جایگاه بلند نیچه در فلسفه و اندیشه، ساختههای موسیقی او را به فراموشی رانده است. اما نیچه در تمام عمر موسیقی را رها نکرد و قطعاتی آفرید که شاید از نظر آهنگسازان بزرگ معاصرش چندان برجسته نبود ولی شنیدن این آثار بیش از صد سال بعد از مرگ خالق آنها، از ذوق و استعدادی درخشان در عرصۀ موسیقی حکایت دارد.
فردریش ویلهلم نیچه (۱۹٠٠ - ۱۸۴۴) از نوجوانی تصمیم گرفت که موسیقی و آهنگسازی را به عنوان حرفه برگزیند. اما سرانجام با مخالفت مادرش به دانشگاه رفت و درس فیلولوژی (لغتشناسی یا زبانشناسی تاریخی یا به قولی فقهاللغه) خواند.
پدر نیچه کشیش پروتستان بود و مطابق سنت کلیسای لوتری برای موسیقی اهمیت قائل میشد. نیچه، تا پنج سالگی که پدرش فوت کرد صدای پیانوی او و سرودهای کلیسایی را در منزل میشنید. او سپس خود نواختن پیانو را آغاز کرد و نخستین قطعات خود را در سیزده چهارده سالگی ساخت. میگویند که تسلط نیچۀ نوجوان به بداههنوازی، تحسینبرانگیز بوده است.
سایِۀ سنگین واگنر
به نظر میرسد که آشنایی نیچه با واگنر تصور وی را از موسیقی دگرگون کرده باشد. هنگامی که نیچه توانست با شخص واگنر ملاقات کند، آهنگساز آلمانی تقریباً خود را خدای موسیقی میدانست. واگنر به نبوغ خود اطمینان داشت و قصد و برنامهاش "بیدار کردن و به حرکت درآوردن ملت آلمان از طریق اپرا" بود. اما نیچه در آن زمان هنوز جوانی گمنام بود که راه زندگی آینده را جستجو میکرد.
در بارۀ روابط پیچیدۀ نیچه و واگنر داستانهای فراوان حکایت شده اما آنچه روشن است بیتفاوتی و حتی تحقیر واگنر در قبال موسیقی نیچه است. نیچه کتاب "زایش تراژدی" را به واگنر تقدیم کرده بود و شخصیت وی را میستود. اما میتوان تصور کرد که با معیارهای آن زمان و دانش و تسلطی که از یک موسیقیدان جدی انتظار میرفت، نیچۀ جوان از نظر واگنر (که اگر هم نابغه نبود، حداقل در کار خود دانشمند بود) آهنگسازی متفنن و شاید حتی بیسواد تلقی میشده است.
"موسیقی شما معادل جنایت است"
گذشته از واگنر، نیچه توانست زمانی با هانس فنبولو، رهبر ارکستر شهرۀ زمانۀ خود نیز تماس حاصل کند و یکی از قطعات موسیقیاش را به او نشان دهد و نظرخواهی کند. نیچه بعد از ساختن آثار کوتاه نسبتاً زیادی به این اثر اخیر امید زیاد بسته بود و حتی میخواست آن را با نوشتن دو قطعۀ دیگر، در قالب یک "سهگانه" تکمیل کند. این قطعه که "تفکرات مانفرد" نام دارد و برای "چهار دست" (دو نوازندۀ پیانو) نوشته شده، پاسخ و واکنشی است به موسیقی روبرت شومان که قبلاً اثری به اسم "مانفرد" ساخته بود. شومان خود شخصیت مانفرد را از نمایشنامۀ لرد بایرون به همین نام گرفته بود. این "مانفرد" در آن زمان نماد شخصیت رمانتیک (شاعرمسلک شوریده و بیقرار و دچار عذاب وجدان) بود.
هانس فن بولو که چهرۀ بسیار مهم محافل هنری و فرهنگی آن زمان به حساب میآمد، با اینکه از شخصیت فکری نیچۀ جوان خوشش آمده بود، نظر خود را در بارۀ موسیقی وی بدون ملاحظه و حتی با بیرحمی بیان کرد.
او در نامهای صریح و بدون رودربایستی خطاب به نیچه نوشت که قطعۀ "تفکرات مانفرد" در دنیای موسیقی، "معادل جنایت در عرصۀ اخلاق است"...
دشوار نیست که پیامدهای رفتار تفرعنآمیز واگنر و نقد سختگیرانۀ فنبولو را بر روحیِۀ حساس و آسیبپذیر نیچه تصور کنیم.
تغییر نظر فلسفی نیچه در مورد واگنر و انتقادهای تندی که در دوران پختگی - از جمله در اثر معروفش به اسم "سرگذشت واگنر" (یا "مورد واگنر") - علیه موسیقیدان بزرگ آلمانی مطرح کرد، احتمالاً در خاطرۀ تلخ روابط قدیمی ریشه داشته است.
نیچه در دورۀ آخر عمر کمکم منطق گفتار و توانایی سخن گفتن را از دست داد و در سالهایی که تحت سرپرستی مادر و سپس خواهرش قرار داشت در سکوت فرو رفت. با اینهمه حتی در این دوران هم نیچه تسلط خود را بر پیانو حفظ کرده بود.
نمونهای از آثار نیچه را در فایل صوتی گوش کنید
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید