دسترسی به محتوای اصلی
برنامه دو زبانه

نوروز: از جشن بابلی تا جشن جهانی Nowrouz : d’une fête babylonienne à une fête planétaire

نتشر شده در:

همزمانی نوروز و روز اول بهار را ایرانیان مدیون عمر خیام هستند که در سال 1074 میلادی تقویم جدید جلالی را بنیان گذاشت و نوروز را در روز اول بهار ثابت نگاه داشت. از آن زمان تاکنون این جشن در اول فصل بهار برگزار می‌شود.

تبلیغ بازرگانی

روزها و یا شاید هفته‌هاست که مردمان گوناگون در سراسر جهان آماده می‌شوند تا نوروز را جشن بگیرند. این جشن را از چین شرقی تا بالکان، از هند و بنگلادش و نپال تا سودان و زنگبار، گروه‌های انسانی گوناگون با فرهنگ‌های جوراجور و درسرزمین‌های دور ازهم برگزار می‌کنند. دربارۀ خاستگاه آن مقاله‌ها و کتاب‌های بسیار نوشته‌اند. ایرانیان و فارسی زبانان پیدایش آن را به جمشید («ییما»ی اوستا و «یاما»ی وداها) نسبت می‌دهند. اما در خود اوستا یا کتاب‌های کهن پهلوی اشاره‌ای به آن نشده است. تنها در متن‌های پهلوی دوران میانه از این جشن و آیین‌های آن سخن رفته است. روایت ایرانی نوروز به گونه‌ای که امروز در میان ایرانیان و افغانان رَواج دارد، در شاهنامه آمده است. در این کتاب فردوسی پس از شمردن هنرها و کارهای شایان جمشید می‌گوید: جهان انجمن شد برِ تختِ او - فروماند از فرّۀ بخت او // به جمشید بر گوهر افشاندند – مر آن روز را روز نو خواندند ... چنین جشن فرّخ از آن روزگار – به ما ماند از آن خسروان یادگار.

کُردها این جشن را جشن به پا خاستن کاوۀ آهنگر برضد ضحاک و آزادی مردم کُرد از ستم او می‌دانند و معتقدند که این جشن در اصل یک جشن کُردی بوده است.

اما ایران‌شناسانی که دربارۀ خاستگاه این جشن باستانی تحقیق کرده‌اند، معتقدند که سرآغاز این جشن را در تمدن‌های بین النهرین باید جست. به عقیدۀ آرتور کریستن‌سن، ایرانشناس دانمارکی، این جشن در اصل جشنی بابلی بوده که در آغاز بهار به مدت 12 روز در پرستشگاه اِساگیلای (Esagila ) مردوک (خدای باروری و آفرینش و نگهبان بابل در عصر حمورابی) در حضور شاه بابل با شکوه تمام برگزار می‌شده است و به آن زَگموک Zagmuk (جشن آغاز سال) می‌‌گفتند. کورش پس از گشودن شهر بابل در سال 539 پیش از میلاد برای دلجویی از مردم شهر این جشن را در نخستین روز بهار سال 538 پیش از میلاد با حضور کاهنان شهر ومردم برپا کرد. از آن زمان این جشن رفته رفته در امپراتوری هخامنشی معمول شد. سال ایرانیان باستان، چنان که از سنگنوشته‌های بیستون پیداست در پاییز آغاز می‌شد.

اما زنده‌یاد مهرداد بهار معتقد است که جشن نوروز پیش از هخامنشیان در میان بومیان ایران رواج یافته بود و هخامنشیان آن را از بومیان ایران گرفته‌اند. هرچه هست، نشانه‌هایی از برگزاری آیین نوروز در کاخ آپادانا در تخت جمشید وجود دارد که نشان می‌دهد پادشاهان هخامنشی به این آیین کهن گرویده بودند. در این روز نمایندگان مردمان گوناگون به حضور شاه بار می‌یافتند و پیشکش‌هایی تقدیم او می‌کردند. به گفتۀ کریستن‌سن، در زمان ساسانیان این جشن بیش از پیش اهمیت پیدا کرد چنان که واژۀ نوروز به تنهایی یا با افزوده شدن به واژه‌های دیگر نام چندین آهنگ موسیقی شد، مانند نوروز، سازِ نوروز، نوروزِ بزرگ، نوروزِ قباد که نظامی و منوچهری در اشعار خود از آن‌ها یاد کرده‌اند. چنان که منوچهری گوید: نوروز بزرگم بزن ای مطرب، امروز / زیرا که بود نوبت نوروز به نوروز
یا نظامی گوید: چو در پرده کشیدی ساز نوروز / به نوروزی نشستی دولت آن روز

به نوشتۀ سیدحسن تقی‌زاده، در زمان ساسانیان، نوروز یعنی روز اول سال ایرانی و اول فروردین‌ماه چنان که در زمان ما معمول است، در آغاز بهار نبود بلکه مانند عید فطر و عید قربان در فصل‌های سال می‌گشت، البته نه به آن سرعت که عیدهای عربی می‌گردند. در سال یازدهم هجرت که مبدأ تاریخ یزدگردی و همزمان با نشستن یزدگرد سوم، آخرین پادشاه ساسانی، بر تخت پادشاهی است، نوروز در 16 حَزیران رومی (ژوئن) یعنی نزدیک به اول تابستان بود. از آن تاریخ نوروز رفته رفته هر چهارسال یک روز عقب‌تر ماند تا در سال 467 هجری، در 13 بُرج حوت یعنی 17 روز مانده به آخر زمستان واقع شد که به فرمان جلال‌الدین ملکشاه سلجوقی عمر خیام در سال 1074 میلادی تقویم جدید جلالی را بنیان گذاشت و نوروز را در روز اول بهار ثابت نگاه داشت. بنابراین، ایرانیان همزمانی نوروز و روز اول بهار را مدیون خیام هستند.

به عقیدۀ پروفسور گایگر، ایرانشناس آلمانی، در ایران پیش از اسلام نوروز در اصل عید مردگان یا، به عبارت بهتر، عید احترام به ارواح گذشتگان بود. چنین عیدی در همه جای دنیا معمول است. سرچشمۀ این احترام ترسی بوده است که مردم از ارواح گذشتگان داشته‌اند و گمان می‌کرده‌اند که آن ارواح می‌توانند اسباب ذلت و بدبختی آنان شوند. بنابراین، برای این ارواح قربانی‌ها می‌کرده‌اند و چون می‌پنداشتند که ارواح نیز همان نیازهای آدمیان زنده را دارند، در نتیجه، از برای آنان خوراک و نوشیدنی فراهم می‌آوردند تا آنان را از خود راضی کنند و دور نگه دارند. در اوستا آمده است که در اول بهار فُروهرها یا فَروَهَرها (فرشتگان موکّل یا نیروهای معنوی یا ارواح مجرد در دین زرتشت) به زمین می‌آیند و ده روز پیرامون خانۀ بازماندگانشان می‌گردند و دوست دارند افراد خانواده پاکیزه و خانه تمیز و مرتب باشد. آنگاه برای بازماندگان دعا و آرزوی برکت می‌کنند. فَرَوَهرها پایۀ آسمان عالی‌اند و آن را حمل می‌کنند. آن‌ها حافظ نظام جهان و مراقب آن‌اند. هرآدمی در جهان یک فَرَوَهر موکّل دارد که از ازل همراه اوست و در زمان زندگی‌اش در تن وی وارد می‌شود. آنگاه با مرگ او همراه باروح وی از تن بیرون می‌رود و به طبیعت باز می‌گردد.

تقی‌زاده نیز مانند گایگر معتقد است که نوروز در میان ایرانیان باستان در اصل عید مردگان بوده، یعنی روزی بوده که ارواح مردگان به خانه‌های خود بازمی‌گشتند. در این روز مردم برای ارواح گذشتگان دعا می‌کردند و کم و بیش مانند روز رَغایب در میان مسلمانان و یکشنبۀ مردگان در میان مسیحیان بوده است. ایرانیان این روز را بسیار گرامی می‌داشتند و از همین رو همۀ فاتحانی را که به ایران دست یافتند، به نگاهداری آن عادت ‌دادند. پس از اسلام از زمان خلفای عباسی ایرانیان توانستند نوروز را دوباره جشن بگیرند. اعراب نیز با «نَیروز» و «مهرجان» آشنا شدند. حتا در فضیلت نوروز احادیثی از اخبار نبوی نقل کردند. متوکّل عباسی و پس از او معتضدبالله کبیسۀ اهمال شدۀ نوروز را اصلاح کردند. یعنی از زمان یزدگرد تا عصر خود کبیسه کردند. بُحتُری و علی بن یحیی در باب نوروز و اصلاح آن شعرها سرودند. اما آنچه بیشتر به پذیرفته شدن نوروز کمک کرد، عنوان مذهبی اسلامی بود که ایرانیان به آن دادند و آن را عید مقدس شیعه شمردند و گفتند که نوروز روزی است که حضرت علی به خلافت رسید. به گفتۀ تقی‌زاده این فقره به کل بی‌اساس نیست، زیرا روز غدیر خمّ که در سال 10 هجری روی داد برابر با 29 حوت و روز چهارم از خمسۀ مسترقه یعنی دو روز مانده به عید نوروز بوده است. به اعتقاد تقی‌زاده برای همین است که نوروز تاکنون دوام آورده ولی جشن‌های دیگری مانند مهرگان و سده از میان رفته‌اند.

تقی‌زاده مانند بسیاری از روشنفکران دورۀ مشروطه و پس از آن به احیای رسوم و سنن کهن ایرانی بسیار علاقمند بود و می‌گفت یکی از کارهای مهم در رستاخیز ملی همین است. برای بیدار کردن حس قومیّت و محکم ساختن ریشۀ ملیّت این کارها تأثیر عمده دارند. به عقیدۀ او، ملیّت اساساً عبارت از مجموعۀ همین امور و آثار و یادگارهاست و پایۀ آن بر این رسوم فرخنده گذاشته شده است. او آرزو می‌کرد که در آینده جوانان ایران، دیگر آداب ورسوم کهن نیاکانشان را نیز احیا و تقویم قدیم را با جشن‌های سده و مهرگان و فروردگان به نوروز ضمیمه کنند. تقویم خورشیدی با نام‌های ایرانی احیا شد و بر رونق نوروز، چنان که آرزوی تقی‌زاده و همفکرانش بود، روز به روز افزوده شد. گویا امروز گروه‌هایی از ایرانیان سده و مهرگان و فروردگان را هم در ایران و خارج از ایران جشن می‌گیرند.

پس از انقلاب اسلامی بعضی از روحانیان به بدگویی از نوروز و مخالفت با آیین‌های آن پرداختند، اما هنگامی که دلبستگی شدید مردم را به این جشن کهن به چشم دیدند، دم فروبستند. در سال‌های اخیر نوروز، به معنای واقعی کلمه، جهانگیر شده است. مجمع عمومی سازمان ملل در سال 2010 با تصویب قطعنامه‌ای 21 مارس برابر با اول فروردین را روز جهانی نوروز اعلام کرد.
_______________
منابع:
شاهنامۀ فردوسی
اوستا، نگارش جلیل دوستخواه، از گزارش استاد ابراهیم پورداوود، انشارات مروارید
نوروز جمشیدی، سیدحسن تقی‌زاده، کاوه، شمارۀ 5/6، 18 آوریل 1916
نوروز و تقویم ایرانی، سیدحسن تقی‌زاده، کاوه، دورۀ جدید، شمارۀ 4، 10 آوریل 1921
نوروز، پروفسور گایگر آلمانی، ، کاوه، شمارۀ 5/6، 18 آوریل 1916
آرتور کریستن‌سن، نخستین انسان و نخستین شهریار، نشرنو
مهرداد بهار، از اسطوره تا تاریخ، نشر چشمه
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.