پانزدهمین سالگرد ١١سپتامبر: نگاهی به انحرافات و اشتباهات آمریکا و غرب در مبارزه با تروریسم
از هنگام بزرگ ترین حمله تروریستی در ۱۱سپتامبر سال ۲۰۰۱ به برجهای دوگانه مرکز تجارت جهانی نیویورک، ۱۵ سال میگذرد. درحملهای که بزرگترین حمله تروریستی در تاریخ آمریکا نام گرفت، ۲,۹۹۷ نفرجان باختند. ۱۱ سپتامبر همچنین به عنوان نقطه عطفی در تاریخ تروریسم عصر مدرن شناخته می شود. از فردای این حمله تروریستی به نماد اقتصاد آمریکا در نیویورک، آمریکا به یکباره خود را در جنگ یافت؛ جنگ با دشمنانی با چهرههای کما بیش ناشناخته، بدون سرزمین، اما با ایدئولوژی بیشتر شناختهشده، ایدئولوژی افراطی اسلامی یعنی ملغمهای از توحش و بنیادگرایی اسلامی که در ساختار گروههای تروریستی اسلامی، از جمله سازمان القاعده تبلور یافته است. از آن هنگام تا کنون ۱۵ سال می گذرد و ما با شگفتی درمییابیم که آنچه طی این مدت برای مبارزه علیه این تهدید بزرگ به کار گرفته شده است، نه تنها نتوانسته خطر را رفع و خنثی کند، بلکه تهدید تروریسم در جهان دوصد چندان شده است. نگاهی به گذشته و تصمیاتی که دولت آمریکا و دیگر متحدان غربیاش طی ۱۵ سال گذشته در جهت مبارزه با این تهدید بزرگ اتخاذ کردهاند، اشتباهات و انحرافات بسیاری را در این زمینه آشکار میسازد.
نتشر شده در: : روزآمد شده در
رشد ۲ هزار درصدی تروریسم طی ۱۵ سال گذشته
طی این ۱۵ سال، بیش از ۶۱ هزار حمله تروریستی در جهان انجام شده که طی آن بیش از ۱۴۰هزار تن که اکثریت آنان غیرنظامی بوده اند کشته شدند.
۱۵ هزار میلیارد دلار هزینهای که تروریسم اسلامی پس از ۱۱ سپتامبر بر اقتصاد آمریکا و غرب تحمیل کرده است
گسترش تروریسم پس از ۱۱ سپتامبر، افزون بر خسارتهای انسانی آن، بزرگ ترین خسارتهای اقتصادی را برای جهان خصوصاً جهان غرب داشته است.
پس از ۱۱ سپتامبر و با گسترش تهدید تروریسم، هزینه مبارزه با این تهدید به شدت افزایش یافته است. دانشگاه نیویورک در سال ۲۰۱١ افزایش هزینه های امنیتی آمریکا مرتبط با تهدید تروریسم را در طی دهه ۲۰۰۱- تا ۲۰۱١ میلادی بیش از ۴,۴۰۰ میلیارد دلار برآورد کرده است. بر این اساس، آمادگی امنیتی برای پاسخ دادن به توسعه و گسترش تهدید تروریسم برای آمریکا، به طور متوسط هر ساله بیش از ۴۴۰ میلیارد دلار برای این کشور هزینه داشته است. در صورتی که هزینههای اضافی امنیتی دیگر کشورهای غربی را به این رقم اضافه کنیم، میتوان به جرئت برآورد کرد که تهدید تروریسم از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ تا کنون، بیش از ۱۵ هزار میلیارد دلار هزینه اضافی بر بودجه کشورهای غربی تحمیل کرده است.
۱۱ سپتامبر نقطه عطف در تاریخ تروریسم
همانطور که گفته شد، ۱۱ سپتامبر نقطه عطفی در تاریخ معاصر جهان در زمینه تروریسم است. این روز، آغاز عصر جدیدی در جهان را رقم زده است. عصری که تهدید تروریسم به یکباره جهش کرده و جهانی میشود و هیچ نقطه ای از جهان دیگر نمیتواند خود را از دسترس این تهدید تازه در امان بیابد. از این روز، مبارزه با تروریسم بخش عمده ای از سیاستهای تمامی کشورهای جهان میشود. جهان پس از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ هرگز به گذشته شباهت نخواهد داشت. مختصات جدیدی در جوامع مختلف جهانی شکل گرفته و اهمیت پیدا می کنند که در گذشته، یا وجود نداشته و یا از اهمیت چندانی برخوردار نبودهاند.
این روز، همچنین زنگ شروع نبردی بسیار جدی و طولانی را برای غرب به صدا در آورده است. جنگ با جهادگرایان گروه القاعده، سپس با گروه موسوم به خلافت اسلامی (داعش) و گروهای بسیار گسترده ای که بر اثر اشتباهات و انحرافات استراتژیک آمریکا و متحدانش در تمامی کانونهای بحرانی جهان به شدت رشد کردهاند.
اشتباهات و انحرافات آمریکا و غرب در جنگ علیه تروریسم
اشتباه فاحش استراتژیک آمریکا و هم پیمانانش در جهت مبارزه با تروریسم و حمله به کشورهای افغانستان و عراق بهترین شرایط را برای رشد و گسترش سریع تروریسم در جهان پدید آورد. بسیاری از ناظران اعتقاد دارند که تصمیم اشتباه آمریکا در حمله به عراق، سنگ بنای ایجاد گروه موسوم به خلافت اسلامی (داعش) را پایهریزی کرده است.
برخی از ناظران، سازمان القاعده را فرزند نامشروع سازمان سیای آمریکا و بنیادهای مالی عربستان برای گسترش اسلام وهابی در منطقه توصیف کردهاند؛ سازمانی که پس از جنگ داخلی افغانستان سلاحهایش را به روی آمریکا برگرداند و مبدل به دشمن شماره یک آمریکا شد. همانطور که میدانیم، همین سازمان القاعده، مسئول بزرگ ترین حمله تروریستی در خاک آمریکا در ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ میلادی بود.
پس از ۱۱ سپتامبر، آمریکا که خود را در جنگی تازه در یافته بود که فرزندخوانده سابقش یعنی القاعده بر او تحمیل کرده بود، لباس رزم بر تن کرد. استراتژی جنگی محافظهکاران نو که در وجود سیاستمدارانی همچون "دیک چینی" معاون رئیس جمهوری آمریکا، "دونالد رامسفلد" وزیر دفاع، و "پل ولفویتس" مشاور امنیت ملی آمریکا، تبلور یافته بود، بر "جرج بوش" پسر که به تعبیری یکی از ضعیفترین و تأثیرپذیرترین رؤسای جمهوری ١۰۰ ساله گذشته آمریکا بود، تحمیل شد.
انحرافات استراتژی آمریکا علیه تروریسم پس از ۱۱سپتامبر
استراتژی جدید ضد تروریستی آمریکا، به جای اینکه دشمن واقعی را به طور واقعی شناسایی، بررسی و تجزیه و تحلیل کند و بهترین روش مبارزه توامان نظامی-ایدئولوژیک را برای حذف و ریشه کن کردن این تهدید بزرگ به کار گیرد، اهداف دیگری را که بعضاً هیچ ارتباطی با این تهدید تروریستی نداشتند، دنبال کرد.
همانطور که میدانیم استراتژی محافظه کاران نو آمریکا صرفاً یک استراتژی نظامی بود- حمله نظامی به نیروهای القاعده در افغانستان، که ابعاد پیچیده پدیده تروریسم را در مد نظر نگرفته بود. این استراتژی، زمینه های ایدئولوژیک برخاستن این پدیده- توسعه بنیادگرایی اسلامی در چهارچوب توسعه ایدئولوژی و دکترین سلفی و وهابیت، را به کلی فراموش کرده بود. این استراتژی همچنین هدفهای دیگری را دنبال میکرد که در چهارچوب تروریسم قرار نمیگرفتند و از همه بدتر، جوامع و کشورهایی که ریشههای ایدئولوژیک این تروریسم تازه از آن تغذیه میکرد- عربستان سعودی و برخی از کشورهای عرب خلیج فارس- نه تنها به کلی کنار گذاشته شده بودند، بلکه در زمره کشورهای دوست، جایگاهی بسیار بلندمرتبه در استراتژی کلی جنگ محافظهکاران نو آمریکا، علیه تروریسم یافته بودند.
نتیجه این انحرافات و یا اشتباهات آمریکا در مبارزه واقعی علیه تروریسم که بسیاری از کشورهای غربی متحد آمریکا از آن پیروی کردهاند، از همان آغاز آشکار گردیده است.
حمله آمریکا به طالبان و القاعده در افغانستان
حمله نیروهای آمریکایی تحت نام ائتلاف بین المللی علیه القاعده و طالبان و به هدف نابود کردن القاعده، موفقیتآمیز نبوده است. اولاً هنوز طالبان دولت کنونی افغانستان را تهدید می کند و در زمینه مبارزه با تروریسم، حمله آمریکا، نیروهای القاعده را از خاک افغانستان به مناطق کوهستانی و قبیله ای پاکستان و دیگر مناطق خاورمیانه و شمال آفریقا جابجا کرد. حمله توامان به طالبان و القاعده، موجب همبستگی بیشتر بین این دو شد. این همبستگی، نه تنها اوضاع افغانستان را همواره تهدید کرده است، بلکه موجب رشد بسیار شتابان ایدئولوژی افراطی اسلامی در پاکستان و در نتیجه افزایش عملیات تروریستی در چهار گوشه پاکستان شده است.
حمله آمریکا به عراق ظهور داعش را پایهریزی کرد
حمله آمریکا به عراق در زمان صدام حسین به هیچوجه در چهار چوب استراتژی مبارزه با تروریسم نمیگنجد؛ این حمله اهداف دیگری برای آمریکا و متحدان عرب منطقهایاش داشته است؛ این حمله همچنین موجب گسترش بیسابقه تروریسم در این منطقه از جهان شده است. گروه دولت اسلامی موسوم به داعش فرزند ناخلف اشتباهات فاحش آمریکا در عراق است.
حمله مشترک فرانسه و بریتانیا به لیبی و قذافی: ایجاد هرجومرج و طغیان تروریسم
حمله مشترک فرانسه و بریتانیا با همکاری آمریکا به لیبی در زمان معمر قذافی، مثال بارزی است که نشان میدهد چگونه غربیها با اشتباهات استراتژیک خود، زمینه ساز طغیان تروریسم در مناطق جهان میشوند.
جنگ داخلی سوریه: نقش واقعی بازیکنان در صحنه جنگ آشکار میشود
جنگ داخلی سوریه، و جبههگیری نیروهای غربی به همراه متحدان منطقهایاش خصوصاً عربستان سعودی، قطر و ترکیه، علیه رژیم بشار اسد و در همین حال ورود نیروهای روسیه و ایران و شیعیبان عراقی و لبنانی، صحنه جنگ داخلی سوریه را چنان پیچیده و مخدوش کرده که تنها نیروهای افراطی اسلامی و حامیان منطقهای آنان از این هرجومرج استفاده می کنند.
ارتش آزاد سوریه و دیگر گروههای مسلح اپوزیسون در برابر افراطیون، بسیار ضعیف هستند و اصولاً نمیتوانند نقش مؤثری در مبارزه علیه رژیم بشار اسد و ایجاد یک سوریه آزاد و دمکراتیک ایفا کنند.
در صفوف مخالفان رژیم بشار اسد، به غیر از نیروهای داعش که مورد نفرت نیروهای ائتلاف بینالمللی قرار گرفتهاند، دیگر نیروهای افراطی اسلامی مانند نیروهای "فتحالشام" (جبهه النصره سابق)، "احرارالشام" و "جیشالاسلام"، که از سوی پدر خواندههای منطقهای مانند عربستان سعودی، قطر و ترکیه حمایت میشوند، دست بالا را دارند. اگر زمانی این نیروهای افراطی اسلامی در جنگ نهایی علیه رژیم بشار اسد پیروز شوند، چه انتظاری میتوان از این نیروها داشت؟ فرض کنید که هسته قدرتمند نظامی رژیم آینده سوریه را نیروهای نظامی فتحالشام (جبهه النصره سابق)، احرارالشام و جیشالاسلام تشکیل دهند. اولین گروه وابسته به القاعده است، دومی و سومی با یک درجه کمتر، گروههای مشابه گروههای تروریستی هستند. در این شرایط فرضی، آیا این امکان وجود ندارد که آمریکا و متحدان غربیاش مرتکب یک اشتباه بزرگ دیگر شده و نتیجه تلاش خستگیناپذیر آنان، تولد یک دولت جدید تروریستی بر روی خرابههای سوریه باشد؟
آنچه مسلم است، بشار اسد با سرکوب خونین خواستهای دمکراتیک مردم سوریه مرتکب خطای بزرگی شده و در آینده نمیتواند جایی نزد مردم این کشور داشته باشد. اما کنار زدن بشار اسد باید بتواند صلح و ثبات را دوباره به سوریه برگردانده و تداوم همزیستی مسالمت آمیز میان اقلیتهای مسیحی، علوی، کرد، را با اکثریت گروههای قومی و مذهبی سوریه تضمین کند. با پیروزی گروههای افراطی اسلامی، نه تنها هیچک از این اهداف میسر نخواهد شد، بلکه اگر بدبین نباشیم، باید ایجاد یک رژیم بنیادگرای افراطی را شاهد باشیم!
گسترش جغرافیایی تروریسم اسلامی پس از ۱۱ سپتامبر
در اینجا شوربختانه فرصت پرداختن به روند گسترش تروریسم وافراط گرایی اسلامی در همه جهان نیست و در اینجا فقط به نام بردن آن اکتفا میشود. از ۱۱ سپتامبر سال ۲۰۰۱ ما شاهد گسترش بیسابقه تروریسم اسلامی در جهان هستیم. کانونهای بحرانی به غیر از کشورهای نامبرده، در کشورهای یمن، پاکستان، لبنان، مصر (صحرای سینا)، سومالی، مالی، نیجریه، نیجر، کامرون، تونس، الجزایر، مراکش، ترکیه، فیلیپین در حال گسترش هستند. در همین حال هیچ کشور غربی از تهدید فزاینده تروریسم اسلامی در امان نیست.
می توان نتیجه گرفت که آمریکا و غرب در مبارزه با تروریسم، تا کنون ناکام بودهاند و اگر استراتژی مبارزه را تغییر ندهند، این ناکامی میتواند چالشهای بسیار جدی در ابعاد سیاسی، اجتماعی و فرهنگی برای آنها ایجاد کند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید