دسترسی به محتوای اصلی
راهِ ابریشم

جشنواره بین‌المللی فیلم" زنان - هرات" در کابل

نتشر شده در:

چهارمین دور جشنواره بین‌المللی فیلم "زنان - هرات" با برگزینی 200 فیلم از 20 کشور از روز چهارشنبه 19 اکتبر در کابل کار خود را آغاز کرد و به پایان رسید.در این جشنواره که در 4 روز برگزارشد ، فیملسازانی از ایران، هند، آمریکا، ایرلند، ایتالیا وشماری از کشروهای دیگر حضور داشتند 

تبلیغ بازرگانی

در جشنواره امسال، که در باغ بابر در کابل برگزار گردید، از رخشان بنی‌ اعتماد، کارگردان بزرگداشت به عمل آمد و مهناز افشار، بازیگر به عنوان میهمان ویژه حضور داشت. فاطمه معتمد آریا، هنرپیشه ی بنام ایرانی هم به عنوان عضو هیات داوران در این جشنواره سهم گرفت.
داوران جشنواره امسال از کشورهای هند، ایرلند، آمریکا، ایران و افغانستان بودندو فیلم ها ازکشورهای مختلف از جمله افغانستان، هند، میانمار، ترکیه ، فرانسه، مصر، ایتالیا، بریتانیا، بلژیک، ایران، روسیه، آمریکا، لبنان، ویتنام، چین، بنگلادش، قزاقستان، آلمان، پرتگال/پرتغال و کره جنوبی بر گزیده شده بودند.
در جشنواره امسال همچنین افزون بر تندیسی که به برندگان داده می شود، تندیسی ویژه برای کنشگر حقوق زنان هم در نظر گرفته شده بود که به آقای مبلغ، یکی از هواداران جنبش زنان اهدا شد.
از گیسو جهانگیری که همراه با رویا سادات، یکی از دو رئیس این جشنواره است پرسیدم چرا این بار این بار جشنواره

که نام هرات را بر خود دارد در کابل برگزار شد ؟
جشنواره بین المللی فیلم" زنان - هرات " که در سال 1391 راه اندازی شد، نخستین جشنواره فیلم زنان در منطقه است .
گفتنی است که مراسم پایانی جشنواره در هتل کنتینانتال کابل انجم گرفت و جوایز به برندگان بخش های مختلف فیلم های کوتاه، بلند، انیمیشن و مستند داده شد.
این هم فهرست برندگان :
بهترین فیلم مستند، " من یک بازیگر شادم" به کارگردانی سامره رضایی، از افغانستان
بهترین فیلم داستانی کوتاه، "اب"، ساخته سید جلال روحانی، از افغانستان
بهترین فیلم بلند داستانی، "آبجی"، به کارگردانی مرجان اشرفی زاده از ایران
بهترین انیمیشن، "فیشی رو" ساخته آنجالی نایار، از هند
بهترین کارگردانی فیلم داستانی، "تصادفی" به کارگردانی "کامیی فونتن"، فرانسه
بهترین کارگردانی فیلم مستند، " صحنه هایی از یک طلاق"، به کارگردانی شیرین برق نورد و محمد رضا جهان ‍پناه، از ایران
جایزه ویژه هیات داوران به فیلم های "ایستگاه" و "اینه"، به کارگردانی ویگا مقربی، از افغانستان داده شد.
بهترین بازیگر زن ، "یکاترینا وولکوا" برای بازی در فیلم ارزش، از روسیه و
بهترین بازیگر مرد، " سام خوری" برای بازی در فیلم نابینای کلیسای جامع، از لبنان، این جوایز را ربودند.

"کن لوچ"، سینما گر متعهد با "من، دانیل بلیک" به جنگ نابرابریهای اجتماع می رود

"کن لوچ"، که بار دیگر با 25 امین فیلمش ،"من، دانیل بلیک"، دوربین خود را متوجه یک نابسامانی دیگر جامعه انگلستان یعنی هزار خم نظام اداری انگلستان و قربانیان آن می کند، نخل طلای فستیوال کن راربود.
در این فیلم، که به روی پرده سینما ها آمده، "کن لوچ"، که برای سیزدهمین بار در بخش مسابقه ای فستیوال کن شرکت می کرد ، ماجرای یک نجار

انگلیسی، "دانیل بلیک" را نشان می دهد که در59 سالگی، پس از یک حمله قلبی، به کمک های اجتماعی نیاز پیدا می کند. در آنجاست که ما با سرنوشت کسانی آشنا می شویم که به حاشیه اجتماع رانده شده اند، کسی دلش برایشان نمی سوزد و قربانی بحران اقتصادی و کاپیتالیسم وحشی شده اند.
"کن لوچ" همه بی منطقی های سیستم دیوان سالاری را در معیاری شخصی تر واز ورای فاجعه دو خانواده برجسته کرده انتقاد از آنها را به گردن خود تماشاگر می گذارد.
بدین معنا که "دانیل بلیک" در گردباد موانع اداری، با زن جوانی آشنا می شود که دو فرزند دارد و او نیز به شدت از این کاغذ بازیهای بی منطق رنج می برد و در فقر مطلق فرو رفته است. این دو تلاش به گرفتن دست یکدیگر می کنند.
اما این بار، "کن لوچ" بر خلاف اکثر فیلم های تلخش که پایانی امیدوار کننده دارند، چندان امیدی نمی دهد..
"کن لوچ" که بسیار از وضع اقتصادی جهان ناخشنود است، ودر این روزها در همه رسانه ها با لحنی بسیار آرام انتقادات بسیار شدیدی را از کاپیتالیسم و اوضاغع جهان بر لب آورد، می گوید : نهادهای سیاسی به قصد از فقر و گرسنگی برای فشار وارد آوردن به مردم و وادار کردن آنان به پذیرفتن دستمزد های بسیار پائین و مشاغل غیر دائمی می کنند. بینوایان باید بپذیرند که این بینوائی تقصیر خودشان است. و این پدیده ای است که در سراسر اروپا و دنیا دیده می شود.
او در مورد واقعیت این فیلم می گوید با نشان دادن این فیلم به شماری آنها گفتند که این داستان زندگی آنان است. سیاست های کنونی سیاست های قصدی برای خوار کردن مردم است. در زمان ملکه ویکتوریا این فقر بود اما امروز بار دیگر بازهم شاهد بازگشت آن هستیم.
"پل لاورتی" سناریست "لوچ" می گوید که پاره ای از ماجرا ها آنچنان دردنک بودند که اگر در فیلم می آمدند ، تماشاگران ممکن بود بگویند واقعیت ندارند. بدتر از همه اینکه راهی وجود ندارد و چنانچه کسانی که از کمک های اجتماعی کنار گذاشته شده اند، خواستار تجدید نظر شوند به هیچ وجه پیروز نمی شوند.
گزینش نام فیلم هم حکایت از این دارد که این رانده شدگان از اجتماع دیگر چهره ای ندارند و با آنها همچون یک شماره رفتار می شود. بدین ترتیب است که "دانیل بلیک" می گوید : من یک انسانم و یک شماره نیستم.. ابیته "کن لوچ" چنین کاری را پیش تر با فیلمش "نام من جو است" انجام داده بود که آنهم پیرامون یک رانده از اجتماع به دلیل بیکاری و فقر مالی بود.
"دیو جونز"، هنرپیشه، طنز پرداز و هنرمند "استند آپ" بریتانیائی بسیار خوب در قالب "دانیل بلیک" ، فرو می رود و آن را باور کردنی تر می سازد.
او زخم زبانی به نخست وزیر تازه انگلستان زد که به هنگام رسیدن به محل نخست وزیری در مورد همدردی جناح راست با سخن گفت. ایندرست مانند این است که همه در مورد موجودات تخیلی شیندیه اند اما هرگز آن را ندیده اند.
در زمان مارگارت ثاچر همه ساختارهای اجتماعی در هم پاشیده شد و دیگر جبران نشد. چرا که او نظامی را واژگون کرد که برای کمک محترمانه به همه افراد اجتماع شکل گرفته بود.
"کن لوچ" با دفاع از "جرمی کوربین" می گوید، بر خلاف همه تلاش هائی که برای کنار گذاشتن او انجام گرفت، پس از برگزیدن وی، حزب کار گر که 180.0000 عضو داشت، اعضای خود را به 600.000رساند چرا که "کوربین" بسیار محبوب است. اما یک گروه کوچک در پارلمان می خواهد جلوی او را بگیرد و نگذارد وضع جامعه را تغییر دهد.
"کن لوچ" می افزاید که احزاب راستی مردم را به سوی این فقر و این شرایط بیکاری می برند و دائم تلاش دارند به آنها بقبولانند که تقصیر از خود آنهاست و از انها به عنوان تنبل یا حقه باز نام می برند. اروپا هم اکنون با طرح های نئو لیبرال اداره می شود. طرح هائی که دائم به سوی کم کردن دستمزدها و افزایش فشار به کارگران گام می نهد..
گفتنی است که "کن لوچ" نخستین گام خود در فستیوال کن را با حضور فیلمش "کِیس" در سال 1970 برداشت. 36 سال بعد، او نخل طلا را در سال 2006 برای فیلم"بادبر می خیزد" ربود.
در این 25 امین فیلمش، "کن لوچ" از سبک آکادمیک خود دور نمی شود و همچنان مهارت خودرا در زمینه کارگردانی، گزینش هنرپیشگان ناشناخته اما توانا و واقعی و همچنین سناریوی قوی نشان می دهد.
"کن لوچ"بارها گفته که دیگر فیلم نخواهدساخت اما با گذر زمان می بینیم که خوشبختانه به قول خود وفا نمی کند. او این باربرای ساختن فیلمش به شهر زادگاه خود "نیون ایتون" باز می گردد.
دیگر این که در تلاش برای کمک به دسترسی همگان به فیلم هایش،" کن لوچ از ماه فوریه 2015 ، تماشای حدود ده فیلمش را بر روی یوتیوب ممکن ساخته است.

https://www.youtube.com/user/KenLoachFilms


"مادموآزل"، فیلمی زیبا، پر انتریگ و خوش ساخت ساخته "پارک چان ووک"

"پارک چان ووک"، کارگردان کره ای، آفریننده فیلم "پسر پیر"، که خشونت بسیار در آن بود، با فیلم "مادموازل"، فیلم دیگری که در قالبی شاعرانه، سکسی و عاشقانه ساخته شده بازهم از خشونت روابط انسانها سخن می گوید.
در این فیلم اضطراب انگیز اروتیک، که در بخش مسابقه ای فستیوال کن هم حضور داشت، ماجرای یک خانواده بورژوآ کره ای ، یک کلاهبردار و یک خدمتکار را در کره سالهای 1930 می بینیم.
رابطه نزدیک و سپس جنسی خدمتکار روستائی فقیری که برای این کار، نوزادش را به مادرش سپرده، با دختر جوانی که قرار است بر خلاف عرف با قیمش ازدواج کند، در محور داستان قرار می گیرد. فیلم در سه بخش و با رفت و آمد به گذشته، ماجرا را به تصویر می کشد. انتریگ آن که کم کم بر ملا می شود آن را تبدیل به یک فیلم اضطراب آور و پر معما می کند. از این رو درازای این فیلم ، 2:25 ، تماشاگر را خسته نمی کند. این فیلم از نظر تصویری نیز بسیار جذاب است و صحنه های سکس آن، به جز برای افزودن یک اطلاعات دیگر، تکرار نمی شود.
داستان فیلم هربار ازدید یک شخصیت بیان می گردد و اروتیسم آن بیشتر در خدمت تعمق بر روی اروتیسم قرار می گیرد . کارگردان اروتیسم در صدا را نیز با مهارت به کار می گیرد.
"پارک چان ووک"، با متانت و تصاویر بسیار زیبا با الهام از رمان انگلیسی " با نوک انگشتان" ، اثر سارا واترز، این داستان را در کشور کره در سالهای 30 قرار می دهد که زیراشغال ژاپن قرار داشت.
گفتنی است که "پارک چان ووک" در سال 2001 در فستیوال سینمای آسیای شهر "دوویل" با فیلم "منطقه امن مشترک" مطرح گردید و سپس با "پسرپیر" در سال 2004 جایزه بزرگ هیأت داوران کن را ربود. او سپس با فیلم "تشنگی، این خون من است" در سال 2009 به فستیوال کن بازگشت و جایزه هیات داوران را از آن خود کرد.

کلکسیون پر ارزش "چوکین" در بنیاد "لوئی ووی تن"

بنیاد "لوئی ووی تن" از روز 22 اکتبر، کلکسیونی را به تماشای عموم می گذارد که در نوع خود بی نظیر است.
این کلکسیون که شامل 130 اثر می شود و از جمله آثاری از "مونه"، "سزان"، "گوگن"، "رنوار"، یا "پیکاسو" را در بر می گیرد، از کلکسیون "سرگئی چوکین" می آید که یکی از بزرگ ترین مجموعه داران قرن بیستم بود. این هنردوست که در سال 1936 در گذشت، یکی از هواداران استادان بزرگ هنر امپرسیونیسم، فرا-امپرسیونیسم و مدرن بود.
این شخص ثروتمند، که زبان فرانسه را به خوبی می دانست، گرد آوری آثار برای مجموعه خود را از سال 1898 آغاز کرد و به خریدن آثاری پرداخت که درآن زمان بسیار رادیکال به شمار می آمدند.
"چوکین" در سفرهای آغازین خود به پاریس، زیر تأثیر یکی از فروشندگان آثار هنری، "پل دوران-روئل"، به هنر امپرسیونیسم و به ویژه "مونه" علاقمند شد که در این نمایشگاه 13 اثرش دیده می شود. سپس کم کم توجهش به "سزان" (8 اثر)، "گوگن" (16 اثر)، "دوگا" (5 اثر)، و "وان گوگ" (4 اثر) .. جلب شد.
"چوکین" در سال 1907 با مجموعه داران و فروشندگان آثار هنری دیگری طرح دوستی ریخت و آنها اورا با ماتیس و پیکاسو در تماس قرار دادند. از آن پس خرید های او ضرب آهنگی تند به خود گرفت و به عنوان مثال طی دو سال 30 اثر از پیکاسو خرید. شمار آثار پیکاسو سپس به 50 و آثار ماتیس به 22 رسید.
این مجموعه که در زمان انقلاب شوروی، با فرمانی که لنین در سال 1918 صادر کرد، ملی شده بود، در سال 1920 به موزه "هنر مدرن غرب" واگذار شد. سپس در سال 1948 به دستور استالین که هرگونه هنر غربی را محکوم می کرد، این موزه منحل شد و این مجموعه به دو بخش تقسیم گردید. یک بخش در موزه پوشکین در مسکو و بخش دیگر به موزه "ارمیتاژ" در "سن پترزبورگ" فرستاده شد. خوشبختانه استالین دستور از بین بردن آنها را نداد. اما این آثار جز به ندرت هرگز از جای خود جدا نشدند.
بنیاد "لوئی ووی تن" تصمیم گرفت به این جدائی پایان دهد و هر دو بخش کلکسیون را باهم به نمایش بگذارد. از این رو می توان گفت تقریبأ همه مجموعه هم اکنون در پاریس است و آنهائی چون یکی از تابلوهای "ماتیس" که به دلیل لغزنده بودن رنگ آن و امکان ریختن بخش هائی از آن بر اثر تکان های سفر، در محل باقی مانده اند.
دیگر این که همه این آثار در 14 سالن و در مساحتی برابر با 2500 متر مربع به نمایش گذاشته شده اند در حالی که همه آنها در عمارت اعیانی محل زندگی "چوکین" در مسکو تلنبار شده بودند و از جمله 50 تابلوی نقاشی بر دیوار اتاقی به مساحت 25 متر مربع قرار داده شده بود..
جالب تر این که شماری از این تابلوها به سلیقه "چوکین" خوش نمی آمدند که بیشتر آثار سمبولیک و رمانتیک را دوست می داشت.
"پیکاسو" او را شوکه می کرد و آزارش می داد. آثار بزرگ "ماتیس" چون "رقص" و "موسیقی" که در سالن پائیزی پاریس جنجال به پا کرده بودند او را می ترساند. اما پس از خودداری از خریدن، تغییر عقیده می داد و سپس از خرید خود پشیمان می شد.
به هر رو این کلکسیون که با دنبال کردن مراحل تشکیلش به تماشا گذاشته شده، موقعیتی است برای مقایسه کردن آثار هنرمندان غربی و هنرمندان مدرن روسی .
بنیاد "لوئی ووی تن" که توسط آرشیتکت بنام "فرانک گهری" ساخته شده در ماه اکتبر سال 2014 گشایش یافت. در این بنا افزون بر نمایشگاهی پیرامون مارک "لوئی ووی تن"، آثاری به نمایش گذاشته می شود که از جسارت و مدرنیسم ویژه ای برخوردار باشند.
گفتنی است که یک سری حرکات موزون و موسیقی نمایشگان کلکسیون " چوکین" را همراهی می کند.
این نمایشگاه تا روز 20 فرویه برگزار خواهد بود.
 

پل گوگن
پل گوگن © Fondation Louis Vuitton / Martin Argyroglo

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 08:45
  • 08:53
  • 09:56
  • 15:40
  • 09:08
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.