خراسانیان دل خوشی از امویان نداشتند. زیرا آنان اگرچه اسلام آورده بودند، اما همچنان جِزیه میپرداختند. امویان نه تنها آنان را مسلمان نمیشمردند بلکه با نام «عجم» تحقیرشان میکردند. به همین سبب، مردم خراسان راه را برای برآمدن عباسیان و برافتادن امویان هموار کردند. در زمان سامانیان فرهنگ و زبان فارسی در خراسان رونق گرفت و بر اهمیت آن سرزمین به عنوان مرکز علوم کلامی و شرعیِ اهلِ سنّت افزوده شد. از زمان آنان بود که خراسان به گهوارۀ شعر و ادب فارسی تبدیل شد. خراسان سهم بزرگی در تمدن و فرهنگ بشری دارد و بعید مینماید که داعش بتواند در آنجا دیر بپاید.
سحرگاه روز دوشنبه ۲۹ ژانویه در حملۀ انتحاری پنج عضو داعش به دانشکدۀ نظامی افغانستان در کابل، بیش از ده سرباز افغانی کشته و نزدیک به ۲۰ سرباز دیگر زخمی شدند. مدتی است داعش بر عملیات خود در افغانستان افزوده است. در نهم ژوئن ۲۰۱۴ هنگامی که شبه نظامیان این گروه شهر موصِل را تسخیر کردند و رهبر آنان، ابوبکر البغدادی، در ۲۹ ژوئن آن سال در مسجد جامعِ موصل اعلام خلافت کرد، چنین نهادند که «خلافتِ اسلامی» پس از چیرگی بر عراق و سوریه قلمروش را در دو جهت گسترش دهد. یکی در جهت شمال افریقا و تسخیر همۀ سرزمینهایی که در گذشته جزو خلافت اسلامی بودند از جمله اسپانیا، و دیگری در جهت شرق و «تشکیل خراسان بزرگ» که زیر عنوان «ولایت خراسان» از آن یاد میکنند.
خراسان بزرگ سرزمینی تاریخی است و در گذشته، شرق و شمالِ شرقیِ ایران، جَنوب و جَنوب شرقیِ ترکستان، جَنوب شرقی ازبکستان، سراسر افغانستان، تاجیکیستان و بخشهایی از پاکستان را شامل میشد. اما درطرحِ آرمانیِ داعش، ولایتِ خراسان، سرزمینهای قفقاز، چچن، داغستان، ایالت سین جیانگ چین، شمال هند، کَشمیر، بنگلادش، افغانستان، پاکستان، ایران، مالزی، اندونزی، میانمار و حتی فیلیپین را نیز دربرمیگیرد. از چند سالِ پیش کارشناسانی پیشبینی میکردند که داعش اگر در عراق و سوریه شکست بخورد و بساطش را در خاورِ میانه برچیند، بر فعالیتهایش در افغانستان خواهد افزود. رهبران و فرماندهان شاخۀ خراسانِ داعش از بومیان افغانستان و پاکستان اند و افرادی از سازمان القاعده، حزب اسلامی گلبدین حکمتیار و سازمانِ «تحریکِ طالبان پاکستان» در آن حضور دارند.
خراسانِ تاریخی پیش از اسلام یکی از چهار ولایت بزرگ ساسانیان بود و خود به چهار بخش تقسیم میشد که هر یک مرزبانی داشت. اما بر تمامیِ آن سرزمین فرماندهی از مرو فرمان میراند. پس از گشودن آن به دست اعرابِ مسلمان، بسیاری از قبایل عرب به آن سرزمین مهاجرت کردند و چنان که در تاریخها آمده است، با زنان بومی آنجا ازدواج کردند و گروه گروه در نیشابور و طوس و مرو و هرات و بلخ جایگیر شدند. آنان از سویی سببساز گسترش و پذیرش اسلام در خراسان شدند و از سوی دیگر، کینههای قبیله ای اعراب را با خود به آن سرزمین بردند و خراسان را عرصۀ تاخت و تاز و ستیز میان اعراب یمنی یا قحطانی و اعراب شمالی یا عدنانی کردند. چُنین بود که خراسان تبدیل به آوردگاهِ سیاسی میان خاندانهای عربِ مدعی خلافت شد و توانست راه را برای برآمدن عباسیان و برافتادن امویان هموار کند.
جنبش سیاهجامگان به رهبری ابومسلم خراسانی، درواقع، جنبشی در خدمتِ عباسیان بود و از همین رو، در تاریخها زیر عنوان «دعوت عباسی» و «انقلاب عباسی» نیز از آن یاد کرده اند. ابومسلم از موالی بود و به هیچ قبیله و طایفۀ عرب وابسته نبود. از همین رو، هم قبایل عربِ خراسان رهبری او را پذیرفتند و هم بومیان آن سرزمین که دل خوشی از امویان نداشتند. زیرا آنان اگرچه اسلام آورده بودند، اما همچنان جِزیه میپرداختند. امویان نه تنها آنان را مسلمان نمیشمردند بلکه با نام «عجم» تحقیرشان میکردند.
هنگامی که دستگاه خلافتِ نخستین خلفای عباسی در بغداد به راه افتاد، بسیاری از خراسانیان به عراق روی آوردند و پایههای قدرت عباسیان را استوار کردند. برمکیان که خانواده ای از بلخ بودند از همان آغاز به مقامهای بالایی در سپاه و دربار عباسیان رسیدند. بسیاری از فرماندهان ومُعتَمَدان خراسانیِ دستگاه خلافت در محلۀ حربیۀ بغداد نشیمن گرفتند. زمانی که مأمون عباسی در سال ۱۹۸ هجری قمری (۸۱۳ م) پس از شکست دادن و کشتن برادرِ خلیفه اش، محمد امین، به خلافت رسید، به پیشنهاد وزیر ایرانی اش، فضل بن سهل، مرو را پایتخت خود کرد و هنگامی که در سال ۲۰۴ هجری (۸۱۹ م) به بغداد رفت، مُلازمانِ خراسانی اش او را همراهی کردند. او طاهر بن حسین، یکی از سردارانِ وفادار سپاهش، را امیر خراسان کرد. خاندان طاهر با نام طاهریان نزدیک به پنجاه سال بر خراسان حکم راندند و تا پایان حکمرانیشان به خلافت عباسی وفادار ماندند. طاهریان سُنی مذهب بودند و در زمان حاکمیتشان بر خراسان چندین قیام و شورش را خوابانیدند و به آن سرزمین رونق بخشیدند.
یعقوب لَیث صفاری در ۲۵۹ هجری (۸۷۳ م) با گشودن نیشابور حکومت طاهریان را برانداخت. اما فرماندهان نظامیِ خراسان بر او شوریدند و نگذاشتند صفاریان بر خراسان چیره شوند. سرانجام اسماعیل بن احمد، امیر سامانی، عمرو بن لَیث، برادر یعقوب را در ۲۸۷ هجری ( ۹۰۰ م) شکست داد و خراسان را به زیر فرمان خود درآورد. سامانیان نیز مانند طاهریان فرمانگزارِ خلیفه و پاسدار مذهب اهل سنّت بودند، اما چون پایتختشان، بخارا، از بغداد بسیار دور بود، کم و بیش با استقلال حکم میراندند. در زمان آنان، فرهنگ و زبان فارسی رونق گرفت و بر اهمیت خراسان به عنوان مرکز علوم کلامی و شرعیِ اهلِ سنت افزوده شد. از زمان آنان بود که خراسان به گهوارۀ شعر و ادب فارسی تبدیل شد.
پس از سامانیان، غزنویان تُرک از نیمۀ دوم قرن چهارم تا پایان قرن ششم هجری قمری بر خراسان فرمان راندند. پایتخت آنان، غزنه، در شرق افغانستان قرار داشت و از ولایت خراسان دور بود. سختگیری مالیاتی غزنویان مردم خراسان را از آنان بیزار کرد. از همین رو، هنگامی که سلجوقیان بر غزنویان تاختند، شهرهایی مانند مرو و هرات و نیشابور به آنان روی خوش نشان دادند.
قلمرو حکومت سلجوقیان از مرزهای خراسان تاریخی بسیار فراتر رفت. اما از اهمیت سیاسی و فرهنگی خراسان هرگز کاسته نشد. آن سرزمین سهم بزرگی در تمدن و فرهنگ بشری دارد و بعید مینماید که داعش بتواند در آنجا دیر بپاید.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید