دسترسی به محتوای اصلی
گزارش ادبی

پروستِ نویسنده، پروستِ منتقد

در حالی امروز، هجدهم نوامبر، نود سال از درگذشت مارسل پروست، نویسنده فرانسوی می‌گذرد، که فرانسه و شاید جهان، دیگر همتراز این نویسنده بزرگ را به خود ندیده است. اما اهمیت مارسل پروست فقط به وجه نویسندگی او نیست، بلکه مقالات و نظریات او درباره ادبیات نیز بر نقد ادبی تأثیر گذاشته است.

تبلیغ بازرگانی

پروستِ نویسنده

اهمیت نویسندگی پروست بیش از آن که مربوط به فن نگارش باشد، ناشی از نگرش خاص او به جهان است؛ نگرشی که باعث شد به دور از آشوب‌ها و آشفتگی‌های زمانه، زندگی ادبی پروست را وقف یک تجربه درونی کند.

به اعتقاد برخی از منتقدان ادبی، در رمان «درجست‌وجوی زمان از دست رفته»، شاهکار مارسل پروست، هیچ ماجرا و طرحی وجود ندارد، بلکه هر چه هست، کشف و شهود دیگران، اشیاء و نفس خویشتن است و ابزار نویسنده در این مکاشفه، زبان خاص اوست:

«آنان که آثار نبوغ‌آمیز می‌آفرینند، کسانی هستند که یارای آن دارند که ناگاه از زیستن برای خود دست بکشند و وجود خود را همچون آینه‌ای سازند تا بازتاب زندگی‌شان باشد. هر چند که آن زندگی معمولی و پیش پا افتاده باشد، زیرا نبوغ واقعی در قدرت انعکاس است و نه در کیفیت ذاتی صحنه منعکس شده.»

به دلیل همین دست شستن از زیستن برای خود بود که مارسل پروست پس از مرگ مادرش در سال 1905، گوشه‌نشینی و عزلت را برگزید و در یک آپارتمان پاریسی زندگی خود را صرف نوشتن «در جست‌وجو...» کرد.

این رمان او آن چنان کشف و شهودی است که برخی از منتقدان از «نگرش عارفانه» مارسل پروست به هنر و ادبیات سخن گفته‌اند.

مارسل پروست در این رمان، تفکرات و احساسات خود را در منظومه‌ای از خاطرات یا به قول خودش «بنای عظیم خاطرات» که با زمان سر و کار دارد، بیان می‌کند.

به اعتقاد پروست، همانطور که فضا دارای ابعادی است، در زمان هم نوعی عوالم روانی نهفته، که انسان را بر حسب شرایط دست‌خوش تغییر و حتی مسخ می‌کند.

همچنین از نظر این نویسنده، گاهی زمان موجب، احیا و زندگی دوباره می‌شود و او در رمان خود این دو تجربه را به هم پیوند داده است.

پروستِ منتقد

اما علاوه بر قریحه و نبوغ مارسل پروست در نویسندگی که نویسندگان و منتقدان بسیاری با نوشتن مقالات و کتاب‌هایی - از جمله ساموئل بکت با کتاب «پروست» - آن را تأیید کرده‌اند، او یک منتقد ادبی جدی نیز بوده و آثار برخی از نویسندگان همعصر خود را نقد کرده است.

گرچه آن چه معروف شده – به ویژه در ایران - پروستِ نویسنده است، تا پروستِ منتقد. با این حال، شاید مطالعه دقیق آثار انتقادی او کمک بیشتری به فهم جهان داستانی‌اش کند.

در کتاب «علیه سنت بوو» که سه دهه پس از مرگ مارسل پروست منتشر شد، به خوبی دیدگاه‌های ادبی او بازتاب یافته است. این کتاب در واقع نقطه پایانی بر آثار پروست است که با آن دیگر هیچ اثر منتشر نشده‌ای باقی نماند.

ماجرای این کتاب هم به مقاله‌ای باز می‌گردد که مارسل پروست با همین نام، یعنی «علیه سنت بوو» در پاییز سال 1908 در روزنامه فیگارو آن را منتشر کرد. او بعدا این مقاله را بسط داد.

در سال 1954 بازماندگان پروست، این مقاله را به همراه مقالات دیگر پروست درباره کسانی چون بالزاک و فلوبر در قالب کتابی با عنوان «علیه سنت بوو» منتشر کردند.

اما اهمیت این کتاب، همانطور که از عنوانش پیداست، نقد سنت بوو، نویسنده و منتقد قرن نوزدهم است.

شارل آگوستین سنت بوو، یکی از نویسندگان و منتقدان ادبی بود که آثارش به نسبت به دیگران فروش خوبی داشت. مهم‌ترین ویژگی نقدهای او بر آثار دیگران، توجه خاص او بر زندگی‌نامه نویسندگان بود.

سنت بوو، نقد ادبی را از نقد شخصیت نویسنده جدا نمی‌دانست. همین نکته بود که موجب شد مارسل پروست علیه‌اش مقاله‌ای بنویسد و نظریه‌ ادبی تازه‌ای بدهد که بر نظرات منتقدان ادبی قرن بیستم بسیار تأثیر گذاشت.

پروست در این کتاب می‌گوید که ارزش یک اثر ادبی تنها در به تصویر کشیدن زندگی نویسنده‌اش خلاصه نمی‌شود، بلکه هنر نویسنده در اعماق جان اوست و نه در شرح حال زندگی‌اش.

پروست «منِ نویسنده» را از «منِ اجتماعی‌»اش جدا می‌دانست. به این معنی که آن چه نویسنده در کتاب‌هایش می‌نویسد با آن چه در انظار دیگران می‌نماید بسیار متفاوت است.

مارسل پروست کوشید با نوشتن مقالات انتقادی، و پشت سر گذاشتن الگوهای ادبی، به سبک خاص خود در ادبیات برسد. در واقع او با نقد ادبی، از دیگر نویسندگان فاصله می‌گیرد.

آن چه برای پروست بیش از همه اهمیت دارد و خود نیز در شاهکارش آن را رعایت کرده، غریزه انسان است. به اعتقاد پروست، غریزه و سرشت، قوی‌ترین قدرت در خلق اثر ادبی است.

پروست در کتاب «علیه سنت بوو» می‌نویسد که نویسندگان مورد علاقه ما نمی‌توانند ما را راهنمایی کنند، زیرا هر کدام از ما در درون خود، قطب‌نمایی داریم که جهت را به ما نشان می‌دهد.

تلقی پروست از رمان

پروست در مقاله‌ای با نام «بر ضد ابهام» درباره ضررها و خطرهای سمبولیسم می‌نویسد. او می‌گوید: «سمبولیسم ادعا دارد رویدادهای زمان و مکان را به کنار می‌نهد تا حقایق ازلی را بر ما آشکار سازد، در حالی که از قانون دیگر زندگی غافل می‌ماند، قانونی که بر اساس آن مفاهیم همگانی و ازلی را تنها از خلال افراد و موجودات می‌توان به تحقق رساند.»

از طرفی پروست طرفدار رمان واقعگرایی صرف هم نیست. راوی در «زمان بازیافته» می‌گوید که واقعگرایی مجموعه‌ای ناچیز از خطوط سطحی زندگی است.

بنابراین به عقیده برخی از منتقدان، تلقی پروست از رمان نه آن چیزی است که مثل تصاویر یک فیلم مستند از مقابل دیدگان رژه بروند و نه رمانی است که بر اساس چارچوب‌های نظری بنا شده باشد.

آن چیزی که پروست در رمان «در جست‌وجوی زمان از دست رفته» به دست می‌دهد، بینش شاعرانه‌ای از واقعیت است، مثل رفتار شارل بودلر در «گل‌های رنج». در هر دو اثر، تجربه دلهره‌انگیزی از انزوای انسان به قلم آمده است؛ همان مضمونی که ادبیات مدرن جهان را تشکیل داده است.

منابع:
مارسل پروست، علیه سنت بوو
پیر برونل، تاریخ ادبیات فرانسه
فرزانه کریمیان، آفرینش ادبی از دیدگاه پروست و بارس

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.