نگاهی به تاریخچۀ روابط ایران و انگلستان از آغاز تا دورۀ قاجار
نتشر شده در:
گوش کنید - ۱۰:۳۷
کمپانی هند شرقی که بسیاری از مورخان آن را سرچشمه و آفرینندۀ استعمار انگلیس میدانند، در سال 1600 میلادی با امتیازنامۀ سلطنتی تشکیل شد. این کمپانی، دراصل، شرکت سهامی غیردولتی بود، اما دولت انگلستان از آن حمایت میکرد. در سال 1773 با تصویب لایحه ای، بخش عمدۀ فعالیتها، املاک و داراییهای کمپانی در اختیار مجلس و دربار انگلستان قرار گرفت. از آن پس، فعالیت آن جنبۀ آشکار سیاسی نیز پیدا کرد و خلیج فارس که یکی از مناطق نفوذ آن بود، در سیاست خارجی انگلستان اهمیت روزافزون یافت و به نظر میرسد هنوز از اهمیت آن کاسته نشده است.
چهارشنبه هفتم دسامبر، تِرِزا مِی، نخست وزیر انگلستان، در سی و هفتمین نشستِ سرانِ «کشورهایِ عربِ شورای همکاریِ خلیج فارس» در بحرین شرکت کرد و در یک سخنرانی که از تلویزیون پخش شد، به آنان اطمینان داد که کشورش آماده است برای جلوگیری از «تهاجم ایران در منطقه» با کشورهای عضو آن شورا همکاری کند. نخست وزیر انگلستان جمهوری اسلامی ایران را سرچشمه و یکی از عوامل بیثباتی نه تنها در منطقه بلکه در خاور میانه توصیف کرد. در پی سخنان خانم مِی، روز شنبه دهم دسامبر، وزارت امور خارجۀ ایران سفیر انگلستان را در تهران احضار کرد و آیتالله علی خامنه ای، رهبر جمهوری اسلامی، شنبۀ گذشته 17 دسامبر در سخنرانی اش در جمع مهمانانِ «کنفرانس وحدت اسلامی» به مناسبت سالروز تولد پیامبر اسلام، سخنان نخست وزیر انگلستان را «بیشرمانه» خواند و گفت: انگلیس از دو قرن پیش همیشه منبع شر و نکبت برای ملتها در منطقۀ ما بوده است.
روابط ایران و انگلستان در پی حملۀ "دانشجویان بسیجی" به سفارت آن کشور در تهران در 29 نوامبر 2011 به پایینترین سطح رسیده بود. در آن روز دانشجویان بسیجی در اعتراض به تحریم بانک مرکزی ایران از طرف وزارت دارایی انگلستان به سفارت آن کشور در خیابان فردوسی حمله کردند، شیشههای سفارتخانه را شکستند و اسنادی را که در طبقۀ اول آن یافتند، بیرون آوردند و آتش زدند. اما در زمان ریاست جمهوری حسن روحانی، دو کشور روابط دیپلماتیکشان را بهبود بخشیدند و در تابستان 2016 به بالاترین سطح یعنی مبادلۀ سفیر رساندند. روابط دیپلماتیک ایران با انگلستان در قرن سیزدهم میلادی در زمان حکومت ایلخانان مغول آغاز شد.
نخستین فرستادۀ رسمی انگلستان به ایران جِفری دولانْگلِی نام داشت که در تابستان یا پاییز سال 1291 میلادی از طرف ادوارد اول، پادشاه انگلستان، رهسپار دربار اَرغون، چهارمین ایلخانِ مغول در ایران، شد. اما پیش از آنکه به تبریز برسد، در ماه مارس آن سال ارغون درگذشت و فرستادۀ پادشاه انگلستان با گَیْخاتو، برادر اَرغون و پنجمین شاه ایلخانان مغولِ ایران دیدار کرد تا حمایت او را برضد ممالیک بَحری، سلسله ای از ترکان قِبچاق که بر مصر حکم میراندند، جلب کند. ممالیک بَحری فلسطین و سرزمینهای مسیحینشین خاورمیانه را تهدید میکردند.
در سال 1553 میلادی، ادوارد چهارم از یک تاجر و سیاح انگلیسی به نام سِباستیَن کَبُت خواست که یک شرکت بازرگانی نیمه سودآور تأسیس کند و برای این منظور دو کشتی در اختیار او گذاشت. کاپیتان یکی از آن کشتیها ریچارد چانْسْلر بود که توانست تا مسکو برود و پس از دیدار و گفت و گو با ایوان چهارم معروف به «ایوان مخوف»، دوک اعظم مسکو، اجازۀ تأسیس شرکت بازرگانیِ روسی- انگلیسی به نام «کمپانی مسکووی» را از او بگیرد. این شرکت از همان آغاز، نَمایندگانی را به دربار شاه طهماسب اول، فرزند ارشد شاه اسماعیل اول و دومین پادشاه صفوی، فرستاد. آنتونی جِنْکینْسون یکی از آنان بود که از سال 1561 تا 1564 چندین بار به دربار شاه طهماسب اول در قزوین رفت و توانست حقوق تجاری پراهمیتی برای کشورش به دست بیاورد. پادشاه صفوی سرگرم دفع عثمانیها از مرزهای غربی و ازبکان از مرزهای شرقی کشور بود. جِنْکینْسون از این فرصت استفاده کرد و توانست در بازار ایران نفوذ کند. از آن پس، کمپانی مسکووی نمایندگان تجاری بیشتری به ایران فرستاد.
در سال 1597، شاه عباس اول پس از درهم شکستن حملۀ ازبکان در خراسان، رابرت شِرلی و آنتونی شِرلی را که همراه با 26 فرستادۀ دیگر انگلیسی به ایران آمده بودند، در قزوین به حضور پذیرفت. شاه عباس که درگیر جنگ با عثمانیها نیز بود، در پذیرایی از برادران شِرلی و همراهانشان سنگ تمام گذاشت. آنان را از قزوین به اصفهان، پایتخت تازه اش، برد تا به سازماندهی و نوسازی سواره نظام سلطنتی و آموزش سپاهیان بپردازند. بر اثر کوششهای آنان، نیروی نظامی صفویان مجهزتر و آزمودهتر شد و در جنگهایی که سپس با عثمانیها روی داد، به پیروزیهای چشمگیر دست یافت. از آن پس بود که پای انگلیسیها به ایران باز شد.
کمپانی هند شرقی که در دسامبر 1600 برای به دست آوردن یک رشته امتیازهای تجاری در هند با امتیازنامۀ سلطنتی تشکیل شد، دراصل، یک شرکت سهامی غیردولتی بود، اما دولت انگلستان از آن حمایت میکرد. مورخان آن را سرچشمه و آفرینندۀ استعمار انگلیس میدانند. کمپانی هند شرقی در سال 1616 به راه دریایی خلیج فارس روی آورد و آن را جزو مناطق نفوذ خود شمرد. پس از بیرون رفتن پرتغالیها از خلیج فارس در سال 1622 انگلیسیها فرصت را غنیمت شمردند و بر نفوذ خود در آنجا افزودند. با سقوط دولت صفوی و هرج و مرجی که ایران را فرا گرفت، بر نفوذ کمپانیِ هند شرقیِ انگلیس در خلیج فارس افزوده شد. با ظهور نادرشاه در نیمۀ اول قرن هیجده میلادی، ایران کنترل نظامی، دریایی، سیاسی و تجاری خلیج فارس را به دست گرفت.
در نیمۀ دوم قرن هیجدهم در زمان کریمخان زند، کانون اصلی تجارت در خلیج فارس از بندر عباس به بوشهر منتقل شد. به همین سبب، کمپانی هند شرقیِ انگلیس در سال 1763 قرارداد مهمی با حاکم بوشهر و کریمخان زند بست و با آن، جایگاه خود را در خلیج فارس استوارتر کرد. در سال 1773 به پیشنهاد نخست وزیر انگلستان لایحه ای از مجلس آن کشور گذشت که بنابر آن، بخش عمدۀ فعالیتها، املاک و داراییهای کمپانی هند شرقی در اختیار مجلس و دربار انگلستان قرار گرفت و حوزۀ اختیارات کمپانی به امور بازرگانی محدود شد. با این کار، ماهیت کمپانی عوض شد. از آن پس، فعالیت آن جنبۀ آشکار سیاسی نیز پیدا کرد. چنین بود که خلیج فارس در سیاست خارجی انگلستان اهمیتی روزافزون یافت.
فرمانروایی قاجارها بر ایران با توسعهطلبی روسیۀ تزاری همزمان شد. درنتیجه، انگلستان فرصت یافت تا بر نفوذ سیاسی و اقتصادی اش در ایران بیفزاید و تا جایی که توانست از گرفتن امتیاز دریغ نکرد. در جنبش مشروطهخواهی با بستنشینی علمای شیعه در سفارت انگلستان و حمایتی که سفیر و کارکنان سفارت از مشروطهخواهان کردند، داوری ایرانیان دربارۀ آن کشور تغییر کرد و مردم کم و بیش به چشم دوست به آن نگریستند، چنان که روحانیان و سران مشروطه با سفیر و دیگر کارمندان سفارت انگلستان مکاتبه و حتی نشست و برخاست میکردند. در دورۀ پهلویها دوگانگی رابطۀ آن کشور با ایران بخشی از ایرانیان را خشنود و بخشی دیگر ناخشنود کرد. پس از انقلاب، اگرچه روابط دو کشور فراز و نشیب فراوان داشت اما هرگز به گسست کامل نینجامید. این خود رازی است که باید گشوده شود.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید