دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

عکس های کمپوزیت سینا وجدانی

نتشر شده در:

سینا وجدانی، عکاس و موزیسین، به شکلی ویژه عکاسی می کند و با عکس هائی که روی هم می گیرد و سپس با فتوشاپ روی آنها کار می کند، به این عکس ها جنبه نقاشی می دهد و تابلوهائی چشمگیر می سازد.

تبلیغ بازرگانی

این هنرمند که بسیار پرکار است، مجموعه های بسیاری از شهرهای بزرگ اروپا و جهان و همچنین دریا و منظره های طبیعتی دارد، عکس-تابلوهای آبستره او نیز از خلاقیت دیگر اثارش برخوردارند.

سینا وجدانی هم اکنون آثار خود را در نمایشگاهی در هامبورگ به نمایش گذاشته که تا ماه اکتبر ادامه خواهد داشت.

سینا وجدانی، عکاس و موزیسین
سینا وجدانی، عکاس و موزیسین

او پیش تر، در نمایشگاهی به نام "ارت شاپینگ" در محل " کاروزل لوور"، که برای فروش نیز بود، شماری از عکس های کمپوزیت خود را با تم پاریس به نمایش گذاشت.
نظر به ویژگی کار این هنرمند و کیفیت بالای آثارش، در گفتگو با وی از او پرسیدم چگونه برای رسیدن به این نتیجه روی عکس ها کار کرده است ؟

http://www.paris.vodjani.com/koken/

"ساخته شده در ایران 1 "، نمایشگاهی گروهی از آثار هنرمندان معاصر ایران

گالری "ای بی" در شهر "لوسرن" سویس، از روز 29 اوت تا 3 اکتبر 2015 یک سری نمایشگاه از اثار گوناگون هنرمندان معاصر ایرانی برپا می کند.

در بخش نخست این نمایشگاه که "ساخته شده در ایران 1 " نام دارد، آثار چهار هنرمند، "سارا عباسیان"، "علی اسماعیلو"، سهند حسامیان" و "آزاده رزاق دوست" به نمایش گذاشته می شود.
این چهار هنرمند هر کدام به سبکی خاص با هنر خود برخورد می کنند و به گفته برگزار کنندگان این نمایشگاه از گونه گونی هنر معاصر ایران حکایت دارند.

http://www.ab-gallery.com/en/exhibitions/events/2015-08-30-made-in-iran.php

دیپان" : تصویری از پناهجویان بدون چهره

آخرین فیلم "ژاک اودیار"، کارگردان فرانسوی، "دیپان"، برنده نخل طلای فستیوال کن، به روی پرده سینما ها آمد.
آنچه به این فیلم اهمیت بیشتری می دهد زمان نمایش آن است. یک این که به شکل سنتی، پایان ماه اوت زمان مناسبی برای اکران فیلم های تازه، یا فیلم های مولف به شمار نمی آید. دیگر این که این نمایش هم زمان می شود با هجوم روز افزون پناهجویان و مهاجرین و مرگ همه روزه شماری از آنها در دریا، در کامیون ها و یا در برخورد با ترن که به معضلی مهم در اتحادیه اروپا تبدیل شده است.
"ژاک اودیار"، که جایزه بهترین فیلمنامه را در سال 1996، برای فیلم "قهرمانی بدون هیاهو" و سپس جایزه بزرگ هیات داوران را برای فیلم "پیامبر"، در سال 2013 در کن دریافت کرد، از چند سال پیش می خواست زندگی پناهجویان و مهاجرین را به تصویر بکشد.
او در آن زمان نمی دانست که این آوارگان، که همواره به شکل یک مجموعه آماری بدون شکل و چهره مجسم می شدند واز کسانی تشکیل شده که به دنبال گرسنگی ویا جنگ ناچار به ترک سرزمینشان می شوند، این چنین بخش بزرگی از خبر های رسانه ها را به خود اختصاص دهند.
با فیلم "دیپان"، "ژاک اودیار"، ما را همراه با سه پناهجو، یک زن، یک مرد و یک دختر بچه، که بدون هیچ وابستگی خانوادگی و به منظور گرفتن حق اولویت خود را یک خانواده نشان می دهند، به سفری دردناک می برد.
"ژاک اودیار" که این فیلم را در فرانسه، هند و انگلستان، با بودجه ای کم، فیلمبرداری کرده از دشواریهای کسانی سخن می گوید که از جنگ در کشورشان گریخته اند و و قتی به حومه های داغ پاریس می رسند، درگیر جنگ اشرار می شوند. فیلمی که با هنرپیشگانی ساخته شده که واقعأ زبان فرانسه را نمی دانند واین گزینه برای کارگردانی که می گوید باید با اطرافیانش و مردم رابطه برقرار کند، پرسش بر می انگیزد. اما با این کار خود نشان می دهد که با استفاده از نابازیگران و زبان تامیل در بخش بزرگی از فیلم، یک کارگردان، خطر بزرگی را در کارش می پذیرد.
بازیگر نقش "دیپان"، که در کشور خود در عملیات کماندوئی و خشونت بار شرکت داشته، در جستجوی رهائی از این خشونت دست به مهاجرت می زند. بدون این که بداند خشونت دیگری در انتظازش است و او را درگیر می کند. "اودیار" اما عشق را به میان می آورد و ان را عامل رهائی می سازد. و گرچه"دیپان" بدون رتوش نهائی، مونتاژی که می توانست از مصنوعی بودن پاره ای از صحنه ها جلوگیری کند، به فستیوال کن رسید، اما به نخل طلا دست یافت و همراه با فیلم های دیگر فرانسوی و از جمله فیلم مراسم گشایش، "سرت را بالا بگیر"، ساخته "امانوئل برکو"، به فستیوال امسال رنگ و بوئی بسیار اجتماعی داد.
به هر رو، "ژاک اودیار"، با پایانی که لزومش چندان روشن نبود و شماری از فرانسویان را ناخشنود کرد، کمی به سوژه خوب خود خدشه وارد آورد. بدین معنا که بهشت موعود انگلستان نیست و معضلات وخشونت های حومه های فقیر نشین شهرهای بزرگ آن کشور نیز دست کمی از فرانسه ندارند. مگر این که تصور کنیم که این در ذهن شخصیت می گذشته چرا که در عمل هم بیشتر پناهجویان هدفشان رفتن به انگلستان است. هدفی که در حال تغییر است و المان و اروپای شمالی از چندی پیش مقصد مورد آرزوی آنها شده است.

"هایمات" (سرزمین، میهن)، 50 ساعت فیلمی که طی سی سال تهیه شده است

از روز 26 اوت تا 24 سپتامبر، شبکه تلویزیونی "آرته" فیلم "هایمات"، راوی تاریخ آلمان، رادر یک نسخه ریماستر شده پخش می کند.
در این فیلم 50 ساعته، که داستانش از سال 1842 آغاز می شود، بیننده با شخصیتی به نام "یاکوب سیمون"، که سرخ پوست می نامندش و در دهکده ای به نام "شاباخ" زندگی می کند اما رویای مهاجرت به برزیل را در سر می پروراند، آشنا می شود. او تنها کسی نیست که این رویا را در سر دارد، بلکه شماری دیگر از روستائیان خودکامگی اربابانشان را بر نمی تابند، از مالیات ها به جان آمده اند و از گرسنگی و فقر بسیار رنج می برند.
"یاکوب" که کتابخوان و با فرهنگ است، در عین حال به پیشرفت کشورش نیز می اندیشد.
اما آیا این رویاها به سرانجام می رسد ؟
به هر رو در فیلم سیاه وسفید "هایمات : گاه نگار یک رویا"، به کارگردانی "ادگار ریتس" که در سال 2013 به روی پرده سینما ها آمد، کارگردان با میزآنسنی دقیق، به کمک چند شیئی نورانی و بدون هیچ ترفند اضافی، جو آن دوران را با مهارت ترسیم می کند. در این فیلم سه ساعت و چهل دقیقه ای، زندگی "یاکوب" و خانواده پر جمعیتش نشان داده می شود. زندگی نسل های بعدی خانواده او در سه بخش دیگر گنجانده شده و "آرته" همچنین بخش دیگری را به نام "هایمات: گاهنامه آلمانی" نمایش می دهد که ما را به پایان 80 سال تاریخ آلمان در قرن بیستم می رساند. که همه این ها در مجموع 52 ساعت فیلم را تشکیل می دهند.
این طرح بزرگ در پایان سالهای 1970 در ذهن کارگردان آن، پس از شکست فیلم پر خرجش "کت و دامن آولم"، و در حالی که در توفان برف در جزیره ای در دریای شمال گیر کرده بود و به شکست خود می اندیشید، نشست. او که نوشتن کتابی را برپایه داستان خانواده اش در دست گرفته بود، با دیدن یک سریال آمریکائی به نام "هولوکاست"، در تلویزیون، با شرکت "جیمز وودز" و "مریل استریپ"، در او فکری به وجود آمد. این فیلم، که سرنوشت دلخراش یک خانواده یهودی آلمانی را به تصویر می کشید، به گفته "ادگار ریتس"، علیرغم ساخت بسیار پیش پا افتاده اش، بیش از صدها کتاب، هزاران سند، که در سالهای پس از جنگ درباره اردوگاهای کار اجباری نوشته شده بود، اثر می گذاشت. بدین معنا که آلمانی ها با دیدنش در برابر جنایاتی قرار می گرفتند که به نام آنها انجام گرفته بود. از این رو این سریال میلیون ها نفر را تکان داد.
"ادگار ریتس" که از جنبه ملو دراماتیک و زیبائی شناختی این سریال کلافه شده بود و از لبخند ها و دیالوگ نه چندان دقیق آن خشمگین می شد، پس از بازگشت به برلن، تصمیم گرفت به این سریال پاسخی بدهد. چرا که در آن علت این که بخشی از جمعیت آلمان نازی شده بودندشکافته نمی شد.
در عین حال نباید فراموش کرد که چه در سینما، در ادبیات و یا تآتر، آلمان ها برای بیان گذشته ای که هضمش نمی کردند، مشکل داشتند. در فرانسه، تنها "آلن رنه" بود که در سال 1955 فیلم تکان دهنده "شب ومه" را ساخت. تک وتوک کار گردانهائی چون "ولفگانگ اشتاوت" و یا "هلموت کاوتنر" که به چنین سوژه ای پرداختند، با بی توجهی مردم روبرو شدند. چرا که آلمانی ها که احساس گناه می کردند و به شدت بر خود خرده می گرفتند، نمی خواستند به گذشته نگاه کنند.
"ادگار ریتس" تصمیم گرفت از ورای ماجراها و زندگی یک خانواده، به شکل زنجیره ای، تاریخ کشورش را ورق زند و گذشته آلمانی ها را به یادشان بیاورد. . از این رو دهکده ای غیر واقعی با نام "شاباخ" آفرید و به آن ویژگیهای دهکده زادگاه والدینش را داد.
این فیلم ها که اسطوره ای را بیان می کنند و به همان سبک فیلم های اسطوره ای ساخته شده اند پرسش هائی چون "من کیستم ؟"، از کجا می آیم"، "چگونه بدینجا رسیده ام " را مطرح می سازند.
از سوی دیگر، کارگردان شاید بدون این که بخواهد، به گونه ای ریشه خلاقیت آلمانی ها را نشان می دهد که در پشتکار و جدیتشان نهفته است. این می تواند دلیل پیشرفت آنان از یک سو و یا شاید پیروی بی چند و چون شماری از انها از "دگم" ها و ایدئولوژی ها باشد.
این فیلم بلند از سال 1984 با محبوبیت بسیار روبرو شد و هنوز هم به همان اندازه تأثیر گذار است.
"ادگار ریتس"، که یکی از کارگردانان مطرح در سالهای 60 بود، در سال 1962، همراه با یک نسل نو از سینماگران آلمانی، از جمله "فولکر اشلو ندورف " و "راینر فاسبیندر" "مانیفست اوبرهاوزن" را امضا کردند که علیه یک سینمای دنباله رو و یا به گفته آنان "سینمای پاپا" بر می خاست. او در سال 1978، همراه با دو کارگردان یاد شده و شماری دیگر فیلم دسته جمعی "آلمان در پائیز" را ساختند که ماجرای ربودن و مرگ رئیس سندیکای کار فرمایان، "هانس مارتین اشله یر" را توسط "جوخه ارتش سرح" به رهبری "آندر ه آس بادر" به تصویر می کشید. در واقع با موج تروریسم و سرکوبی که دولت در پیش گرفته بود، شماری از روشنفکران از این بیم داشتند که باردیگر کشورشان در خودکامگی فرو رود.
به هر رو این سینماگر 81 ساله، در این فیلم بسیار بلند خود از به کار گرفتن هر گونه احساس گرائی پرهیز کرده تا بتواند بر روی واقعیات و تصویر ها تمرکز نماید. تصاویری که او از طبیعت و کار روستائیان و سپس زندگی مهاجران می دهد از دقت و برندگی ویژه ای برخوردار است. او داستانی را بیان می کند که واقعیت دارد وسینه به سینه تعریف شده است. تصویر های بی نهایت گویا و سکوت های طولانی نیز این قصه ها را به خوبی در بستر واقی آنها قرار می دهد.

"آلبرتو سوردی"، قهرمانی که قهرمان نبود

از روز چهاشنبه گذشته، یک کمدی ناب، به نام " یک قهرمان امروزی" ساخته "ماریو مونی چللی"، کارگردان ایتالیائی، پس از 60 سال برای نخستین بار در فرانسه به روی پرده سینماها آمد که در آن "آلبرتو سوردی"، هنرپیشه کمیک ایتالیائی نقش آفرینی می کند.
ویژگی آلبرتو سوردی در این است که به مدلی از هنرپیشه کمیک پایان داد. بدین معنا که پیش از وی، همواره شخصیت فیلم های کمدی کسی بود که به او توهین می شد و زندگی به او لگد می زدو هیچ مدافعی نداشت. اما او در نقش شخصیت های بی مسئولیت، بدجنس و فاسد ظاهر می شد. شخصیتی که با زورمندان، فروتن و با ناتوانان، زورمندانه رفتار می کرد.
در این فیلم، "البرتو سوردی"، جوانی است که نزد دو عمه اش زندگی می کند و آنچنان از انتقام گیری زندگی و چرخیدن سرنوشت می ترسد که همه کارهای روزانه اش را در دفتری یاد داشت می کند تا در صورت لزوم از خود دفاع کند !! او که همچمون مدل برای یک کلاه ساز کار می کند، بعد ها متهم به شماری جرم می شود، به همکارانش خیانت می کندو شماری را در دشواری قرار می دهد.
در این فیلم ما همان تکنیک دو بخشی را می بینیم، یعنی در بخش نخست کارگردان چندین پدیده جدا از یکدیگر را عنوان می کند و در بخش دوم آنها را به یکدیگر پیوند می دهد.
گفتنی است که "مونی چللی" این فیلم را سه سال پیش از فیلم دیگرش"ساده لوج" ساخت که سرآغاز سبک دیگری از کمدی ایتالیائی بود که در آن به معضلات اجتماعی پرداخته می شد. در این فیلم ما با محیطی به زشتی شخصیت فیلم روبرو می شویم یعنی گر چه اوضاع اقتصادی رو به بهبود می رود اما کارفرمایان یواشکی حرفهای کارمندانشان را گوش می کنند و در مسیر تظاهرات مردمی بمب گذاشته می شود.
حال چگونه این شخصیت رستاخیز می شود، پرسشی است که پایان فیلم به آن پاسخ می دهد.

"دانیل بارن بویم" واحتمال اجرای کنسرتی در ایران

"دانیل بارن بویم"، رهبر ارکستر بنام اسرائیلی-آرژانتینی، امیدوار است بتواند همراه با ارکستر "اشتاسکاپل" برلن که رهبری اش را بر عهده دارد، در ایران کنسرتی اجرا کند.
دفتر اپرای "اشتاتسکاپل"، با پخش بیانیه ای گفت : گفتگوهائی در این راستا هم اکنون با ایران در جریان است.
به گفته این دفتر، وزیرامور خارجه آلمان، "فرانک والتر اشتین مایر"، پدر خواندگی این کنسرت را پذیرفته است چون از متعهد بودن "دانیل بارن بویم" حمایت می کند. "دانیل بارن بویم" همواره در راستای رساندن نوای موسیقی به همه مردم جهان، فارغ از اختلافات مرزی، مذهبی و قومی، تلاش کرده است.
اپرای "اشتاتسکاپل" می افزاید که خبرهای دقیق تر از این کنسرت پس از پایان گفتگوها منتشر خواهد گردید.
این خبر اعتراضاتی را در اسرائیل به راه انداخت.
از جمله وزیر فرهنگ این کشور، خانم "میری رگو"، از حزب راست لیکود، بود که گفت به آنگلا مرکل نامه ای خواهد نوشت و از او خواهد خواست از اجرای این کنسرت جلوگیری کند.
او همچنین "دانیل بارن بویم" را متهم کرد که از فرهنگ به عنوان سکوئی برای تبلیغات سیاسی ضد اسرائیلی و نامشروع نشان دادن حق موجودیت آن استفاده می کند.
مرکز "سیمون-ویزنتال"، یک "ان جی اوئی" که هدفش پاسداری از یاد "هولوکاست" و مبارزه علیه یهودی ستیزی است، نیز به این طرح تاخت و در نامه ای به "آنگلا مرکل"، از سفر پیش بینی شده وی به ایران در ماه اکتبر به همراهی ارکستر "اشتاتسکاپل"و رهبرش "دانیل بارن بویم"، ابراز شگفتی کرد.
رئیس روابط عمومی این "ان جی او" می گوید : زیر عنوان "رخداد موسیقیائی"، "دانیل بارن بویم" به گونه ای به هدف های آدم کشانه ایران در مورد اسرائیل مشروعیت می بخشد که همواره از نابود کردن اسرائیل سخن گفته است.
"دانیل بارون بویم"،، یکی از آن شخصی هائی است که بی تفاوت نمی گذارد.
این پیانیست بسیار چیره دست که از سالها پیش برای کمک به بی اطمینانی ها و زدودن تلخی های موجود میان اسرائیل و فلسطینیان از راه موسیقی تلاشی چشمگیر انجام می دهد، سر انجام، چندی پیش به آن خواستی دستیابی یافت که آرزویش را داشت.
این خواست برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطین نبود بلکه در سطح کوچکتری، یعنی کانون و یا سر پناهی در برلن برای ارکستری به نام "دیوان خاور و باختر" بود که در سال 1999 همراه با دوست از دست رفته اش، نویسنده مسیحی فلسطینی "اودارد سعید"، بر پا نهاد.
"دانیل بارن بویم"، که تجربه کاری اش تقریبأ به اندازه سنش است و پیانیست بزرگی هم به شمار می آید، همه رپرتوار ها را اجرا و ضبط کرده است. اما هنرمندی که ارکستر های خارق العاده ای چون "فیلارمونیک برلن"،"فیلارمونیک وین" و دیگر ارکستر های مهم آلمانی و آمریکائی را رهبری کرده، به کاری دست زد که به شکلی کاملأ محدود و بدون تداوم، تجربه شده بود. او پس از اشنائی با "ادوارد سعید"، نویسنده، استاد دانشگاه و روشنفکر فلسطینی در آغاز سالهای 1990، به فکر بنیان گذاری ارکستری متشکل از جوانان خاور میانه ای : فلسطینی، عرب، اسرائیلی و ایرانی افتاد. "ادوارد سعید" تصور می کرد که عرب ها به این دعوت برای تشکیل کار گاههای موسیقی پاسخ نخواهند داد و از این می ترسید که بازهم آنها زیر بار برتریت فرهنگی یهودیان له شوند. اما اعراب و جوانان مشتاق خاورمیانه پاسخ مثبت دادند و ارکستر "دیوان خاور وباختر"در سال 1999 چشم به جهان گشود و رهبری که در تمام زندگیش تنها موزیسین های بسیار حرفه ای را رهبری کرده بود، با انرژی و رودرروئی با همه موانع سیاسی و اداری از این ارکستر کاملأ غیر حرفه ای، ارکستری ساخت که هم اکنون همراه با وی در مهم ترین مکان های جهان کنسرت می دهند.
حال "آکادمی بارن بویم-سعید" از سپتامبر 2016 در های خود را خواهد گشود. این بنا که یک سال پیش نخستین سنگش بر پانهاده شد، در روز 15 ژوئن به مرحله پایان کارهای اساسی ساختمانی اش رسید. ازاین رو، او و چند موزیسین ارکسترش، کنسرت کوچکی را در محل سالنی که در آینده "پییر بولز" نام خواهد گرفت، اجرا کردند.
گفتنی است که برای ساختن این ساختمان، در این دوران بحران اقتصادی، برلن مبلغ 20 میلیون دلار را برای تغییر شکل و کار برد انبارهای یکی از اپراهای این شهر (اشتاس اوپر اونتر دن لیندن) وساختن یک سالن کنسرت با گنجایش 632 تماشاچی، یک اودیتوریوم و 21 سالن تمرین اختصاص داد. این تغییر کاربری و ساختمان به رایگان توسط آرشیتکت بنام "فرانک گهری" انجام گرفت. شهر برلن نیز پذیرفت که ساختمان را با یک کرایه یک یورئی در سال برای 99 سال در اختیار ارکستر نامبرده بگذارد. ساختمانی که در فهرست بناهای تاریخی ثبت شده و در مرکز شهر برلن قرار دارد. وزارت امور خارجه آلمان هم، به گفته وزیر فرهنگ این کشور، بودجه ای را برای دادن بورس به دانشجویان موسیقی اختصاص داده تا گام کوچکی در راه برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطین برداشته شود. اسپانسرهای خصوصی نیز 12 میلیون یوروی باقی مانده برای به سر انجام رسیدن این پروژه را جبران کردند.
ارکستر "دیوان خاور و باختر"، که از موزیسین های اسرائیلی و عرب تشکیل شده که در ارکسترهای گوناگون اروپاو خاورمیانه می نوازند، تا کنون جایگاهی برای خود نداشت. اکنون با ایجاد این آکادمی، "دانیل بارن بویم" خواهد توانست همه ساله حدود 100 دانشجوی موسیقی را آموزش دهد که از خاورمیانه، اروپاو شاید از جاهای دیگر خواهند آمد. دوره های آموزشی دوساله خواهند بود.
به هر رو "دانیل بارن بوم" می داند با این ارکستر نخواهد توانست تنش خاورمیانه را خاموش کند، اما بر این باور است که نشاندن یک سوری در کنار یک اسرائیلی برای اجرای یک قطعه موسیقی می تواند انسانها را به یکدیگر نزدیک سازد و آینده بهتری را برای خاورمیانه پیش بینی کند.
البته او ترجیح می داد این آکادمی در خاورمیانه بر پا شود اما می گوید شرایط سیاسی چنین امکانی را نمی داد. به هر رو برلن نیز پایتخت جهانی موسیقی است و از نظر نمادین، سمبل یکی شدن دو آلمان هم به شمار می آید.
حال اگر "دانیل بارن بویم" معجزه نکرده باشد، دست کم به یک پیروزی بزرگ دست یافته است چرا که توانسته این بنا را در تاریخ معین و بدون هزینه اضافی به پایان برساند.
گفتنی است که "دانیل بارن بویم" در روز 3 مه 2011، زیر عنوان "کنسرتی برای صلح" همراه با آنسامبلی از 25 تن از بهترین نوازنده های اروپائی، پس از دشواریهای بسیار، در غزه حاضر شدند وبرای 300 شهروند علاقمند به موسیقی، که اکثر انان را جوانان تشکیل می دادند،کنسرتی اجرا کردند.
"بارن بویم" رهبر ارکستر و پیانیست بنام که اکنون 72 سال دارد، در این کنسرت، در میان کف زدنهای شدید گفت : "این کار هدیه ای است از سوی تمام اروپا به شما که از سالها پیش در این مکان حبس شده اید. ما نیامده ایم از شما دلداری کنیم و لذت شنیدن موسیقی را بدهیم، بلکه می خواهیم به شما بگوئیم که شمار آنهائی که در جهان به شما فکر می کنند کم نیستند. " او در سخنان خود همچنین خواستار بازگشت اسرائیل به مرزهای سال 1967 شد.
این نخستین باربود که ارکستری در این سطح، پس از بسته شدن مرزهای غزه توسط اسرائیل در سال 2006، در این منطقه کنسرت می داد.
"دانیل بارن بویم" که افزون بر پاسپورت آرژانتینی و اسرائیلی یک پاسپورت فلسطینی نیز دارد، همواره از معروفیت خود برای کمک به برقراری صلح میان اسرائیل و فلسطینیان استفاده کرده است. او که به کرات به کرانه غربی رود اردن سفر می کند، بارها با مخالفت مقامات اسرائیلی برای رفتن به نوار غزه روبرو شده بود. برای اجرای این کنسرت نیزاو و ارکسترش از طریق خاک مصر وارد نوار غزه شدند. نباید فراموش کرد که شهروندان غیر نظامی اسرائیلی حق رفتن به سرزمین های فلسطینی را ندارند.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.