بازتاب جهانی گزارشی تکاندهنده از افزایش فقر و فلاکت در پایتخت ایران
هفتهنامه کوریه انترناسیونال، این هفته به سراغ گزارشی از روزنامه همشهری، چاپ تهران رفته و با ترجمه آن، تلاش کرده که خوانندگان فرانسویزبان خود را با مشکلات اقتصادی مردم آشنا کند.
نتشر شده در:
کوریه انترناسیونال درباره روزنامه همشهری نوشته که این روزنامه یکی از معدود روزنامههای ایران است که به زندگی سخت مردم این کشور میپردازد. مردمی که از مسئولان میخواهند به حرفشان گوش دهند.
محمدصادق خسرویعلیا، خبرنگار روزنامه همشهری، در این گزارش که روز چهار شنبه 29 آبان، یعنی چند روز پس از آغاز اعتراضات ضدحکومتی در ایران منتشر شده، به بهانه افزایش شدید و ناگهانی قیمت بنزین به میان برخی از ساکنان تهران رفته و حرفهای آنان را منتقل کرده است.
به غیر از سانسور همیشگی که بر مطبوعات ایران سایه انداخته، حکومت ایران در آن روزها، اینترنت را قطع کرده بود و شدیدا گردش اطلاعات را کنترل میکرد. به همین دلیل مشخص نیست گزارش منتشر شده در روزنامه همشهری چه میزان مورد سانسور قرار گرفته است.
اما همین گزارش نیز که تحت شرایط شدید امنیتی به چاپ رسیده، به خوبی شرایط سخت و دشوار اقتصادی مردم ایران را بیان میکند.
خبرنگار همشهری در ابتدای گزارش خود مینویسد: «در مکانهای عمومی بهخصوص اتوبوس و تاکسی محفل داغی از صحبتهای مردم درمورد حوادث روزهای اخیر برپاست. جوان تحصیلکردهای در اتوبوس تندرو، متکلم وحده است. او از حقوق شهروندی حرف میزد و از قطعشدن اینترنت و مختلشدن ارتباطات در کشور گلایه میکند: «میگویند کار اراذل اوباش است و کار مردم نیست و از آن طرف شیر اینترنت را بستهاند. کسبوکار من استارتاپی است و خیلی از دوستان و همکارانم به تشویق همین دولت وارد پیشههای آنلاین و برخط شدهاند. حالا تا اتفاقی میافتد، یا شبکهها را فیلتر میکنند یا اینترنت را قطع. جالب اینجاست که هنوز معلوم نیست این تصمیم توسط چهکسی گرفته شده. وزیر ارتباطات ما توییت میکند که حتی خودش هم حق استفاده از اینترنت را ندارد! بالاخره این همه مسئول در این کشور در منصبهای گوناگون مشغول بهکار هستند، چراکسی با توجه به اینکه حوادث سال88، دیماه96 و... را تجربه کردهایم، هیچ برنامه مشخصی برای شنیدن صدای معترضان اتخاذ نکرده است؟»
همشهری به نقل از جوان دیگری مینویسد همه اینها بهخاطر شرایط سخت اقتصادی است: «اغلب مردم در رفاه نیستند. از سال گذشته تابهحال تقریبا میتوان گفت طبقه متوسط از بین رفته است. ما هماکنون کشوری هستیم با دو قشر؛ اقلیت مرفه، اکثریت دچار فقر. من یک کارمندم با حقوق ثابت. وقتی زندگی یک سال گذشتهام را با الان مقایسه میکنم، میبینم به قهقرا رفتهام. فشارهای اقتصادی نسبت به قبل 10برابر شده و حقوقها و دریافتیها تغییری پیدا نمیکند. گاهیوقتها احساس میکنم استثمار شدهام و این حس مثل خوره به جانم افتاده. شرایط اقتصادی بهنحوی است که نه میتوان به مسافرت رفت، نه میتوان به میهمانی رفت و یا مهمان دعوت کرد؛ همه این رنجها در دلم انباشته شده. واقعا دلم میخواهد به شکلی این انرژیهای منفی را تخلیه کنم. خواسته من از دولت توجه به سطح رفاه مردم جامعه است.»
گزارشگر همشهری به میان رانندگان تاکسی در تهران رفته است. او مینویسد: «رانندگان تاکسی ایستگاه میدان ونک هم دغدغهشان بحثهای بنزینی است. از بینشان مرد میانسالی رشته کلام را بهدست میگیرد و شروع به صحبت میکند: «سال گذشته یکدفعه قیمت همهچیز چندبرابر شد. ماشین هم 3برابر شد و خرجش سر به فلک کشید. هزینه نگهداری یک تاکسی خیلی بالاست. الان هم که یکشبه بنزین 3برابر شد و کرایههای تاکسی همانی است که بود. من نمیدانم با چه منطقی این کارها انجام میشود. واقعا جای تأسف دارد. از طرفی در شهر تهران دسترسی به جایگاههای گاز طبیعی خیلی سخت است. دیروز یک باک بنزین زدم 150هزار تومان! تا کی کار کنم و چقدر زحمت بکشم تا پول این یک باک را دربیاورم.»
مسافرکش شخصی که کتوشلوار سرمهای نیمداری به تن دارد، میگوید: «واقعیت این است که خیلی از کارمندان و حقوقبگیرانی مثل من بهعلت مشکلات مالی با ماشین شخصی سرکار میآید، به امید اینکه در مسیر مسافرکشی کنند. با این روش هم هزینه ایابوذهابشان تامین میشود و هم اینکه مبلغ ناچیزی میماند که کمک خرجشان میشود. سال گذشته قطعات ماشین گران شد و خرج استهلاک بهشدت بالا رفت. بالارفتن کرایهها نتوانست کمکی کند و این گروه فقط خرج ماشین و ایاب و ذهابشان را تامین کردند. حالا با این شرایط تازه و گرانی بنزین هیچ معادلهای نمیتواند هزینه ایاب و ذهاب که میانگین درماه یک میلیون تومان خواهد بود را تامین کرد.»
کارگر یکی از تولیدیهای کفش نیز میگوید: «حقوق اداره کار یک میلیون و 600هزار تومان تعیین شده. الان صاحبکارم با هزار منت ماهی 2میلیون تومان به من حقوق میدهد. از مسئولان میخواهم یکماه مثل ما با 2میلیون تومان زندگی کنند.»
همشهری مینویسد: یکی از کارگران میانسال از این پرسش که خواستهات از دولت چیست، بهشدت خشمگین میشود و میگوید: «ما را دستانداختی!؟ چه چیزی نامعلوم است که بگویم. همهچیز مثل روز روشن است. همهمان به گل نشستهایم. دیگر هیچ توانی نداریم. با درآمد ماهانهمان فقط 3روز میتوان مثل آدمیزاد زندگی کرد.»
اما دردناکترین بخش گزارش همشهری، قسمت پایانی آن است که گزارشگر به شهریار در نزدیکی تهران رفته و با مردم معترض این منطقه گفتوگو کرده است.
زن سپیدمویی به خبرنگار همشهری گفت: «روز شنبه یکسری آدم یکی از فروشگاههای زنجیرهای را غارت کردند. من موافق این کارها نیستم. حقالناس است.»
خبرنگار همشهری می نویسد: پیرزن یکدفعه حالش دگرگون میشود و از چشمان کمسویش اشک جاری میشود: «من نماز میخوانم، اما آن روز وارد فروشگاه شدم و یک کیسه برنج 10کیلویی برداشتم! خدا مرا ببخشد. ما 2ماه بود که در خانه برنج نداشتیم. نتوانستم تهیه کنم. خدا مرا ببخشد...»
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید