هوشنگ اسدی: چگونه انسان زیر دستگاه شکنجۀ یک حکومت ایئولوژیک نابود میشود
نتشر شده در:
گوش کنید - ۳۴:۵۴
«چهرهها و گفتگوها» این هفته میزبان روزنامه نگار، نویسنده و مترجمی است که در گذشته پای در رکاب توسن سرکش سیاست نهاده و خواسته یا ناخواسته به اینسو و آنسو کشیده شده، چنانکه حتی امروز که در کالسکۀ شاید آرامِ زندگیِ در غربت یا تبعید نشسته، سایۀ آن روزگار آمد و رفت و گردش و تلاش او را ترک نمیکند.
میهمان این هفتۀ چهرهها و گفتگوها، در پی فراگرفتن روزنامه نگاری به گروه مطبوعاتی کیهان پا نهاد و همانند همۀ تازه واردان از سرویس حوادث شروع کرد و به سردبیری شب و معاونت سردبیری و به هنگام انقلاب به عضویت شورای سردبیری کیهان رسید.
او پس از اخراج از این روزنامه، در تاسیس نشریات چندی نظیر «آفتاب» و سالها بعد «گزارش فیلم» دست داشت و زمانی نیز در روزنامۀ «مردم»، ارگان حزب توده، قلم زد.
میهمان این هفتۀ چهرهها و گفتگوها هوشنگ اسدی است که عضویت و نقش او در حزب توده همچنان موضوع برخی گفتهها و نوشتههاست که بدان خواهیم پرداخت.
وی از چهاده سال پیش در پاریس بسر میبرد و در سالهای مهاجرت در تاسیس روزنامۀ اینترنتی «روزآنلاین» شرکت داشته و عضو شورای سردبیری آن بوده است.
هوشنگ اسدی نویسندۀ چند مجموعه داستان (از جمله نان، دختر مرضیه)، یک رمان (گربه)، یک مجموعه شعر، چند ترجمه (از ماریو وارگاس یوسا، گابریل گارسیا مارکز، تی اس الیوت و جک لندن)، فراوان مقاله و بویژه کتابی است با عنوان «نامههائی به شکنجه گرم» که ترجمۀ انگلیسی آن در سال ٢٠١٠ منتشر شد و سال بعد جایزۀ کتاب حقوق بشر را از آن خود کرد.
گفتگو با هوشنگ اسدی را با یادی از کتاب او «نامههائی به شکنجه گرم» آغاز میکنیم که با اشاره به آنکه در زندان «برادر حمید» خوانده میشد و شکنجه گر او بود، نوشته شده است. برادر حمید بعدها با نام حقیقی خود، ناصر سرمدی پارسا، سفیر جمهوری اسلامی ایران در تاجیکستان شد و همین بگفتۀ هوشنگ اسدی یکبار دیگر لرزه بر تن او انداخت. او در این گفتگو اندکی از دوران زندان و شکنجه میگوید، به انگیزهها و چگونگی نوشتن این کتاب اشاره میکند و میگوید «در نوشتن این کتاب از ابتدا شیوۀ روایت نگاری را کنار گذاشته و بنوعی رمان نویسی روی آورده است».
او میگوید انگیزۀ من با نوشتن این «خاطرات» این بود که بگویم «من یک آدم معمولی بودم که اصلاً اهل سیاست نبودم، به سیاست کشیده شدم، حزبی [حزب توده] که من در روزنامۀ آن قلم می زدم، متاسفانه مدافع حکومت [جمهوری اسلامی] بود، من با آقای خامنهای رفت و آمد داشتم، ایشان مواضع ما را بخوبی میدانست، یکی دو بار کمک کرد که روزنامۀ مردم دوباره منتشر شود و بنابراین در چنین فضائی، اصلاً انتظار نداشتم که دستگیر شوم، آویزان شوم، شکنجه شوم...و مرا وادار کنند بگویم که هم جاسوس روسیه بودهام و هم جاسوس انگلستان. بنابراین میخواستم بنویسم چگونه انسان زیر دستگاه شکنجۀ یک حکومت ایئولوژیک نابود میشود».
هوشنگ اسدی در این گفتگو به برخی از انتقادات وارد شده به کتاب خود پاسخ میگوید، به روایتهای جاری عضویت در حزب توده و ساواک میپردازد، آگاهیهای خود را در بارۀ طرح کودتائی که پس از انقلاب به حزب نسبت داده شد باز میگوید.
وی همچنین روایت خود را نیز از چگونگی انتقال اطلاعات در بارۀ طرح کودتای نوژه توسط حزب توده به مقامات جمهوری اسلامی شرح میدهد و میگوید خود او «پاکتی را که [حاوی اطلاعاتی در این زمینه بوده] از رحمان هاتفی دریافت داشته و بدرخواست حزب صبح زود آنرا به علی خامنهای رسانده است». بگفتۀ هوشنگ اسدی «دبیر حزب، نورالدین کیانوری، در زندان بوی تائید کرده است که آن پاکت از طرح کودتا پرده بر میداشت».
هوشنگ اسدی در این گفتگو به روابط آن دوران خود با آیتالله خامنهای که وی را «هوشنگ عزیز ما میخواند» اشاره میکند، از کودکی خود میگوید و نیز به سبب و چگونگی «گریز» از ایران و سکونت در پاریس میپردازد.
این گفتگو را می توانید مستقیماً بر روی سایت و یا پس از دانلود گوش کنید.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید