دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

مروری بر سینمای "ژان رنوار"، فیلمساز بزرگ فرانسوی و استاد رئالیسم شاعرانه در سینما تِک پاریس

نتشر شده در:

فيلم La bête humaine ساخته ژان رنوار با بازى سيمون سيمون و ژان گابن
فيلم La bête humaine ساخته ژان رنوار با بازى سيمون سيمون و ژان گابن DR
تبلیغ بازرگانی

"سینما تِک" پاریس، برنامۀ ویژه ای را تا تاریخ ٦ دسامبر، به مروری بر سینمای "ژان رنوار"، نویسنده و کارگردان برجستۀ فرانسوی، که از پیشگامان رئالیسم شاعرانه به شمار می رود، اختصاص داده است و با نمایش تمامی آثار او و نیز هر آنچه که پیرامون سینمای وی توسط فیلمسازانی چون "ژاک ریوِت" و "اِریک رومِر" ساخته شده، به ستایش این هنرمند بزرگ پرداخته است.

ژان رنوار فيلمساز بزرگ فرانسوى و پدرش آگوست رنوار نقاش مشهور امپرسيونيست
ژان رنوار فيلمساز بزرگ فرانسوى و پدرش آگوست رنوار نقاش مشهور امپرسيونيست DR

موزۀ "اورسه" پاریس نیز همراستا با این برنامۀ ویژه در سینما تِک، نمایشگاهی منحصر به فرد ترتیب داده است که به ارتباط میان سینمای "ژان رنوار" و نقاشی های پدرش "پی یِر آگوست رنوار" نقاش امپرسیونیست پرآوازۀ فرانسوی، می پردازد. این نمایشگاه که تا تاریخ ٢٧ ژانویه ادامه دارد، با کاوش در میان مضامین مشترک آثار "رنوارِ" پدر و پسر، که هر دو شیفتۀ ارزش ها و مفاهیم عمیق انسانی بودند، مکالمۀ بی پایانی را که میان آثار آنها جاری است، به نمایش می گذارد.

نقاشى ژان رنوار كشيده شده توسط پدرش آگوست رنوار
نقاشى ژان رنوار كشيده شده توسط پدرش آگوست رنوار DR

"ژان رنوار" در ١٥ سپتامبر ١٨٩٤ در محلۀ "مونمارتر" پاریس به دنیا آمد و از همان دوران کودکی، یکی از مهمترین سوژه های نقاشی های پدرش "پی یِر آگوست رنوار" بود. به همین دلیل، به پیروی از پدر، در میزانسن بیشتر آثار او می توان ریشه های نقاشی امپرسیونیستی و توجه ویژه به سایه روشن را مشاهده کرد.

او با آغاز جنگ جهانی اول، در سال ١٩١٤، به خدمت ارتش سواره نظام فرانسه در آمد اما تیری به پای وی اصابت کرد که باعث شد از خط مقدم خارج شود و در قالب یک نیروی اطلاعاتی به شناسایی مناطق عملیاتی دشمن بپردازد.

"ژان رنوار" که با تماشای فیلم های "چارلی چاپلین"، به سینما علاقه مند شده بود، ابتدا در سال ١٩١٦ به فراگرفتن عکاسی پرداخت و سپس کار خود را با یک سلسلۀ هشت قسمتی صامت آغاز کرد؛ از جمله فیلم "نانا" (١٩٢٦)، که اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشتۀ "امیل زولا" و نیز "دخترک کبریت فروش" که در سال ١٩٢٨ بر اساس داستان کوتاهی از "هانس کریستین آندرسن" نویسنده و شاعر بنام دانمارکی ساخته شد.

او با فروختن تابلوهای نقاشی و میراث کوچکی که از پدرش برجای مانده بود، به کارگردانی و تهیۀ فیلم برای شرکت مستقل تولیدی خود مشغول شد؛ اما تنها پس از پیدایش صدا بود که وی به عنوان یک هنرمند شناخته شد.

"رنوار"، نخستین فیلم ناطق خود را به نام "تطهیر بچه"، در سال ١٩٣١ و با بازی "میشل سیمون" ساخت و رفته رفته به عنوان فیلمسازی پیشرو در سینمای فرانسه، به جایگاهی ویژه دست یافت.

سینمای فرانسه که در دهۀ ١٩٣٠ به اوج خود رسیده بود، با نام "ژان رنوار" و رئالیسم شاعرانه، گره خورده است؛ جنبشی که سینمای فرانسه به آن می بالید و در کنار توجه عمیق به واقعیت های اجتماعی پیرامون، با تمهیداتی چون موتیف های تصویری، ریتم کند، فیلمبرداری تیره و تاریک، میزانسن های بازسازی شده و حرکات سیال دوربین، با لحنی سرشار از حسرت و ناامیدی، به فضاسازی شاعرانه ای دست می یافت.

سینمای رئالیسم شاعرانه که از طبیعت گرایی ادبی، آثار "امیل زولا" و نیز برخی از آموزه های فیلمسازانی چون "ژان ویگو"، "رنه کلِر" و "مارسِل کارنه" الهام گرفته بود، به شدت متکی بر جبرگرایی و انگاره های تقدیرگرایی است و تقدیر را حاکم بر زندگی قهرمانان می داند. این فیلم ها معمولاً دربارۀ حاشیه نشینانی است که در یأس و ناامیدی زندگی می کنند و در میانۀ فیلم با رویدادی، دچار عشقی آرمانی شده و امید در کالبدشان دمیده می شود؛ اما در پایان دوباره ناامید می شوند و فیلم با توهم زدایی و مرگ قهرمان به پایان می رسد.

ژان گابن در نمايى از فيلم توهم بزرگ ساخته ژان رنوار
ژان گابن در نمايى از فيلم توهم بزرگ ساخته ژان رنوار DR

دومین فیلم ناطق "ژان رنوار" را که "ماده سگ/زن روسپی" (١٩٣١) نام دارد، از نخستین نمونه های رئالیسم شاعرانه می دانند. این فیلم که اقتباسی است از رمانی به همین نام نوشتۀ "ژرژ دو لا فوشاردیِر"، از فیلم "فرشتۀ آبی" ساختۀ "ژوزف فون اشترنبرگ" ، تأثیر زیادی گرفته است و داستان یک کارمند بانک با بازی "میشل سیمون" را روایت می کند که روزهای یکشنبه در خیابان ها نقاشی می کند و در این میان به یک روسپی دل می بندد اما سرانجام او را به خاطر خیانت به قتل می رساند.

"رنوار" پس از فیلم "شب در چهارراه" (١٩٣٢) که بر اساس یکی از رمان های "ژرژ سیمنون" ساخته شد، فیلم " "بودوی نجات یافته از آب" را بر اساس نمایشنامه ای از "رنه فُوشوآ" و با بازی به یاد ماندنی "میشل سیمون" ساخت. فیلمی در ستایش آزادی، که "رنوار" در آن زندگی بورژوازی را در مقابل ارزش های آنارشیستی قرار داده است.

داستان فیلم دربارۀ پیرمرد گدایی است به نام "بودو" که با گم شدن سگش که تمام دلبستگی و تنها همدم او بوده، تصمیم می گیرد خود را در رود "سِن" غرق کند اما توسط یک کتاب فروش نجات پیدا کرده و در خانواده ای از قشر متفاوتی از جامعۀ فرانسه قرار می گیرد؛ با این وجود، تقدیر او غیر قابل تغییر است و او با پشت کردن به قواعد این قشر، با لباس مندرسی که از مترسک مزرعه ای برمی دارد، زندگی گذشتۀ خود را از سر می گیرد. "رنوار" در این فیلم با نگاهی شاعرانه و لحنی انتقادی، تضاد بین دو قشر از جامعۀ فرانسه در دهۀ ١٩٣٠ را به نمایش می گذارد؛ جامعه ای که از مشکلات عمدۀ اقتصادی و بیکاری رنج می برد.

او در فیلم بعدی خود، با اقتباسی زیبا از رمان "مادام بوُواری" نوشتۀ "گوستاو فلوبر"، کوشید زیرساخت نمادین رمان را به زبان سینمایی بازگرداند.

"رنوار" در سال ١٩٣٥ فیلمی ساخت به نام "تونی" با تهیه کنندگی "مارسل پانیول"، که به شیوۀ مستند واقعگرایانه، به کارگران مهاجر ایتالیایی در معادن جنوب فرانسه می پردازد. این فیلم که به آثار رئالیسم سوسیالیستی شوروی بی شباهت نیست، پیشاهنگ نئورئالیسم ایتالیا شناخته می شود.

او پس از آن، فیلم "جنایت آقای لانژ"(١٩٣٦) را بر اساس فیلمنامه ای از "ژاک پره وِر" ساخت که بسیار به مستند نزدیک است و شعاری سیاسی است مبنی بر نیاز حرکت جمعی در برابر سرمایه داری و نقطۀ عطف مهمی در کارنامۀ فیلمسازی وی به شمار می رود.

فیلم بعدی او "زندگی از آنِ ماست"(١٩٣٦)، فیلمی تبلیغاتی دربارۀ انتخابات حزب کمونیست فرانسه و بیانیه ای اجتماعی بر ضد فاشیسم، گرسنگی، بی عدالتی و بیکاری محسوب می شد.

 

اما فیلم "توهم بزرگ"(١٩٣٧) که از شاهکارهای ماندگار "رنوار" و یکی از پر آوازه ترین فیلم های ضد جنگ به شمار می آید، دربارۀ اسیران جنگی فرانسوی در اردوگاهی در جنگ جهانی اول است و تمدن اروپایی را در مرز سقوط فرهنگی به تصویر کشیده و از موضعی فراتر از ملیت و تضاد طبقاتی، جنگ را عملی مطلقاً پوچ و بیهوده نشان می دهد.

از ممتاز ترین جنبه های فیلم، استفادۀ "رنوار" از برداشت های طولانی، تدوین درونی پلان و تغییر نقطۀ وضوح دوربین از عمقی به عمق دیگر است؛ که تکنیک های چشمگیر این فیلم، بر "اورسن ولز" و فیلمبردار او در حین ساخت فیلم "همشهری کین" تأثیر زیادی گذاشت.

بزرگترین شاهکار "ژان رنوار" که از مهمترین آثار تاریخ سینما محسوب می شود، فیلم "قاعدۀ بازی"(١٩٣٩) است که با طنزی تلخ به جامعۀ بورژوازی که به یک دروغ بزرگ جمعی مبدل شده، کنایه می زند.

فیلم با حرکات سیال دوربین، دکورهای بزرگ و پیچیده و ضرباهنگ با شکوه موسیقی "یوهان اشتراوس"، "موتسارت" و "شوپن"، از آثار درخشان رئالیسم شاعرانه به شمار می رود.

نمايى از فيلم قاعده بازى به كارگردانى ژان رنوار
نمايى از فيلم قاعده بازى به كارگردانى ژان رنوار DR

فیلم "قاعدۀ بازی" در هنگام افتتاح خود در پاریس، انتقادهای زیادی را برانگیخت و تهیه‌کنندگان ناچار شدند بلافاصله قسمت‌هائی از آن را حذف یا کوتاه کنند. سرانجام در اواخر سال ۱۹۳۹، به دستور دفترِ ممیزی نظامی فرانسه، نمایش آن به‌عنوان فیلمی غیراخلاقی ممنوع شد. نازی‌ها نیز در دوران اشغال فرانسه، اجازهٔ نمایش آن را ندادند؛ تا اینکه نگاتیوهای اصلیِ آن در جریان بمباران متحدین در سال ۱۹۴۲ از بین رفت. اما در سال ۱۹۵۶، نسخهٔ کاملی از این فیلم، که تنها یک صحنهٔ جزئیِ یک دقیقه‌ای کم داشت، توسط دو تهیه‌کنندهٔ فرانسوی، تحت نظارت "رنوار" بازسازی شد و از آن پس همچون اثری بزرگ در سراسر جهان به نمایش درآمد. در سال‌های ۱۹۶۲ و ۱۹۷۲، طبق آراء منتقدانِ جهان، قاعدهٔ بازی جزء ده فیلم برتر تاریخ سینما شناخته شد.

با شروع جنگ جهانی دوم و اشغال پاریس، "رنوار" به آمریکا مهاجرت کرد و فیلم هایی چون "مرداب" (١٩٤١) و "خاطرات یک خدمتکار" (١٩٤٦) را ساخت و پس از ساختن نخستین فیلم رنگی خود به نام "رودخانه" (١٩٥١) در هند که بر سینمای "ساتیا جیت رای" بسیار تأثیر گذاشت، سه گانه ای را در ستایش از دنیای نمایش ساخت.

نخستین فیلم این تریلوژی، "کالسکۀ زرین" (١٩٥٣) نام داشت که یکی از بهترین فیلم های تاریخ سینما دربارۀ هنر بازیگری است؛ سپس "کن کن فرانسوی" (١٩٥٥) را با بازی "ژان گابَن" و با به کار گیری رنگ به شکل امپرسیونیستی و در نهایت "اِلنا و مردان" (١٩٥٦) را با بازی "اینگرید برگمن" ساخت.

فيلم French Cancan ساخته ژان رنوار
فيلم French Cancan ساخته ژان رنوار DR

واپسین اثر این فیلمساز، "تماشاخانۀ کوچک ژان رنوار" (١٩٧١) نام دارد که شامل چهار بخش است و در بخش سوم آن، "ژان مُورو" نقش خواننده ای را ایفا می کند.

او در سال ١٩٧٥، جایزۀ افتخاری اسکار را برای یک عمر فعالیت هنری دریافت کرد؛ در ١٢ فوریه ١٩٧٩ در "بِورلی هیلز" از دنیا رفت و در کنار پدرش در فرانسه به خاک سپرده شد.

"ژان رنوار" بدون تردید از استادان بزرگ سینمای جهان و بنا به گفتۀ "آندره بازن"، پدر زیبایی شناسی نو در سینما است که نامش مانند پدر، در تاریخ فرهنگ و هنر فرانسه جاودانه شده است.

او دربارۀ خود گفته است: من یک کارگردان نیستم، داستان گویی هستم که تنها چیزی که به این جهان عاری از برهان، بی مسئولیت و ظالم آوردم، "عشق" بود.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.