با پیمان کْوینْسی در سال ۱۹۴۵، آمریکاییها متعهد شدند که از پادشاهیِ خاندان سَعودی در برابرهرگونه تهدید خارجی حمایتِ بی قید و شرط سیاسی و نظامی کنند. در عوض، سعودیها نیز وعده دادند تا ۶۰ سال دسترسی آمریکاییها را به نفت کشورشان امکانپذیر کنند. آن پیمان در سال ۲۰۰۵ در زمان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش به مدت ۶۰ سال دیگر تمدید شد. اما از سپتامبر ۲۰۰۱ نشانههایی از ناخشنودی در میان مردم عربستان نسبت به روابط نزدیکِ کشورشان با آمریکا دیده میشود. چنان که در سال ۲۰۰۳ پادشاه سعودی نخواست کشورش به پشت جبهۀ جنگ آمریکا با ارتش صدام حسین تبدیل شود.
نخستین سفر رسمیِ دونالد ترامپ، رئیس جمهوری آمریکا، به کشورهای خارجی، هفتۀ پیش از عربستان سَعودی آغاز شد. دومین مقصد او اسرائیل بود. پس از حملات تروریستیِ ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱، خاورِ میانه در سیاست خارجی آمریکا اهمیتی بیش از پیش یافت و در این میان، عربستان سعودی و اسرائیل همچنان دو متحد اصلیِ آن کشور در آن منطقه باقی ماندند. هرچند بارها رسانههای آمریکا و حتی کسانی در میان دولتمردانِ آن کشور، بعضی از محافلِ قدرت را در عربستان سعودی متهم به داشتن پیوندهایی با تروریسم اسلامی کرده اند، رهبران آمریکا اهمیتی به ادعاهای آنان نداده اند و در استواریِ روابط اقتصادی و استراتژیکی کشورشان با عربستان سَعودی همواره کوشیده اند.
در آغاز قرن بیستم، عبدالعزیز بن عبدالرحمن آل سَعود، بینانگذار پادشاهیِ کنونی سَعودی، برای پاسداری از استقلال قلمروش در برابر تهدید عثمانیها و بریتانیاییها تصمیم به ایجاد روابط نزدیک سیاسی با آمریکا گرفت، زیرا در آن زمان، آمریکا تنها قدرتی بود که در خاور میانه از سیاستی استعماری پیروی نمیکرد. هنگامی که عبدالعزیز در ۲۲ سپتامبر ۱۹۳۲ با یکپارچه کردن نجد و حجاز پادشاهی سعودی را بنیان گذاشت، مالیّۀ عمومی کشورش وضع بسیار آشفته ای داشت و او ناگزیر شد به یک شرکت آمریکایی امتیاز حفاری نفت بدهد. شرکت «استاندارد اویلِ کالیفرنیا» که سپس «آرامکو» نام گرفت، پس از کاوِشهای بسیار، سرانجام موفق به کشف چاههای پُر از نفت خام در خاک آن کشور شد. در آن زمان، اقتصاد آمریکا در حال رشد و توسعه بود و از همین رو، رهبران آن کشور کشف منابع عظیم نفتی را در عربستان سعودی رویدادی خجسته شمردند و از هیچ کوششی در جهتِ گسترش روابط سیاسی و اقتصادی با پادشاهی نوبنیاد سَعودی کوتاهی نکردند.
در چهاردهم فوریۀ ۱۹۴۵، فرانکلین روزوِلت، رئیس جمهوری آمریکا، در راه بازگشت از کنفرانس یالتا بر عرشۀ کشتیِ جنگیِ کْوینْسی با عبدالعزیز آل سَعود دیدار کرد. در آن دیدار پیمانی به مدت ۶۰ سال میان پادشاه عربستان و دولت آمریکا بسته شد که به «پیمان کْوینْسی» معروف است. برپایۀ آن پیمان، آمریکا تعهد کرد که از پادشاهیِ خاندان سَعودی در برابرهرگونه تهدید خارجی حمایتِ بی قید و شرط سیاسی و نظامی کند. در عوض، سعودیها نیز وعده دادند تا ۶۰ سال دسترسی آمریکاییها را به نفت کشورشان امکانپذیر کنند. آن پیمان در سال ۲۰۰۵ در زمان ریاست جمهوری جرج دبلیو بوش به مدت ۶۰ سال دیگر تمدید شد. ناگفته نماند که در دیدار کْوینْسی روزولت نتوانست پادشاه سعودی را به تشکیل دولت ملی یهود در فلسطین راضی کند. به همین سبب، هنگامی که آمریکا در زمان هَری ترومن، جانشین روزولت، به تشکیل دولت اسرائیل رأی موافق داد، سعودیها آن را خیانتِ به عهد شمردند.
از دیگر نکات پیمانِ کْوینْسی میتوان به همکاری پایدار اقتصادی، بازرگانی و مالیِ پادشاهی سعودی و آمریکا اشاره کرد و نیز به این نکتۀ مهم که آمریکا حق هیچگونه دخالتی در سیاست داخلی عربستان سَعودی ندارد و نمیتواند حتی یک وجب از خاک آن کشور را از آنِ خود بداند. در آن پیمان از ثَبات عربستان سعودی و رهبری منطقه ایِ آن زیر عنوان بخشی از «منافع حیاتی» آمریکا یاد شده است. با این حال، روابطِ ویژۀ دو کشور چندین بار در گذشته دچار بحران شده است. در اجلاس فوقالعادۀ وزیران دارایی و نفتِ اوپک که در سال ۱۹۷۳ در گیر و دار جنگ اعراب و اسرائیل در کویت تشکیل شد، عربستان سعودی با کشورهای عضو اوپک همآواز شد و صدور نفت را به کشورهای پشتیبانِ اسرائیل به ویژه آمریکا تحریم کرد. در آن اجلاس، اوپک قیمت نفت را برای کشورهای غربی ۷۰ درصد افزایش داد. پادشاهی سعودی بارها به سیاستِ آمریکاییها در فلسطین تاخته است. اما هیچیک از این کشاکشها در اساسِ روابط دو کشور، که در پیمان کْوینْسی شالوده ریزی و تعریف شده، تغییری ایجاد نکرده است.
در جنگ ایران و عراق که در سپتامبر ۱۹۸۰ آغاز شد و ۸ سال به طول انجامید، عربستان سعودی در کنار آمریکا از پشتیبانان رسمیِ عراق بود. زیرا از آغاز انقلاب اسلامی در ایران، سعودیها همواره از گسترش جنبش شیعی به منطقۀ شیعه نشین و نفتخیز اَحساء هراس داشتند. اما در سال ۱۹۹۱ هنگامی که ارتش صدام حسین وارد کویت شد، پادشاهی سَعودی احساس خطر کرد و بیدرنگ از آمریکا خواست تا صدام حسین را هرچه زودتر از کویت بیرون کند. از آن پس بود که آمریکاییان در اماکن مقدس اسلام، به رغم بیزاری مردم، پایگاههای نظامی برپا کردند.
در گذشته بعضی از تحلیلگران گمان میکردند که روابط ویژۀ عربستان سَعودی با آمریکا نمی تواند دوام بیاورد. زیرا معتقد بودند که آمریکاییها دیگر مانند گذشته نیازمند نفت سعودیها نیستند. اما سپس معلوم شد که آنان برای تأمین انرژی به نفت عربستان سعودی سخت وابسته اند. سعودیها نفتشان را به آنان ارزانتر میفروشند. از سوی دیگر، هزینۀ حمل و نقل از آنان نمیگیرند. عربستان سَعودی پس از ونزوئلا دومین دارندۀ ذخایر نفتی جهان و بزرگترین تولید کنندۀ نفت در جهان است. در ژانویۀ ۲۰۱۳ ذخایر آن را ۲۶۵ میلیارد بشکه برآورد کرده اند. عربستان تنها کشوری است که میتواند در کوتاه مدت تولید نفت خود را افزایش دهد. بنابراین، پیمانِ کْوینْسی را نباید پیمانی فرسوده و کهنه شده به شمار آورد.
پس از رویدادهای ۱۱ سپتامبر ۲۰۰۱ رفته رفته نشانههایی از ناخشنودی در میان مردم عربستان سَعودی نسبت به روابط نزدیکِ کشورشان با آمریکا دیده شد. چنان که در سال ۲۰۰۳ پادشاه سعودی نخواست کشورش به پشت جبهۀ جنگ آمریکا با ارتش صدام حسین تبدیل شود. بمبگذاریهای القاعده در خاک عربستان سعودی تاکنون با هدف براندازی پادشاهی آن کشور انجام گرفته است. به این موضوع از همان آغاز هم آمریکاییها و هم دولت سعودی پی بردند.
در ژانویۀ ۲۰۱۵، باراک اوباما درگذشت عبدالله بن عبدالعزیز، ششمین پادشاه عربستان سعودی را به سعودیها تسلیت گفت و با سلمان بن عبدالعزیز آل سعود، پادشاه کنونی، دیدار کرد. در آن دیدار، ملک سلمان از اوباما خواست که به «طرح صلح عربی» که در نشست سال ۲۰۰۲ اتحادیۀ عرب در بیروت به تصویب رسیده بود، جامۀ عمل بپوشاند. در آن طرح، کشورهای عرب بر خروج اسرائیل از سرزمینهای اشغالیِ فلسطین پافشاری کرده اند. ملک سلمان این نکته را نیز به اوباما یادآوری کرد که با ادامۀ درگیریِ جهان عرب با اسرائیل نمیتوان آتش تروریسم اسلامی را در منطقه و جهان خاموش کرد. پرسش این است که آیا او این سخنان را با ترامپ نیز در میان گذاشته است؟
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید