دسترسی به محتوای اصلی
زمینه ها و دیدگاه ها

خلاء سیاسی و گذار دموکراتیک در ایران

نتشر شده در:

عاقبت آنچه در سال های اخیر همه در ایران و خارج از ایران هشدار می دادند، به نوعی روی داد، یعنی : فروپاشی اجتماعی. از هفتم دی ماه ملتی عاصی به صراحت می گوید که دیگر وضع موجود برایش از هر لحاظ قابل تحمل نیست و در مقابل قدرت سیاسی اعتراف می کند که کاری از دستش در حال حاضر ساخته نیست. در واقع نه پایینی ها می خواهند نه بالایی ها می توانند. اما این نخواستن و نتواستن در یک خلاء سیاسی رخ داده که رهبران ایران سال هاست امیدوار بودند که به یاری آن بتوانند وضع موجود را همچنان حفظ کنند. اما، رویدادهای اخیر نشان داد که حتا بازدارندگی خلاء سیاسی نیز ابدی نیست. جامعه در خلاء سیاسی هم می تواند طغیان بکند، چنانکه کرد و دورهٔ تازه ای از حیات سیاسی را آغاز کند.

در پنجمین روز اعتراضات در ایران: صدها تن دستگیر شدند
در پنجمین روز اعتراضات در ایران: صدها تن دستگیر شدند ِريال
تبلیغ بازرگانی

اما، آیا قدرت سیاسی در ایران از این پس در مقابل جامعه و مطالبات آن بی حفاظ شده است؟ طغیان جاری تا همینجا چه دستاوردهای داشته، چه نیروهایی را آزاد کرده و با چه آسیب هایی روبرو است؟ کاظم کردوانی و محسن سازگارا، هر دو پژوهشگر و تحلیلگر مسائل سیاسی، در پاسخ به این پرسش ها و پرسش های دیگر چنین گفته اند :

محمدمحسن سازگارا
محمدمحسن سازگارا DR

محسن سازگارا : بعُد اجتماعی فروپاشی ایران از همه خطرناکتر به نظر می رسد. اما، این تنها مورد نیست. ما در آستانهٔ یک فروپاشی اقتصادی نیز قرار داریم. غالب اقتصاددانان نگران فروپاشی نظام بانکی و مالی کشور و همچنین فروپاشی نظام تولیدی هستند. به اینها نیز باید فروپاشی سیاسی را اضافه کرد. یعنی : حکومتی که نمی تواند حتا ابتدایی ترین نیاز مردم را نظیر هوا برای نفس کشیدن، آب، نان شب، اشتغال و کار را تامین کند. بدتر حتا این حکومت دیگر مشکلات خود را نیز نمی تواند برطرف کند. اعتراض ها و حرکت اخیر در ایران که شروع یک دوره و آغاز یک پایان است مختص دوره هایی است که طی آنها مردم فهمیده اند که حکومت نمی تواند مشکلات شان را رفع کند.

کاظم کردوانی
کاظم کردوانی DR

کاظم کردوانی : دربارهٔ دورهٔ جاری ما چیزهایی را میدانیم و چیزهایی را نمی دانیم. چیزهایی را که میدانیم عبارت از این است که در جامعه ما شکاف های اقتصادی، اجتماعی و سیاسی مهمی وجود دارد که بخش بزرگی از آنها به گسست های اجتماعی تبدیل شده اند. شکاف اجتماعی در خیلی از جوامع وجود دارد. اما، زمانی که این شکاف ها به گسست های اجتماعی تبدیل شده و دست به دست هم می دهند وضعیت های شدید بحرانی را به وجود می آورند چنانکه در جامعهٔ ما امروز به وجود آورده اند. برای نمونه، میان نظام ارزشی جامعهٔ ایران و نظام ارزشی حکومت دیگر نقطهٔ مشترک چندانی وجود ندارد. بدتر حتا نظام ارزشی جامعه در تضاد کامل با نظام ارزشی حکومت قرار گرفته است. شکاف ها و گسست های به وجود آمده آینده سیاسی کشور را در نبود بدیل های معین بسیار خطرناک کرده است. عمدهٔ نگرانی این است که خلاء جاری چگونه و توسط چه کسانی پر خواهد شد. این وضعیت ثمرهٔ سرکوب های رژیم است که از روز اول تمام بدیل های محتمل و ممکن کشور را نابود یا خانه نشین کرده است.

محسن سازگارا : آقای کردوانی به درستی از گسست های اجتماعی در ایران سخن می گوید. اجازه بدهید این اصطلاح آقای حسن شریعتمداری را نیز در این جا وام بگیرم مبنی بر اینکه پاره ای از این گسست ها به گسل های اجتماعی تبدیل شده اند. به این معنا که زیر هر یک از این گسل ها انرژی های زلزله ای متراکم شده و خوابیده است. به چند نمونه از آنها اشاره می کنم. یکی از این گسل ها، گسل طبقاتی است که بیش از همه در حرکت اخیر مردم دیده شد. گسل دیگر، جنسیتی یا ستمی است که بر زنان ایران تحمیل شده است. دیگری، گسل نسلی است. یعنی پدیداری یک نسل جوان و مدرن و مشتاق ارتباط با جهان و فرهنگ آزاد است که مقابل یک حکومت  قرون وسطایی قرار گرفته که می خواهد مردم را به دورهٔ ماقبل مدرن برگرداند. اتفاقاً این گسست بسیار و همواره فعال است. گسل های دیگر، گسل های قومی و دینی، مرکز و حاشیه هستند... زیر این گسل ها انرژی های زلزله ای بسیاری انباشت شده است. در ادامهٔ صحبت های آقای کردوانی در خصوص خطرات خلاء سیاسی، مایلم بگویم که نقش روشنفکران و نخبه ها برای پر کردن خلاء جاری بسیار مهم است. اینان باید به مردم تفهیم کنند که اینبار نباید در پی یک نفر یا یک گروه و یا یک جریان بیافتیم. نباید در پی یک سیمرغ باشیم. سی تا مرغ با هم می شود سیمرغ. اگر می خواهیم دموکراسی بدیل وضعیت موجود باشد باید از حالا کثرتگرایی را به رسمیت شناخت و تعیین سرنوشت سیاسی و جمعی را به صندوق رای و آرای مردم سپرد. باید به مردم ایران تفهیم کرد که وجود اختلاف نظر هیچ اشکالی ندارد چون آیندهٔ سیاسی ایران را در نهایت صندوق رأی رقم خواهد زد. مردم در خیابان آقای خامنه ای را عزلش کردند و کارنامهٔ روفوزگی اش را دستش دادند. مردم بر کل نهاد ولایت فقیه و جمهوری اسلامی مهر «باطل شد» زدند. این آقایان اصلاح طلب هم که سالهاست یک دکان دونبش بازکرده اند باید تصمیم قطعی بگیرند. آنان یک نبش این دکان را به مردم نشان می دهند و یک نبش دیگرش را به حکومت و از مختصات این دوره این است که آقایان دیگر نمی توانند وسط بنشینند. آنان یا باید سمت مردم را بگیرند یا باید بروند پشت دیکتاتوری ولایت فقیه و آدمکشی، هر چند در همین فاصلهٔ کوتاه هم دیده شد که تعداد اندکی از این آقایان جانب مردم را گرفتند و متاسفانه تعداد دیگری از همان آغاز روفوزگی شان را اعلام کردند و پای بیانیه ای امضا گذاشتند که باید گفت صد رحمت به بیانیه های سپاه پاسداران چون از همان آغاز برای مردم خط و نشان کشیدند. در واقع از مهمترین مختصات این دوره این است که نیروهای سیاسی جانمایی می کنند و در این دوره باید نوعی پلورالیسم عقیدتی، سیاسی و دینی را به رسمیت بشناسیم و به جامعه هم بگوییم که در خانهٔ اشتباه را نزنند. فکر نکنند که باید از نو یک نفر را کول کنند و بر مسند قدرت بنشانند یا به قول عموم خر را بکنند بالا پشت بام بعد ندانند چطور بیاورندش پایین. در واقع، به عنوان حاکم، کار آقای خامنه ای تمام شده است. وقتی که اینطور گسترده از یک نفر مشروعیت زدایی می شود، کسی که تئوری هایش، نحوهٔ حکومت کردنش به این صورت گسترده باطل اعلام شده، در نتیجه آیندهٔ خیلی درخشانی ندارد. تنها باید به او گفت که تا همین الان هم «عرض خود می بری و زحمت ما میداری». تمام پایهٔ حکومت او سرنیزه، یعنی سپاه و بسیج است که دیر یا زود آنها هم دچار ریزش خواهند شد. همین رویدادهای اخیر بعضاً از این ریزش پرده برداشت. من اصلاً به این حرف ها اعتقاد ندارم که می گویند دست به چیزی نزنید ایران سوریه و عراق و افغانستان می شود. ابداً اینچنین نیست. ساختارهای جامعه ما با هیچیک از این جوامع قابل قیاس نیست. چنین سخنانی به منزلهٔ دست کم گرفتن مردم و نخبگان ماست.

 

کاظم کردوانی : از جمله ویژگی های دورهٔ حاضر به صدا درآمدن زنگ پایان تحقیر مردم ایران است. با خیزش اخیر، تحقیر چهل سالهٔ این مردم به دست مشتی بی فرهنگ خاتمه یافت و مبارزه با این تحقیر یکی از انگیزه های مهم این خیزش اخیر بوده است. یادمان نرود که با جامعه ای شدیداً فرسوده روبرو هستیم. باید با وسواس کمترین هزینه را به این جامعه تحمیل کرد تا جامعه بتواند از این گرداب به سلامت بیرون بیاید. یکی از عواملی که باعث می شود هزینه های سنگینی به این جامعه فرسوده تحمیل نشود، خودداری از طرح مباحث و مسائل بی سرانجام و بیهوده است. بحث بر سر این نیست که این یا آن فرد را جایگزین وضع موجود بکنیم. بحث بر سر این است که از خرد جمعی پیروی کنیم و از سازوکارهای دموکراتیک استفاده بکنیم. مهمتر از حتا صندوق رأی، سازوکارهای دموکراتیک است. جمهوری اسلامی نیز از صندوق رأی سخن می گوید بی آنکه سازوکارهای دموکراتیک را رعایت بکند. پس تصمیم گیری را بسپاریم به صندوق رأی و این را هم همه بپذیریم.

محسن سازگارا : می توان در شعارهای مردم سه موضوع را از هم متمایز کرد. سه موضوعی که می توانند محور گفتگوهای دموکراتیک جامعه باشند. اولین موضوع اولویت یافتن منافع ملی ایران است که در شعار «نه غزه، نه لبنان...» تجسم یافت به این معنا که ایران قصد جنگ با هیچ کشوری را ندارد و با همهٔ دنیا دوست است و قصد دخالت در امور دیگران را نیز ندارد. دومین موضوع کوتاه شدن دست حکومت به ویژه دست خامنه ای و سپاه پاسداران از ثروت های ملی کشور است. و سومین موضوع گذار ایران از جمهوری اسلامی به یاری صندوق رأی و تحت نظارت سازمان های بین المللی است. مجری چنین انتخاباتی نمی تواند این حکومت باشد که حتا دزد هم نمی توان دستش داد ببرد کلانتری. در انتخابات یا همه پرسی که تحت نظارت سازمان های بین المللی برگزار خواهد شد باید یکبار دیگر از مردم پرسید : آیا این جمهوری اسلامی را می خواهید یا نه؟ میدانم که حکومت های دیکتاتوری اول ساقط می شوند و بعد به این مراحل می رسیم. اما، با این کار ما بلوغ مان را به جهان نشان می دهیم.     

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.