موسیقی ارمنی دینی بزرگ به گردن کومیتاس وارداپت دارد. این روحانی وارسته عمر خود را صرف جمعآوری ترانههای روستاییان و شناختن و شناساندن موسیقی ارمنی کرد. غریب آن که کومیتاس که خود شاهد قتل عام ارمنیان بود بعد از این واقعۀ هولناک کمکم در سکوت پناه گرفت و عمر خود را در یک بیمارستان روانی در فرانسه به پایان رساند. انگار روح او تماماً وقف ملتش بود و نابودی آن را تاب نیاورد.
کومیتاس وارداپت (۱۸۶۹ – ۱۹۳۵) را پدر موسیقی ارمنی میدانند اما اگر آثار و حاصل یک عمر زحمت او نابود نشده بود، شاید جای وی در دنیای موسیقی و بخصوص تاریخ موسیقی شرق باز هم مهمتر و تأثیرگذارتر میبود.
روشهایی که او در آغاز قرن بیستم در پژوهشهای خود پیاده کرد امروزه در رشتۀ موسیقی شناسی قومی (اتنوموزیکولوژی) رایج و عادی است. اما زمانی که کومیتاس روستاهای ارمنی و سرزمینهای امپراطوری عثمانی را میگشت و ترانهها و شعرها را ثبت میکرد، زیاد نبودند کسانی که برای این بخش از فرهنگ مردم ارزش یا اهمیتی قائل میشدند.
ضبطهای اندکی که از صدای کومیتاس موجود است به رغم کیفیت بد و خشخش صدا، صدایی را به گوش میرساند که تأثیرش بر شنونده فوری است. فراتر از قدرت حنجره، معلوم است که خواننده از ته دل میخواند. خلوص و صداقتی در صدا هست که به شنونده میگوید خواننده از روحانیت تنها لباس را نداشته و ایمانی هم حتماً در کار بوده است. این صداقت و ایمان نسبت به کلیسای ارمنی و همچنین نسبت به فرهنگ و میراث هنری ارمنیان در تلاش بیامان کومیتاس هم مشاهده میشود. او خود نوشته است: "ما نغمهها را درست همانطور که روستائیان میخوانند نقل کردهایم. در امر هارمونی نیز کوشیدهایم تا ویژگی و سبک این هنر خاص را چنان که در ترانههای روستایی هست و مُهر ملت ما را بر خود دارد، حفظ کنیم".
کومیتاس برای ثبت آهنگها از نگارشی استفاده میکرد که از لابلای دستنوشتههای قرون وسطایی آموخته بود و ظاهراً برای نگارش قطعاتی که حالات شرقی دارند (احیانآً با فواصل غیرمعتدل و نزدیک به ربع پرده) به خوبی به کار میآیند. در این نوع نگارش علاماتی هست که کومیتاس و سایر متخصصان ارمنی به آن "خاز" میگفتهاند. این سیستم نشانهها به کلی با نتنویسی غربی و رایج در جهان تفاوت دارد.
وحشت بیامان و تلاشی روح
در ٢۴ آوریل سال ١٩١۵ کومیتاس جزو نخستین گروه شخصیتهای فرهنگی و سیاسی ارمنی بود که به دستور دولت عثمانی بازداشت شدند. بازداشت این افراد شروع وقایع هولناکی بود که امروزه به نام "نسل کشی ارمنیان" شناخته میشود. کومیتاس طی روزهای بازداشت آزار وشکنجه دید و کشته شدن آشنایانش را به چشم دید. برخی شهادتها حاکی از آنست که کومیتاس طی ایام بازداشت و بعد از چند بار کتک خوردن دچار وهم شده بود.
کومیتاس بعد از دو سه هفته زندان، به لطف وساطت دیپلماتها و شخصیتهای سیاسی آزاد میشود و به خانه بر میگردد. اما در خانۀ خود با کتابخانۀ تاراج شدهاش مواجه میشود و در مییابد که انبوه دستنوشتهها و گردآوریهایش از بین رفته است.
کومیتاس بعد از مدتی با حال نامساعد به پاریس انتقال مییابد و بالاخره در یک بیمارستان روانی در حومۀ این شهر (ویلژوئیف) بستری میشود. اکثر شخصیتهایی که در روز در ٢۴ آوریل همراه با کومیتاس بازداشت شده بودند در اطراف قسطنطنیه و یا در دیرالزور به قتل میرسند.
کومیتاس تا آخر عمر در همین بیمارستان باقی ماند و از سکوت بیرون نیامد.
سالها پیش در پاریس، کومیتاس بعد از آواز خواندن روی صحنه با استقبال بزرگانی چون دوبوسی روبرو شده بود. میگویند کلود دوبوسی بعد از شنیدن آواز کومیتاس، دامن لباس روحانیت او را بوسیده و گفته بود: "من در مقابل نبوغ شما تعظیم میکنم"...
امروزه کنسرواتوار موسیقی شهر ایروان "کومیتاس" نام دارد. گور او نیز در همین شهر و در آرامگاهی است که به یاد او "پانتئون کومیتاس" نامیده شده است. بسیاری از بزرگان ارمنی در کنار او دفن شدهاند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید