Comte de Gobineau, envoyé de France en Perse, qu’un juif iranien du nom de Molla Laleh-zar Hamedâni entreprend la traduction du fameux livre de Descartes avec l’aide du secrétaire de l’ambassade de France à Téhéran. Disons en passant que Gobineau a été envoyé en Perse en décembre 1854, d’abord en tant que premier secrétaire de la légation française, mission qui se termine en 1858, puis de 1861 jusqu’à 1863 en qualité de ministre plénipotentiaire de France

گوبینو می‌خواست فکر ناب اروپایی وارد ایران کند و یقین داشت که ایرانیان آن را با افکار کهن خود در خواهند آمیخت و با این کار فکر تازه ولی ناسالمی خواهند آفرید که هرچند ربطی به فرهنگ اروپایی نخواهد داشت، اما مانند مرضی مُسری از راه تماس و به گونه‌ای ناگهانی به اروپا منتقل خواهد شد.

Gobineau n’était pas un philosophe, cependant il connaissait les écoles philosophiques occidentales dont la philosophie de Descartes qu’il considérait comme très simpliste et médiocre. Contrairement à Descartes, il ne pensait pas que le bon sens soit la chose la mieux partagée du monde. Toutefois, étant purement européenne, la pensée cartésienne pouvait, d’après lui, produire chez les Iraniens des idées aussi nouvelles que bizarres dont il voulait être le témoin

نکتۀ بسیار جالب این که در میانۀ قرن نوزدهم میلادی، حکمای ایران، به گفتۀ گوبینو، بسیار علاقمند بودند نکاتی را از فلسفۀ هگل و اسپینوزا بدانند. اما گوبینو به سراغ آثار آن دو فیلسوف نمی‌رود. زیرا معتقد بود که آنان افکار آسیایی دارند و نمی‌توانند عنصر تازه‌ای وارد ایران کنند. می‌گفت: ایرانیان مردمانی نیستند که در روش تجربی زیاده‌روی کنند و زیاده‌روی آنان را در استقراء (یعنی از قضایای جزئی به نتیجۀ کلی رسیدن)، نمی‌توان از میان برد. بنابراین، نباید انتظار داشت که از ضابطۀ «می‌اندیشم پس هستم» دکارت به شیوۀ اروپاییان، استفاده‌ای مناسب و میانه‌روانه بکنند.

C’est par pure curiosité que Gobineau décide de faire traduire Descartes en persan. Voici ce qu’il en dit : « Il m’a paru qu’il y aurait un intérêt de curiosité à fournir aux Persans quelque nouvelle pâture intellectuelle pour redoubler leur activité et produire de nouvelles combinaisons philosophiques, n’importe lesquelles. Je leur ai donc procuré le Discours sur la méthode

گوبینو ترجمۀ رسالۀ دکارت را به شخصی به نام «ال عازار حیّیم موسایی همدانی» مشهور به ملا لاله‌زار واگذار می‌کند و مُنشی سفارت فرانسه را به دستیاری او می‌گمارد. مترجم برای متن فارسیِ رساله مقدمه‌ای نوشته است که بسیار خواندنی است. هفت صفحۀ اول آن با انبوهی از کلمات وعبارت‌های عربیِ مفهوم و نامفهوم، به ستایش خدا، ناصرالدین‌شاه و وزیر علوم او اعتضادالسلطنه اختصاص دارد. نکتۀ بسیار جالب این که ملا لاله زار دکارت یا، به گفتۀ خودش، «دیاکرت» را حکیم الهی معرفی می‌کند که گویا رساله‌اش را «در حکمت الهی تألیف کرده است». و سپس اضافه می‌کند: « البته به فضل الهی، حکمای عالی مقدار ما و علمای ذوی‌العِزّ والاقتدار در این دولت جاویدآیت موجود و از این تألیفات مستغنی هستند».

Pour vous donner une idée de l’altération qu’a fait subir le traducteur persan à la pensée de Descartes, je me bornerai à vous livrer quelques exemples. Tout d’abord, dans son introduction, il a représenté Descartes, non pas comme un philosophe mais comme un théologien dont le livre porte sur la théologie. Ensuite, il a traduit « le bon sens » ou « la raison » par « ma’âsh » qui signifie en persan les moyens de vivre

ملا لاله زار برای سازگار کردن رسالۀ دکارت با فضای فکری ایرانِ روزگار خویش، محتوای رسالۀ فیلسوف فرانسوی را به کل دگرگون کرده است. برای مثال، به جای واژۀ «خرد» یا «عقل سلیم»، «معاش» گذاشته است و حتی عنوان فصل اول رساله را چنین ترجمه کرده است: معاش چیزی است که در جهان احسنِ مُنقسمات است.

Mais la transformation la plus amusante qu’a fait subir le traducteur au livre de Dascartes est le titre du livre. Le « Discours de la méthode » est devenu sous sa plume « Hekmant-e Nasseryeh » c’est-à-dire « la sagesse nassérienne », qui se réfère à Nasser-aldine Shah, le roi régnant à cette l’époque. Je suis certain que vous conviendrez avec moi qu’une telle traduction n’a pas pu apporter aux Iraniens quoi que ce soit de la pensée de Descartes, ni satisfaire le désire de Gobineau. Les Iraniens ont dû attendre à peu près 80 ans pour qu’une traduction plus ou moins fidèle de ce livre soit faite par un érudit

باری، از آنچه تاکنون گفتم، نتیجه‌ای که می‌توان گرفت این است که نخستین ترجمۀ فارسیِ رسالۀ «گفتار در روش»، ربط زیادی به اندیشۀ نویسندۀ آن یعنی دکارت نداشت. بی‌شک گوبینو نیز نتوانست با چنین ترجمه‌ای به مقصود خود برسد. پس از ترجمۀ ملا لاله زار، ایرانیان باید نزدیک به هشتاد سال صبر می‌کردند تا این رسالۀ سرنوشت‌ساز را محمدعلی فروغی به فارسی روشن و فهم‌پذیر ترجمه کند.

شاد و خرم باشید!

Je vous souhaite santé, bonheur et prospérité
Et j’espère vous retrouver dans la prochaine émission
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.