دسترسی به محتوای اصلی
برنامه دو زبانه

لذت پرستی زاهدانه Hédonisme ascétique

نتشر شده در:

فقیر و تهیدست کسی است که همواره آرزو می‌کند بیش از آنچه دارد داشته باشد. فقر چیزی نیست مگر میل به داشتن هر چه بیشتر. لذت جویی زاهدانه نوعی لذت جویی رِواقی است. آدمی با تملک خویشتن است که وجود دارد نه با مالک شدن جهان. لذت در درجۀ نخست احساس شادی است از به انجام رساندن کاری که ضرورت انجام دادن آن را حس می‌کنیم.

Journal de l'orne
تبلیغ بازرگانی

شنوندگان عزیز، سلام!
Chers auditeurs bonsoir

اندیشه‌های ما سایه‌های احساس‌های ما هستند. معنای این سخن نیچه جز این نیست که ما با اندیشه و نظریه چیزی را بیان می‌کنیم که نخست احساس کرده‌ایم. این ایده، الهام بخش میشل اُنفْره، فیلسوف پرآوازۀ فرانسوی، در آخرین کتابش زیر عنوان «کیهان، هستی‌شناسی ماتریالیستی» بوده است. اساس اندیشه ورزی‌های او در این کتاب بر ایدۀ پیوستگی عقلانیت و حساسیت استوار است. این فیلسوف را یکی از پدیده‌های کم‌نظیر تاریخ فکر و فرهنگ در فرانسه می‌دانند، نه به این سبب که اندیشه‌هایی بکر و بی پیشینه مطرح می‌کند، بلکه به سبب آنکه در اندیشه ‌ورزی‌هایش یکسره از زندگی الهام می‌گیرد. او اکنون محبوب‌ترین و پرخواننده‌ترین اندیشه‌گر فرانسوی است. در کلاس‌های درس او هر هفته بیش از هزار نفر شرکت می‌کنند.

Michel Onfray est sans aucun doute un penseur. Ses détracteurs le définissent comme uniquement simplificateur afin de passer sous silence sa qualité de penseur. Il faut bien admettre qu’il est aussi un simplificateur dans le sens où il essaie de rendre accessibles à un public non averti des idées philosophiques complexes et souvent mal formulées. Il est également un bricoleur en ce sens qu’en s’appuyant sur l’héritage philosophique de l’Occident, il y puise des idées qui lui semblent utiles pour ériger sa propre pensée philosophique. Ainsi, il les découpe à sa guise, puis les assemble pour construire une pensée nouvelle. En outre, pour échafauder ses idées, il puise aussi dans l’art et dans d’autres domaines de l’activité intellectuelle

میشل اُنفْره خود را «نیچه‌ای دست چپی» می‌خواند و معتقد است که کتاب «خواست قدرت» نوشتۀ خود نیچه نیست و آن را خواهر ضدیهود، فاشیست و نازی نیچه پس از مرگ برادرش جعل کرده و به نام او به چاپ رسانده است. به گفتۀ اُنفْره، مفهوم «خواست قدرت» که یکی از مفاهیم اساسی و بحث انگیز اندیشۀ نیچه است، در اصل، ناظر بر یک نیروی بی‌طرف یا انرژی خنثاست. نیچه آدمیان را به شناختن، خواستن و دوست داشتن این نیرو فرامی‌خواند. اَبَرانسانی که او از آن سخن می‌گوید، درواقع، با این نیرو مشخص می‌شود. به عقیدۀ اُنفْره، مفهوم «خواست قدرت» در نزد نیچه، مفهومی «هستی‌شناختی» است و به تمامیتِ آنچه به واقع هست اطلاق می‌شود. در کتاب «کیهان» فصل « گیاه‌شناسی خواست قدرت»، می‌نویسد: فاشیسم و نازیسم از این مفهوم برای توجیه پروژه‌های پست خود استفادۀ سیاسی کردند.

Michel Onfray est l’auteur de plusieurs dizaines de livres. Son premier livre publié en 1989 s’appelle « Le Ventre des philosophes » et son dernier qui vient de paraitre s’intitule « Cosmos, une ontologie matérialiste ». Il se définit avant tout « Nietzschéen de gauche » et « hédoniste ascète ». Penser à gauche à partir de Nietzsche, voilà ce que signifie le Nietzschéisme de gauche. Ayant une lecture très personnelle de Nietzsche, il rejette catégoriquement l’affinité de la pensée nietzschéenne avec l’idéologie du nazisme. Il accuse la sœur de Nietzsche de crime philosophique. Antisémite, ami de Mussolini et de Hitler, elle aurait fabriqué après la mort de son frère, l’ouvrage nommé « La volonté de puissance » qu’on a coutume d’attribuer injustement, selon Onfray, à Nietzsche. La volonté de puissance, selon Onfray, est le nom de tout ce qui est. Elle est une énergie neutre. Nietzsche invitait à la connaître, à la vouloir et à l’aimer

میشل اُنفْره خویشتن را در عین حال «لذت پرست زُهدورز» می‌خواند. ببینیم چگونه این دو مفهوم متناقض را باهم آشتی می‌دهد. می‌گوید: لذت برای من در درجۀ نخست احساس شادی از به انجام رساندن کاری است که ضرورت انجام دادن آن را حس می‌کنم. به همین سبب است که من رِواقیان را در برابر اپیکوریان قرار نمی‌دهم. گاه خودداری از لذت بردن، خود لذت بخش است. لذت جویی من « زاهدانه» و، درواقع، نوعی لذت جویی رِواقی است. آدمی با تملک خویشتن است که وجود دارد نه با مالک شدن جهان. اُنفْره نکتۀ بسیار جالبی نیز دربارۀ سکوت مطرح می‌کند. از نظر او، در جهان امروز به کلام بیش از اندازه اهمیت می‌دهند. سخنگویان را می‌ستایند و سکوت را نوعی ستیزه‌جویی و هرکسی را که سکوت می‌کند، پرخاشگر می‌شمارند. زیرا سکوت را نشانۀ بی‌اعتنایی می‌‌پندارند. در حالی که سیل بی‌امان کلمات را باید پرخاشگری و نشانۀ بی‌اعتنایی به جهان شمرد.

Michel Onfray se définit hédoniste. Dans un monde où chacun cherche son propre plaisir, le fait de professer l’hédonisme paraît incompatible avec la volonté de renouer avec la nature. Mais notre philosophe n’est pas un hédoniste trivial qui chercherait à accumuler les plaisirs et les biens de consommation. L’hédonisme qu’il défend est à l’opposé de cette logique consumériste. Il dit qu’il n’a jamais fait l’éloge de l’Avoir et qu’il est très éloigné de la culture de la dépense. Le plaisir pour lui, est d’abord une espèce de jubilation à faire ce que l’on sent devoir faire. Il y a parfois, nous dit-il, du plaisir à s’interdire un plaisir. Il y a aussi du plaisir au travail bien fait. C’est pourquoi il appelle son hédonisme un hédonisme ascétique. Selon sa définition, l’hédonisme est aussi et avant tout l’art d’éviter le déplaisir

میشل اُنفْره همواره از بزرگواری پدرش می‌گوید و خود را وام‌دار او می‌داند. می‌گوید: زیستن را از او آموخته‌ام. پدرش کارگر کشاورزی بود و سخت کار می‌کرد. درآمد اندکش هرگز به او اجازه نداد که فرزندانش را حتی یک بار به سینما، به تئاتر یا به رستوران ببرد. می‌گوید: بچه که بودم گمان می‌کردم خانواده‌ای تهیدست و فقیر دارم. اما پدرم چنین احساسی نداشت. اکنون می‌فهمم که حق با او بود. فقر چیزی نیست مگر میل به داشتن هر چه بیشتر. فقیر و تهیدست کسی است که همواره آرزو می‌کند بیش از آنچه دارد داشته باشد. پدرم هرگز بیش از آنچه داشت، آرزو نکرد. از همین رو، ثروت‌مند بود بی‌آنکه چیزی داشته باشد. می‌گوید: از تماشا کردن پدرم، هنگامی که در مزرعۀ اربابش یا در باغچۀ منزل‌مان کار می‌کرد، بیش از خواندن رساله‌های فلسفی دربارۀ اخلاق آموخته‌ام. او بسیار کم حرف می‌زد، اما زندگی کردن را به من آموخت.

Il semble que son père lui ait laissé un immense héritage moral. Il était ouvrier agricole. Michel Onfray souligne qu’il a plus appris de son père en le voyant travailler les champs de son patron ou son jardin qu’en lisant des livres d’éthique. Enfant, il pensait qu’ils étaient pauvres. Et ils l’étaient d’un point de vue social. Mais son père, lui, n’a jamais pensé qu’ils l’étaient. Il avait raison, nous dit Onfray. La pauvreté, c’est le désir d’obtenir plus que ce que l’on a. Son père, nous dit-il, n’a jamais désiré au-delà de ce qu’il avait. Il était donc riche tout en n’ayant rien. Il incarnait, selon le philosophe, une forme de droiture et de rectitude

از سال 2002، میشل اُنفْره هر هفته در دانشگاهی مردمی که خود در شهر کان، شهری در شمال غرب فرانسه، تأسیس کرده، کلاس درس برگزار می‌کند. در کلاس‌های او٬ همچنان که گفتم٬ بیش از هزار نفر شرکت می‌کنند. او در این کلاس‌ها از اندیشه‌گرانی سخن می‌گوید که در تاریخ‌نگاری رسمی جایی ندارند.

En 2002, Michel Onfray fonde l’Université populaire à Caen dans laquelle il donne chaque semaine un cours devant mille personnes. Il y enseigne une autre histoire de la philosophie comprenant notamment les auteurs athées, matérialistes et hédonistes ignorés et relégués par l’historiographie dominante

شاد و خرم باشید!

Je vous souhaite santé, bonheur et prospérité
Et j’espère vous retrouver dans la prochaine émission
 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.