کارشناسان اتحادیۀ اروپا همواره این پرسش را مطرح کرده اند که چرا حس اروپایی بودن در بریتانیاییها این قدر ضعیف است. انگلیسیها قرارداد شِنگِن را امضا نکردند. از پذیرفتن یورو خودداری کردند. جدا از ملاحظات اقتصادی، انگیزههای هویتی نیز در دلبستگی مردم به پوند استرلینگ مؤثر بوده است. زیرا آنان این پول را در کنار پرچم بریتانیا و ملکۀ انگلیس، واپسین پناهگاه بیهمتایی و جزیرهنشینی خود میدانند. پوند از 1200 سال پیش در آن سرزمین رایج است.
در هفتهای که گذشت بسیاری از ناظران سیاسی و کارشناسان اروپا در سراسر جهان، دربارۀ خروج انگلستان از اتحادیۀ اروپا به دنبال همه پُرسیِ پنجشنبۀ گذشته 23 ژوئن سخن گفتند و همگی آن را یکی از مهمترین و اثرگذارترین رویدادهای تاریخ نیم قرن اخیر اروپا دانستند. اگرچه بیشتر آنان این تصمیم را ناگهانی و نامنتظر شمردند، اما تاریخ روابط انگلستان با اتحادیۀ اروپا نشان میدهد که رشتۀ پیوند آن کشور با اروپا از آغاز تاکنون چندان استوار و پایدار نبوده است و کسانی همواره احتمال میدادند که این رشته روزی بِگسلد.
در پایان جنگ جهانی دوم، بریتانیای کبیر خواهان اتحاد دولتهای اروپایی شد. وینستون چرچیل در 19 سپتامبر 1946، در سخنرانی زوریخ گفت که بهترین راه برای مقابله با خطر جنگ جهانی سوم، وحدت دولتهای اروپایی و تشکیل «خانوادهای متحد و یکپارچه» است. چنین بود که در سال 1947، انگلستان به ابتکار چرچیل الهامبخش تشکیل اروپای متحد شد. شش کشور اروپایی- فرانسه، آلمان فدرال، ایتالیا، بلژیک، لوکزامبورگ و هلند- در این راه پیشگام شدند و امروز از آنها زیر عنوان کشورهای بنیانگذار اروپای متحد یاد میکنند.
در سال 1948، نمایندگان کشورهای موافق اروپای متحد به رهبری چرچیل در کنگرهای در شهر لاهه گرد هم آمدند. نزدیک به 800 نفر به نمایندگی از طرف 17 کشور اروپایی در آن کنگره حضور داشتند. بعضی از آنها به اروپای فراملی میاندیشیدند و بعضی دیگر خواهان کنفدراسیون سادهای از دولتها با حفظ کامل حاکمیت ملی بودند. سرانجام، در 25 مارس 1957 شش کشور پیشگام با امضای پیمان رُم، «جامعۀ اقتصادی اروپا» را زیر عنوان «بازار مشترک» تشکیل دادند و در همان سال «سیاست مشترک کشاورزی» را تنظیم و به اجرا گذاشتند که هدف آن بالابردن سطح زندگی کشاورزان و کیفیت مواد خوراکی و نیز حفظ میراث روستایی اروپا بود. بریتانیای کبیر از همان آغاز با بسیاری از جنبههای این «سیاست مشترک» مخالفت کرد و تا پایان نیز مخالف آن باقی ماند. زیرا کشاورزی در اقتصاد آن کشور در قیاس با اقتصاد کشورهای دیگر به ویژه فرانسه اهمیتی کم تر دارد.
درست است که بیشتر رهبران سیاسی بریتانیا به ایدۀ اروپای متحد دلبسته بودند، اما با هرگونه حرکتی به سوی ایجاد یک واحد فراملی همواره مخالفت میکردند. درک آنان از اروپای متحد، در نهایت، نوعی همکاری محدود میان دولتها بود. مخالفت آنان با پروژههای مشترک گوناگون سبب شد که دُگل در دهۀ 1960 دوبار با ورود انگلستان به بازار مشترک مخالفت کند. این کشور در عین حال که از نظر جغرافیایی به اروپا چسبیده است، اما از نظر سیاسی همیشه خود را از سیاستهای مشترک اروپایی دور نگه داشته است. چند سال پیش، نَدِژ شامبون، یکی از کارشناسان برجستۀ اتحادیۀ اروپا و پژوهشگر مؤسسۀ ژاک دُلُر به نام «اروپای ما»، به این نتیجه رسیده بود که مردم بریتانیا چندان رغبتی به پرورش حس هویت اروپایی ندارند. اروپایی نمیتواند از حس اروپایی بودن بیبهره باشد.
بریتانیای کبیر در سال 1973 با 67 درصد آرای مردم به بازار مشترک پیوست. در آن سال، حزب کارگر برخلاف حزب محافظهکار با پیوستن آن کشور به اروپا مخالف بود. از آن زمان تاکنون بسیاری از پژوهشگران و کارشناسان اتحادیۀ اروپا همواره این پرسش را مطرح کرده اند که چرا حس اروپایی بودن در بریتانیاییها این قدر ضعیف است. از زمان رایج شدن یورو در اروپا در سال 2002، انگلیسیها همواره از پذیرفتن آن خودداری کردند. تا همین چندی پیش، 60 درصد مردم مخالف پیوستن بریتانیا به پول مشترک اروپا بودند. جدا از ملاحظات اقتصادی که تونی بْلِر در سال 1997 برای پیوستن کشورش به واحد پولی مشترک برشمرد، انگیزههای هویتی نیز در دلبستگی مردم به پوند استرلینگ اثرگذار بوده است. زیرا آنان این پول را، به گفتۀ نَدِژ شامبون، در کنار پرچم بریتانیا و ملکۀ سلطنتی، واپسین پناهگاه بیهمتایی و جزیرهنشینی خود میدانند. این واحد پولی از 1200 سال پیش در آن سرزمین رایج است.
بریتانیاییها توافقنامۀ شِنگِن را نیز در سال 1985 امضا نکردند و به مخالفت خود با منطقۀ شنگن ادامه دادند. این منطقه دربرگیرندۀ 26 کشور اروپایی است و در آن اروپاییان میتوانند آزادانه از کشوری به کشوری دیگر بروند. مخالفت با منطقۀ شِنگِن در میان مردم شدیدتر و پایدارتر است. با این حال، بریتانیاییها تاکنون پروژههای مشترک موفقی را نیز همراه با کشورهای عضو اتحادیۀ اروپا به ثمر رساندهاند. هواپیمای ایرباس نمونۀ اعلای همکاری ثمربخش آن کشور با آلمان و فرانسه است. نخستین مدل این هواپیما به نام ایرباس اِی 300 در 28 اکتبر 1972 به پرواز درآمد. این شرکت هواپیماسازی هماکنون بیش از نیمی از هواپیماهای مسافربری جهان را تولید میکند و بزرگترین رقیب بوئینگ است.
زمانی که انگلستان هنوز عضو اتحادیۀ اروپا بود، پژوهشگران و کارشناسانی مانند سابین استروس معتقد بودند که آن کشور همواره جزیرهای نزدیک به اروپا باقی خواهد ماند، اما از نظر سیاسی و اقتصادی به راه خود خواهد رفت. با این حال، پیش از همه پُرسی پنجشنبۀ گذشته، مطالعات در میان جوانان بریتانیایی به ویژه دانشجویان، از رشد و گسترش حس تعلق به اتحادیۀ اروپا و جایگیر شدن هویت اروپایی در میان آنان خبر میدادند. برای مثال، میگفتند: دانشجویان بریتانیایی وابسته به اراسموس که در چارچوب برنامۀ تبادل دانشجو و استاد میان دانشگاههای اروپایی، تحصیل میکنند، همگی خود را در درجۀ نخست اروپایی میدانند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید