دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

جنسیت و اضطراب؛ مروری بر آثار "اِگون شیله" هنرمند بزرگ اتریشی، در بنیاد "لویی ویتُون" پاریس

نتشر شده در:

خودنگاره اثر اگون شیله
خودنگاره اثر اگون شیله DR
تبلیغ بازرگانی

بنیاد "لویی ویتُون" در پاریس، تا تاریخ ١٤ ژانویۀ سال ٢٠١٩ میلادی، میزبان نمایشگاه ویژه‌ای است که برای اولین بار طی ٢٥ سال گذشته در فرانسه، به مروری بر آثار "اِگون شیله" نقاش برجستۀ اتریشی و از هنرمندان آوانگارد اوایل قرن بیستم می‌پردازد. هنرمندی که در جایگاه یکی از مهمترین نقاشان فیگوراتیو، در عمر کوتاه مدت خود توانست با مهارت تمام، مفهوم و جایگاه خط را در آثار خود، از خطوط زینتی به خطوط اکسپرسیونیستی ارتقاء بخشد و تجربۀ به کارگیری خطوط ناموزون به مثابۀ نشانه‌ای از حضور آدمی را در آثار خود محقق کند.

در این نمایشگاه، حدود ١٠٠ اثر از دوره های مختلف خلق هنریِ این هنرمند شاخص مکتب اکسپرسیونیسم، بر اساس توالی زمانی، در ٤ بخش "خطوط زینتی"، "خطوط بیانگر"، "خطوط ترکیبی" و "خطوط مقطع"، در برابر چشمان تماشاگران مشتاق قرار گرفته است که ١٠ سال فعالیت هنری او را از سال ١٩٠٨ تا ١٩١٨ دربر می گیرد.

همزمان با برپایی این نمایشگاه، انتشارات "تَشِن" نیز در فرانسه، تمامی آثار این نقاش را در مجموعه ای به چاپ رسانده است که در نوع خود بی نظیر است.

"اِگون شیله" در تاریخ ١٢ ژوئن ١٨٩٠ در شهر "تولن" در نزدیکی وین پایتخت اتریش به دنیا آمد. پدرش در سال ١٩٠٥ درگذشت و خانواده را با رنج و فقر تنها گذاشت. او طراحی را از سنین پایین آغاز کرد و تا سال ١٩٠٦ صاحب سبکی منحصر به فرد بود.

"شیله" که به شدت تحت تأثیر جنبش سمبولیسم (نمادگرایی) بود، از سال ١٩٠٦ تا ١٩٠٩ در آکادمی هنرهای تجسمی وین به تحصیل پرداخت و در سال ١٩٠٧ با "گوستاو کلیمت" یکی از پایه گذاران اصلی جنبش نمادگرایی آشنا شد و بسیار از او تأثیر گرفت و آموخت. "شیله" دو سال بعد، تحصیلات خود را ناتمام رها کرد زیرا آموزه ها و سنت های محافظه کارانۀ آکادمیک را با روح پر غوغای خود ناسازگار می دید.

او در سال ١٩٠٩، نقاشی چهره را آغاز کرد. این چهره نگاری ها که "شیله" در آنها از رنگ هایی غیر ناتورالیستی و زوایایی نامعمول استفاده کرده است، بینش منحصر به فرد وی را باز می نمایاند. به عنوان نمونه می توان به تابلوی "زن ایستادۀ برهنه" اشاره کرد که در این اثر علاوه بر تأثیر "کلیمت"، ردپایی از "ادوارد مونک" و "ونسان ون گوگ" نیز به چشم می خورد.

با آغاز جنگ جهانی اول، "شیله" به خدمت در ارتش اتریش فراخوانده شد و تا زمانی که در ارتش بود نتوانست به نقاشی ادامه دهد.

"دیتِر بوشهارت" کیوریتور اتریشی و یکی از برگزارکنندگان این نمایشگاه، در خصوص نقاشی های "شیله" می گوید که آثار او سرشار از مفاهیم عمیق و پرسش‌هایی در زمینۀ هویت انسان و فشارهای وارد شده بر وی هستند.

بخشی از شهرت "شیله" به سبب فیگورهای عریان آثار اوست که موجب شد در سال ١٩١٢ به جرم پُورنوُگرافی، اِروُتیسم و توهین به اخلاقیات، مدت کوتاهی را در زندان بگذراند و صدها اثر او توسط دادگاه ضبط و توقیف شود؛ از جملۀ این آثار می‌توان به تابلوی "کاردینال و راهبه" اشاره کرد که تفسیری اِکسپرسیونیستی است از تابلوی "بوسه"، اثر "گوستاو کلیمت".

این در حالیست که پیکره های آثار او، بیش از آنکه القا کنندۀ کشش جنسی باشند، بی پناهی و سرگشتگی را باز می نمایانند و برهنگی فیگورها بیان کنندۀ حسی از درد، عذاب درونی، مرگ و نابودی است.

"اِگون شیله" پیکر آدمی را از زوایایی ناراحت و در حالت هایی غیرعادی ترسیم می کند؛ به گونه ای که از آثار او حسی از هراس و اضطراب به بیرون می تراود.

خطوط ناآرام و سرشار از اعوجاج، طرح های ناقص و بریده، و سایه روشن مخدوش نقاشی های "شیله"، در پرتره ها، خودنگاره ها و فیگورهای عریان، همه در عین حال پرده از روان خسته، بیمارگون، عصبی و مضطرب پیکره ها بر می دارند و به نوعی ناخرسندی عمیق نسبت به جسم، افسردگی ناشی از محدودیت های جنسی و نگاهی تراژیک نسبت به زندگی اشاره دارند. استفادۀ او از رنگ های خیره کننده با تکنیک خطی خاص خود، در خلق این حس اندوه و تشویش، بسیار مؤثر بوده است.

"اِگون شیله" در دامان اکسپرسیونیسم پرورش یافت و از نمایندگان اصلی این مکتب در اتریش به شمار می رفت اما پس از مدت کوتاهی، سبکی اصیل و مستقل آفرید و موفق شد به دردها و اضطراب های زندگی خود فرم هنری بدهد.

او در آستانۀ ٢٠ سالگی، سبک ویژۀ خود را تکامل بخشید که در آن هر گونه آرایه و تزئین بیرونی، جنبۀ فرعی دارد و این حس درونی است که در مرکز کار قرار گرفته و کلیت آن را تعیین می کند.

"اُلیویه میشلون" یکی دیگر از برگزار کنندگان این نمایشگاه، در خصوص جایگاه رنگ در آثار شیله می گوید که او بیش از آنکه در جایگاه نقاشی تلقی شود که رنگ را در خدمت آثارش به کار گیرد، طراحی است که در آثار خود به گونه ای استادانه از خط استفاده می کند؛ چنانکه این نمایشگاه نیز بر شیوه های به کار گیری خط در آثار او تکیه می کند. وی اعتقاد دارد که رنگ نیز نقش ویژه ای در نقاشی های "شیله" ایفا می کند و پیکره ها را جایی میان مرگ و زندگی، معلق نگه می دارد.

نخستین آثار "شیله" در نقاشی از مناظر و پیکره ها، از مکتب امپرسیونیسم که جریان هنری مسلط اروپا در آن زمان بود، تأثیر گرفته اند اما آشنایی با گرایش های هنر مدرن که یکی از پایگاه های اصلی آن شهر وین بود، او را نیز همانند نقاشانی چون "اسکار کوکوشکا"، مجذوب مهارت فنی و قدرت بیان "گوستاو کلیمت" نمود که نقش و نگار ظاهری را در خدمت حس و حال درونی اثر می گرفت. اما از آنجا که قالب شَکیل و تزئینی "گوستاو کلیمت" برای بیان آشفتگی های درونی "اِگون شیله" مناسب نبود، او راه و روشی دیگر را برگزید و در کنار چند هنرمند جوان در پایه گذاری "گروه هنر مدرن" شرکت کرد؛ هرچند که "شیله" به این دیدگاه رسیده بود که : "هنر نمی تواند مدرن باشد، زیرا هنر بی زمان است".

بیشترین شهرت "شیله" تا به امروز به خاطر پرتره های جاندار و پر احساسی است که از خود و اطرافیانش کشیده است. او بیش از صد خودنگاره به تصویر کشیده است و در همین چهارچوب توانست به تجاربی جسورانه در طرح، رنگ، فضا و ترکیب بندی دست یابد که حس درونی اثر را تقویت می کند هرچند که امکان دارد از واقعیت عینی فاصله بگیرد.

پیکره های "شیله" را نمی توان زیبا دانست؛ او در ترسیم بدن و چهره ها، بیشتر به دغدغه های روحی و تنش های روانی توجه دارد. فیگورهای دفرمۀ او با طرح های ناقص و بریده و سایه روشن مخدوش، تماشاگر را غافلگیر و مضطرب می کند.

"اِگون شیله" برای قلمرو آفرینش هنری، هیچ مرز و مانعی را به رسمیت نمی شناخت و آشکارا بر این باور بود که جلوگیری از هنر، جنایت است.

"شیله" در زندگی کوتاه خود، مصائبی چون فقر، محرومیت، جنگ و ویرانی را تجربه کرد اما زمان زیادی نگذشت که توفیق و اعتبار هنری نیز به سوی او آمد هرچند که این موفقیت زودهنگام برای او بسیار دیر بود؛ زیرا "اگون شیله" در ٣١ اکتبر ١٩١٨، زمانی که تنها ٢٨ سال داشت به علت ابتلا به بیماری آنفلونزای اسپانیایی، سه روز پس از مرگ همسرباردارش "اِدیت" در اثر همین بیماری، از دنیا رفت. "شیله" در این فاصلۀ سه روزه میان مرگ خود و همسرش، طرح های زیادی از او کشیده است.

"اگون شیله" امروزه از جسورترین پیشروان هنر مدرن شناخته می شود.

"میلِن فارمِر" خوانندۀ کانادایی-فرانسوی، در سال ١٩٩٩ ترانه ای را در ستایش هنرمند مورد علاقۀ خود "اگون شیله" خوانده است که در آن به تابلوی "زن ایستادۀ برهنه" نیز اشاره کرده و حتی لوگوی این تک آهنگ، با الهام از امضای "اگون شیله" طراحی شده است.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.