دسترسی به محتوای اصلی
شاهرخ مسکوب ـ کلاس شاهنامه ـ پاریس

شاهرخ مسکوب، کلاس شاهنامه، گفتار ۴، جهانداری و پادشاهی (بخش ٢)

بخش سوم شاهنامه یعنی همان حماسه پادشاهی یا درباری که تقریبأ تمامأ در زمان ساسانیان می‌گذرد، ارزش ادبی و هنری بخش پهلوانی را ندارد، اما دانش‌نامه فرهنگ و تمدن است و از این بابت اثری بی‌نظیر و یگانه. افسوس که کمتر مورد توجه قرار گرفته است.

شاهرخ مسکوب، کلاس شاهنامه، گفتار ۴، جهانداری و پادشاهی (بخش ٢)
شاهرخ مسکوب، کلاس شاهنامه، گفتار ۴، جهانداری و پادشاهی (بخش ٢) RFI-Persan
تبلیغ بازرگانی

در بینش حماسی اساطیر ما، برای نبرد باید توانا و نیرومند بود. در میان امشاسپندان شهریور(خشتره)، نماد فرمانروایی اهورا‌مزدا، نشان توانایی مینوی و شهریاری آرمانی است. همان‌گونه که خویشکاری اهورامزدا در مینو برقراری داد است، پادشاهان نیز باید در میان آدمیان و در کشور داد بورزند و بیداد را براندازند. داد از جمله به معنای آیین یا قانون است، همان قانونی که اهورا‌مزدا با آن کیهان را می‌گرداند. از این‌رو پادشاهی به داد در کشور پیروی از الگوی پادشاهی اهورا‌مزداست بر جهان و خلاف آن یعنی بی‌داد شاه، تکرار بی‌رسمی و بی‌قانونی اهریمن است که می‌کوشد داد را بیاشوبد و بی‌داد را برقرار سازد. در چنین دریافت و بینشی از کاروبار جهان البته بی‌داد پادشاه تنها زندگی مردم را ویران نمی‌کند، بلکه طبیعت را، آتش و آب و جاندار و بی‌جان را نیز تباه می‌سازد.
پس فرمانروای ایران باید این زمین را که مأوای ایرانیان است، همان‌گونه به سامان دارد که اهورامزدا جهان و جهانیان را. آرمان پادشاهی شاهنامه را می‌توان در پیروی ناخودآگاه از این نمونه ازلی و رفتن به راه خدا دانست.
و اما سرچشمه خوبی و نیک‌کرداری و دانشوری پادشاه در خرد است و ستایش خرد در شاهنامه، نخستین است... این کتاب به خلاف آثار همزمان، با ستایش باری‌تعالی، رسول‌الله و سلطان وقت آغاز نمی شود، بلکه پس از یاد خداوند آفریننده جان و خرد، شاعر سخن را برمی‌کشد و خرد را می‌ستاید... خرد اوستایی، که در منش و نهاد اهورامزدا بود، در اینجا نخستین آفرینش خدا، بهترین بخشایش وی و موهبتی است فرخنده

خرد دارد ای پیر بسیار نام
رساند خرد پادشا را به کام

یکی مهر خوانند و دیگر وفا
خرد دور شد درد ماند و جفا

زبان‌آوری راستی خواندش
بلنداختری زیرکی داندش

گهی بردبار و گهی رازدار
که باشد سخن نزد او پایدار

پراگنده اینست نام خرد
از اندازه‌ها نام او بگذرد

تو چیزی مدان کز خرد برترست
خرد بر همه نیکوی‌ها سر است

خرد جوید آگنده راز جهان
که چشم سر ما نبیند نهان

این نام‌های گوناگون نشان چهره‌ها و خویشکاری‌های چندگانه خرد است در اندیشه فردوسی. ستایش خرد و نیز پیوستگی خرد، داد، دانش و دین و ارتباط پیچیده و تودرتوی آنها را در سراسر شاهنامه می‌توان دید. البته دیوان نیز بی‌بهره از دانش نیستند، آنها از جمله نوشتن و خانه ساختن و تنوره کشیدن و به آسمان پریدن را می‌دانند. اما این دانش آنها از خرد ایزدی بی‌بهره است و به همین خاطر در سرگذشت افراسیاب، هفت‌خان‌ها و جز آن، به کار برانگیختن بادوبوران و برف می‌آید... دانایی دیو در دگرگون‌سازی واقعیت و سودجویی از آن است، چیزی که به زبان امروز، از حد «فن‌آوری»، آن هم با ویرانکاری در طبیعت و پدیده‌هایش، فراتر نمی‌رود.
اگر داد، نهادن و بودن هر چیز به جای خود باشد، پس آنگونه که در مقدمه شاهنامه آمده «ستودن خرد را به، از راه داد». خرد و داد دو نیکوی تؤام‌اند و بی‌داد، خلف صدق بی‌خردی است. همچنان‌ که پادشاهان بیدادگر مایه ویرانی جهان‌اند، در فرمانروایی دادگران، گذشته از آسودگی مردم، طبیعت نیز جانی دوباره می‌گیرد.
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

همرسانی :
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.