دسترسی به محتوای اصلی
کتاب‌ها و اندیشه‌ها

دانی لافریر: یک کانادایی سیاه‌پوست در آکادمی فرانسه

نتشر شده در:

دانی لافریر* نویسندۀ فرانسه‌زبان هائیتی تبار کانادایی به آکادمی فرانسه پذیرفته شد. این اولین بار است که یک تبعۀ کانادا به این آکادمی چهارصد ساله وارد می‌شود. آثار لافریر در طول سی سال نویسندگی به دو بخش بزرگ تقسیم شده است: نوشته‌هایی که حاصل خاطرات او از زادگاهش هائیتی است و آثاری که تجربۀ مهاجرت و زندگی در آمریکای شمالی را روایت می‌کند.

دانی لافریر، در مراسم پذیرش در آکادمی فرانسه
دانی لافریر، در مراسم پذیرش در آکادمی فرانسه
تبلیغ بازرگانی

 رای گیری برای عضویت دانی لافریر در آکادمی فرانسه (فرهنگستان فرانسه) در سال ۲٠١٣ برگزار شد. این آکادمی دارای ۴٠ عضو مادام‌العمر است. جایگزین کردن فردی که از دنیا می‌رود، روندی پیچیده و نسبتاً طولانی دارد. عضو جدید از میان پیشنهادهای اعضا و یا از میان فهرست کسانی برگزیده می‌شود که خود برای ورود به آکادمی اعلام آمادگی کرده‌اند. در عمل، معمولاً روابط و آشنایی‌ها و توصیه‌های اعضای قدیمی است که به انتخاب عضو جدید منتهی می‌شود. وظیفۀ اصلی آکادمی فرانسه که در سال ١۶٣۵ توسط کاردینال ریشولیو تأسیس شد، سامان دادن به زبان فرانسه و نظارت بر دگرگونی آنست.

 بعد از آن که اعضای آکادمی با رای خود دانی لافریر را انتخاب کردند، سایر مراحل این عضویت – از جمله ملاقات و گفتگو با رئیس جمهوری- به تدریج طی شد و بالاخره روز ٢٨ ماه مه، مراسم ورود این نویسندۀ کانادایی به آکادمی برگزار گردید. حضور فرانسوا هولاند، رئیس جمهوری فرانسه در این مراسم، امری استثنایی توصیف شد. وظیفۀ خوشامدگویی به دانی لافریر نیز به امین معلوف، نویسندۀ لبنانی‌الاصل واگذار شده بود.

از هائیتی تا کانادا
 
دانی لافریر متولد شهر پورتو پرنس (در سال ١٩۵٣) هائیتی، و زبان مادری‌اش فرانسه است.
پدرش ادیب و اهل سیاست و از مخالفان رژیم دیکتاتوری هائیتی بود. کودکی دانی در هائیتی و در اقلیم غریب کارائیب، «در کنار دریای فیروزه‌ای، کوه‌های آبی‌رنگ و همراه با سنجاقک‌ها و پروانه‌ها و مورچه‌ها گذشت». خاطرات این دوران خوش و بی‌دغدغه در دو رمان روایت شده است: «بوی قهوه» و «افسون بعد از ظهرهای بی‌پایان».

دانی لافریر از نوزده سالگی کار در رادیو هائیتی و نشریات فرهنگی و سیاسی را شروع کرد. در سال ١٩٧۶ یک خبرنگار ٢٣ ساله، دوست صمیمی دانی و درست هم‌سن او توسط عوامل رژیم به قتل رسید. دانی دستپاچه می‌شود و می‌ترسد که نامش در فهرست سیاه رژیم باشد و بالاخره به کانادا مهاجرت می‌کند. این وقایع نیز در رمان «فریاد پرندگان دیوانه» روایت شده است.
لافریر در بیست و دو سه سالگی در شهر مونترآل سخت دچار غربت می‌شود. بعد از سال‌های گرم و آفتابی و نسیم دریایی سرزمین مادری، خو گرفتن به سرمای مونترآل بیش از طاقت اوست. به مدت هشت سال با کارهای موقتی، بی‌پولی و در اطاق‌های کوچک و محقر و به لطف آرزوها و رویای نویسنده شدن، زندگی می‌کند. بالاخره یک ماشین تایپ رمینگتون دست دوم می‌خرد و کار را شروع می‌کند.
از این سال‌ها لافریر سخت به مطالعه افتاد و با حرص و ولع همۀ آنچه را که در هائیتی در دسترش نداشت، خواند: همینگوی، چخوف، گمبروویچ، بورخس، بولگاکف، مارکز، سالینجر، ویرجینیا ولف، کالوینو، میشیما...

سال ١٩٨۵ نخستین رمان او به نام «چگونه با مرد سیاه‌پوستی عشق بورزیم و خسته نشویم» در کبک - ایالت فرانسه‌زبان کانادا- و محیط ادبی آن سر و صدا به پا کرد. به دنبال موفقیت استثنایی رمان، شبکۀ تلویزیونی تازه تأسیسی به اسم «چهار فصل» لافریر را برای برنامۀ هواشناسی استخدام می‌کند. برای مردم کبک، دیدن سیاه‌پوستی در تلویزیون که از برف‌های سنگین زمستانی خبر می‌دهد تازگی داشت. لحن طنزآمیز و ظاهر و رفتار جذاب او باعث شد که دانی لافریر در تلویزیون کانادا به شخصیتی محبوب تبدیل گردد.
به لطف شهرت کسب شده، لافریر برنامه‌ای را در رادیو کانادا به راه انداخت که با شرکت شش نفر از روزنامه‌نگاران مشهور کانادایی اجرا می‌شد. گذشته از شهرت رسانه‌ای، سال ١٩٨۶ برای لافریر معناهای دیگری نیز داشت. خورخه لوئیس بورخس که برای لافریر بزرگ‌‌ترین نویسندۀ جهان بود فوت کرد و در هائیتی، رژیم دیکتاتوری خاندان دووالیه فرو ریخت. در این سال لافریر برای مدتی کوتاه به هائیتی بازگشت.

پانزده سال نوشتن
 
دانی لافریر در سال ١٩٩٠ به خاطر فرار از سرمای کانادا با خانواده به میامی آمریکا مهاجرت کرد. طی دوازده سال بعد، لافریر در آرامش و خلوت، ده رمان می‌نویسد (ازجمله بوی قهوه) که در واقع استخوان‌بندی آثار و کار او را می‌سازند. بعد از پانزده سال کار بی‌وقفه و هر روز نوشتن، لافریر تصمیم به توقف و بازاندیشی در کارهای قبلی گرفت. شش رمان خود را بازنویسی می‌کند و گاه فصل‌هایی به آنها می‌افزاید. این روش بازنویسی برای منتقدان ادبی کاری غیرعادی وغیرقابل توجیه بود. اما لافریر با تعمق در آثار خود کم‌کم دریافت که تمامی نوشته‌ها و داستان‌هایش یک رمان بزرگ را تشکیل می‌دهد که آن را «اتوبیوگرافی آمریکایی» نامید. وی این مجموعۀ بزرگ را به دو قسمت کرد: دورۀ آمریکای شمالی که شامل داستان‌هایی خشن و شهری است و دورۀ هائیتی که رمان‌هایی آرام‌ و گرم و پرمحبت را در بر می‌گیرد.

در کنار این فعالیت سنگین ادبی، دانی لافریر سناریو نیز می‌نویسد و فیلمی هم ساخته است. او از اوایل سا‌لهای ٢٠٠٠ در فرانسه شهرت پیدا کرد و بخصوص شرکت در دو برنامۀ ادبی معتبر تلویزیون فرانسه وی را به هم‌زبانانش شناساند. سال ٢٠٠٩، کتاب «راز بازگشت» (یا معمای بازگشت) جایزۀ ادبی مدیسی فرانسه را برنده شد.

در پاسخ به این پرسش که عضویت در آکادمی فرانسه چه چیزهایی را تغییر می‌دهد، دانی لافریر می‌گوید: «هیچ چیز. زندگی‌ام مثل گذشته ادامه خواهد یافت... آکادمی فرانسه شاید عوض شود اما من نه»...

*Dany Laferrière

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.