دسترسی به محتوای اصلی
تاریخ تازه‌ها

تاریخچۀ خانوادۀ اسد

نتشر شده در:

پایه‌های رژیم اسد از گذشته تاکنون نه بر نهادهای سیاسی و حزب بعث، بلکه بر همبستگی ناگسستنی علویان یعنی بر عصبیت قومی- مذهبی استوار بوده است. بعضی از کارشناسان سوریه پایداری علویان را در جنگ داخلی پایداری ارتشی می‌دانند که بیشتر فرماندهان، افسران و درجه دارانش از میان خانواده‌های علوی برخاسته اند. فرانسوی‌ها در زمان قیمومت‌شان بر سوریه به منظور سازماندهی ارتش آن کشور به اقلیت‌های قومی و دینی به ویژه علویان روی آوردند، زیرا از رواج ایده‌های ناسیونالیستی در میان عرب‌های سنی می‌ترسیدند. چنین بود که علویان مهار ارتش را به دست گرفتند.

DR
تبلیغ بازرگانی

شنبۀ گذشته پانزدهم اکتبر مذاکرات لوزان میان آمریکا و روسیه و با شرکت بعضی از کشورهای منطقه از جمله ایران، عربستان سعودی و ترکیه به منظور یافتن راه‌ حلی برای بحران سوریه به نتیجه ‌ای نرسید. بیشتر کارشناسان سوریه خیره سری و یک‌دندگی بشار اسد را یکی از علت‌های اصلی شکست مذاکرات برای حل بحران آن کشور می‌دانند. با نگاهی به تاریخچۀ خانوادۀ اسد، شاید بهتر بتوان پرتوی بر جایگاه بشار اسد و انگیزه‌های او برای ماندنِ در قدرت افکند.

خانوادۀ علوی مذهبِ اسد خانواده ای ساده و اندک مایه بود و در شهر کوچک قَرداحه در نزدیکی شهر ساحلی لاذقیه در کنار مدیترانه می‌زیست. حافظ اسد، پدر بشار اسد، نخستین عضو خانواده بود که به مدرسه رفت. اما به سبب فقر خانواده نتوانست به دانشگاه برود و ناچار وارد مدرسۀ نظامی حُمص شد. هم‌پیمان سیاسی‌ و نظامی اش، مصطفی عبدالقادر طْلاس، را در آن مدرسه شناخت. اسد در سال ۱۹۴۶ در شانزده سالگی به حزب بعث سوریه پیوست. مدرسۀ نظامی حُمص او را به سبب تیزهوشی‌اش یازده ماه برای آموزش نظامی و خلبانی به شوروی فرستاد. در سال ۱۹۵۸ در مأموریت قاهره بود که با یکی شدن سوریه و مصر و تشکیل جمهوری متحد عرب مخالفت کرد. از همین رو، با از میان رفتن آن جمهوری در سال ۱۹۶۱ مدتی در مصر زندانی شد.

پدر حافظ اسد، علی سلیمان الوحش نام داشت. اما چون با قَیمومت فرانسه بر سوریه سخت مخالف بود، بومیان اورا اسد یعنی شیر نامیدند و او از سال ۱۹۲۷ خانوادۀ خود را به این نام خواند. قیمومت فرانسه بر سوریه و لبنان در ۲۵ آوریل ۱۹۲۰ آغاز شد و در ۱۷ آوریل ۱۹۴۶ با بیرون رفتن آخرین سرباز فرانسوی پایان یافت. یکی از علت‌های اصلی رشد حس ملی در میان درس‌خوانده‌های سوریه قَیمومت فرانسویان بود.

باری، با برچیده شدن جمهوری متحد عرب در سال ۱۹۶۱ ، ائتلافی از گروه‌های چپ‌گرا به رهبری حزب بعث قدرت را در سوریه به دست گرفت و حافظ اسد را در سال ۱۹۶۴ به فرماندهی کل نیروی هوایی آن کشور برگزید. رئیس رسمیِ آن دولت، امین اَلحافظ، سنّی مذهب بود، اما رهبری حزب بعث را گروهی از جوانان علوی مذهب از جمله حافظ اسد در دست داشتند. در سال ۱۹۶۶ جناح طرفدار شورویِ حزب بعث به رهبری «صَلاح جدید» با یک کودتا دست احزاب دیگر ائتلاف را از قدرت کوتاه کرد. دولت جدید وزارت دفاع را به حافظ اسد سپرد و او توانست از این راه پایه‌های قدرتش را در دستگاه دولت استوار کند.

پس از شکست مصر و سوریه و اردن از اسرائیل در جنگ شش روزۀ سال ۱۹۶۷ و در پی مداخلۀ ناموفق سوریه در درگیری‌های خونین نیروهای اردن و فلسطینیان در ۱۲ سپتامبر ۱۹۷۰ معروف به سپتامبر سیاه، جنگ قدرت در حزب بعث بالا گرفت. دبیر اول حزب و رئیس جمهوری خطر کودتا را حس کردند و کوشیدند دست حافظ اسد و مصطفی طْلاس، رئیس ستاد ارتش، را از قدرت کوتاه کنند، اما اسد و طْلاس پیشدستی کردند و به یاری هوادارانشان در حزب و دولت در نوامبر سال ۱۹۷۰ دست به کودتا زدند. بدین‌سان، حافظ اسد رئیس جمهوری سوریه شد و تا روز مرگش در سال ۲۰۰۰ میلادی در آن مقام باقی ‌ماند. او کم و بیش همۀ اهرم‌های کلیدی قدرت را در دست علوی‌ها گذاشت، جز وزارت دفاع که آن را به مصطفی طْلاسِ سنی‌مذهب سپرد.

جمعیت علویان سوریه را پیش از جنگ داخلی ده تا دوازده درصدِ کل جمعیت ۲۲ میلیونی آن کشور تخمین می‌زدند. عرب‌های سنی مذهب بیش از ۶۰ درصد جمعیت را تشکیل می‌دهند. البته جز عرب‌ها، اقلیت‌های قومی دیگر مانند کرد، ارمنی، ترک، ترکمن، آشوری- کلدانی‌ و چرکس نیز در سوریه زندگی می‌کنند. اقلیت‌های دینی گوناگون نیز از گذشته‌های دور در آن کشور جایگیر شده اند، مانند دُروزها، اسماعیلیان، شیعیان دوازده امامی، یزیدی‌ها و چندین شاخۀ مسیحی ازجمله پروتستان‌ها، کاتولیک‌ها، ارتدکس‌ها، ارتدکس‌های قِبطی، و مارونی‌ها که در گذشته به گویشی از زبان آرامی سخن می‌گفتند.

در بهار سال ۲۰۰۵، هنگامی که سوریه نیروهایش را از لبنان بیرون بُرد، بیشتر رسانه‌های غربی از سقوط نزدیک رژیم بعثی آن کشور سخن گفتند. به ویژه از آن رو که گمان می‌کردند بشار اسد جُربُزۀ پدر را ندارد. اما رژیم سقوط نکرد، زیرا پایه‌های آن بیش از آنکه بر نهادهای سیاسی و حزب بعث استوار باشد، بر همبستگی علویان و، به عبارتی، بر عصبیت قومی- مذهبی استوار بود. مذهب علوی را که در سوریه به آن نُصَیریّه نیز می‌گویند، برخی از علمای بزرگ اهل سنت مانند ابن تَیمیّه کفر و الحاد شمرده اند و برضد پیروان آن فتوای جهاد داده اند. در آن مذهب از اصول اعتقادی مسیحیت مانند تثلیث تا باورهای کهنی مانند تناسخ را می‌توان یافت. علویان مسجد ندارند، زنانشان بی‌حجاب اند. جوانانشان برای ورود به مذهب دورۀ پاگشایی می‌گذرانند و در طی آن در محضر شیخی آموزش می‌بینند و در پایان سوگند می‌خورند که تا پای مرگ اسرار فرقۀ خود را آشکار نکنند. برخلاف بادیه نشینان، همبستگی دینی در میان علویان از پیوند خونی مهم‌تر است.

علویان را شیعیان دوازده امامی نیز تا سال ۱۹۷۳ مسلمان نمی‌شمردند. در آن سال که قانون اساسی سوریه اعلام شد، به منظور جلوگیری از شورش سنی‌ها به درخواست حافظ اسد، امام موسی صدر رسماً اعلام کرد که علویان شیعه مذهب اند و، درنتیجه، رئیس جمهوری سوریه مسلمان است. البته پیش از آن، در ژوئیۀ ۱۹۳۶ ، مُفتی فلسطین، حاج امین الحسینی، که یکی از بالا‌ترین مراجع سنی در آن زمان بود، رسماً اعلام کرده بود که علویان مسلمان اند. در ۴۶ سال گذشته، هم حافظ اسد و هم بشار اسد همواره کوشیده اند دل سنی‌ها را با شرکت در مراسم دینی آنان به دست بیاورند. اما هربار که در این کار زیاده روی کرده اند، شیوخ علوی هشدار داده اند. زیرا رمز بقای علویان را همبستگی درونی آنان می‌دانند و معتقدند که علویان باید همواره فاصلۀ خود را با سنی‌ها و شیعیان دوازده امامی حفظ کنند.

کارشناسان سوریه پایداری علویان را در جنگ داخلی، پایداری ارتشی می‌دانند که بیشتر فرماندهان، افسران و درجه دارانش از میان خانواده‌های علوی برخاسته اند. این وضع، نتیجۀ روندی تاریخی است که در زمان قَیمومت فرانسوی‌ها آغاز شد. زیرا آنان از نفوذ ایده‌های ناسیونالیستی در میان عرب‌های سنی می‌هراسیدند و از همین رو، برای سازماندهی ارتش سوریه به اقلیت‌های قومی و دینی مانند دُروزها، اسماعیلیان، چرکس‌ها به ویژه علویان روی آوردند. چنین بود که علویان صفوف ارتش سوریه را از بالا تا پایین انباشتند.

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.