دسترسی به محتوای اصلی
دانش و فنآوری

مرگ پایان زندگیست یا پس از مرگ زندگی ادامه دارد؟

نتشر شده در:

پس از مرگ چه می‌گذرد؟ به کجا می‌رویم و چه می‌بینیم؟ آیا بعد از مرگ، نوع دیگری زندگی وجود دارد یا این‌که همه چیز هنگام مرگ به پایان می‌رسد؟

تبلیغ بازرگانی

 شاید این پرسش‌ها کهن‌ترین سئوالاتی است که همواره در ذهن بشر حضور داشته و دارد. پرسش‌هایی که تا کنون بی‌پاسخ مانده‌اند، یا این‌که پاسخ‌های موجود به هیچ‌وجه قابل اثبات نیستند؛ چه از لحاظ علمی و چه از لحاظ مذهبی و یا فلسفی. در این میان نتایج تحقیقات یک جراح مغز و اعصاب امریکایی که در کتابی با عنوان "اثبات بهشت" منتشر شده، محافل علمی و مذهبی و فلسفی جهان را به بحث و جدل واداشته.

  

چندی پیش به مناسبت انتشار کتاب دکتر اِبِن آلکساندر، جراح مغز و اعصاب امریکایی، نشریه‌ی نیوزویک، با اشاره به این کتاب، با تیتر بزرگ نوشت: «بهشت وجود دارد!» و در واقع به میلیاردها انسانی که به دنبال پاسخ به پرسش‌های همیشگی خود هستند، نوید داد که بله، پس از مرگ زندگی ادامه دارد.

در این کتاب که از زمان انتشارش در امریکا تا به امروز، جزو سه کتاب پرفروش سال شده است، دکتر الکساندر با اشاره به تحقیقات خود و خصوصاً تجربه‌ی شخصی‌اش متذکر می‌شود که چگونه از فردی بدون باور مذهبی خاص و حتی بدبین، به فردی با باورهای مذهبی عمیق تبدیل شده است. وی در این کتاب، ماجرای تجربه‌ی شخصی خود را مطرح می‌سازد؛ هنگامی که پس از این‌که در کمایی عمیق به سر می‌برد، پزشکان معالج وی قطع امید می‌کنند، ولی ناگهان چشم باز می‌کند و جهان اطراف خود را بار دیگر می‌بیند.
وی در ابتدا تاکید می‌کند که به مدت هفت روز در کما فرو رفته بود و روز هفتم، ناگهان به زندگی و جهان اطراف ما بازگشت؛ و این امر خود جنبه‌‌ای نمادین است از انرژی و قدرتی در ماوراء تصور بشریت. چرا که روز هفتم در تمامی مذاهب حائز اهمیت است و حامل باری فلسفی و یا مذهبی.

وی سپس تجربه‌ی این هفت روز در کمای خود را شرح می‌دهد. هنگامی که تصور داشت به روی ابرها شناور است و اصوات پیرامون خود را می‌شنود، «اما همانند بارانی که بر شما ببارند، ولی شما را خیس نکنند». وی از جهانی سخن می‌گوید که در آن افراد زیادی حضور داشتند که همگی مانند اشباحی نورانی بوده و همه چیز در اطراف وی، با این‌که کاملاً از هم متمایز بودند، ولی به گفته‌ی او «مانند نقش و نگار یک قالی ایرانی، گویا به هم متصل بوده و یک شکل کلی را می‌آفریدند». وی در بخش دیگری افزوده که در تمام این مدت، زن جوانی که مانند هاله‌ای نورانی بوده، او را همراهی می‌کرده و از طریق فکر با او مکالمه داشته و او را تسکین می‌بخشیده و به وی می‌گفته که «نگران نباش! این‌جا همه تو را دوست دارند و دیگر دلیلی برای ترس و وهم از چیزی نداری».

حال، چرا با این‌که سالانه صدها کتاب که در سراسر جهان در ارتباط با زندگی پس از مرگ منتشر می‌شوند، چنین سروصدایی به پا نمی‌کنند، ولی کتاب دکتر الکساندر که در آن بخش‌هایی از یادداشت‌هایش می‌تواند دور از منطق و کاملاً تخیلی تلقی شود، گرچه بسیار بحث و جدل به پا کرده، ولی نه تنها مایه‌ی تمسخر جامعه‌ی علمی قرار نگرفته، بلکه زمینه‌ای ایجاد کرده برای راه‌اندازی تحقیقاتی دقیق‌تر و عمیق‌تر در این رابطه؟ بدین دلیل که دکتر الکساندر که خود فرزند یک جراح مغز و اعصاب صاحب‌نام امریکایی است، همواره پژوهش‌گر و دانشمندی جدی به حساب می‌آمده و در محافل علمی بسیار مورد احترام است و و اکنون یکی از مهم‌ترین اساتید دانشکده‌ی پزشکی هاروارد می‌باشد.
 

DR

حال دکتر الکساندر در تحقیقات خود و با استناد به تجربه‌ی شخصی‌اش تاکید دارد که بدون شک ذهنیت انسان بسیار پیچیده‌تر است تا حتی سیستم فعالیت مغز که به نوبه‌ی خود پیچیده‌ترین فرآیند فعالیتی بدن به حساب می‌آید؛ و نتایج تحقیقات و خصوصاً شرح حال تجربه‌ی پرفسور ابن الکساندر که در کتاب وی با عنوان "اثبات بهشت" منتشر شده، کتابی که در سال ۲۰۱۳ نیز در اروپا و بسیاری از مناطق دیگر جهان منتشر خواهد شد، سبب شده که برخی از پژوهش‌گرانی که سال‌ها در این زمینه فعالیت داشتند، بار دیگر به دلیل نزدیکی نتایج تحقیقات آن‌ها با کتاب دکتر الکساندر، فعالیت خود را از سر گیرند.

به طور مثال، پرفسور پیم فان‌لومل، متخصص و جراح قلب، سال‌ها در زمینه‌ی تجربیات افرادی تحقیق کرده که پس از سکته‌ی قلبی، مدتی در کما به سر برده‌اند و بار دیگر به زندگی باز گشته‌اند. نتایج تحقیقات وی که در نشریه‌ی معتبر پزشکی "لان‌ست"، چاپ امریکا، منتشر شد، با کتاب دکتر الکساندر شباهت‌های فراوانی دارد. او ۳۴۴ بیمار را که خودش موفق شده بود پس از سکته‌ی قلبی و کما، بار دیگر آن‌ها را به هوش آورد، تحت بررسی قرار داد و با مقایسه‌ی آن‌ها پی برد که ۲۰درصد تجربیات این افراد تقریباً با یک‌دیگر مشابه بوده‌اند. افرادی که همگان، هنگام فرورفتن در کما به دنبال سکته‌ی قلبی، بین مرگ و زندگی قرار گرفته‌اند و شرح داده‌اند که حس کرده‌اند روح‌شان از بدنشان خارج شده، از نوعی تونل عبور کرده و با موجوداتی نورانی ارتباط داشته‌اند.

از سوی دیگر، دکتر ژان ‌ژاک شاربونیه، پزشک متخصص بیهوشی فرانسوی نیز در همین زمینه، کتابی را منتشر ساخته با عنوان "هفت دلیل محکم برای باور داشتن زندگی پس از مرگ". وی در بخشی از تحقیقاتش، به بررسی فعالیت مغز پس از سکته‌ی قلبی پرداخته و خصوصاً هنگام بازگشت به زندگی. وی تاکید دارد که تنها ۱۵ ثانیه پس از ایست قلبی و بیهوشی، فعالیت الکتریکی مغز کاملاً قطع می‌شود، به طوری که دیگر اثری از فعالیت در نمودار نوار مغزی وجود ندارد. ولی وقتی برخی از این افراد به هوش می‌آیند، با این‌که قلب و مغز آن‌ها از کار افتاده بود، به خوبی شرح می‌دهند که در اطراف آن‌ها در آن لحظات چه گذشته و می‌توانند هرآن‌چه شنیده‌اند را به درستی بازگو کنند. به عقیده‌ی وی، این امر نشان‌دهند‌ه‌ی این است که ذهنیت انسان یا به عبارتی دیگر، روح انسان، پس از مرگ مغز به فعالیت خود ادامه می‌دهد. حال چگونه و به چه مدت، هنوز پاسخی برای این پرسش پیدا نشده.

دکتر شاربونیه در ارتباط با این‌که چرا تا به حال با وجود پیشرفت‌های بسیار چشم‌گیر فن‌آوری‌های علم پزشکی، در زمینه‌ی زندگی پس از مرگ، نتایجی حاصل نشده متذکر می‌شود که اکثریت دانشمندان هنگامی که به پدیده‌ای برمی‌خورند که خارج از چارچوب عادی دانش و علم آن‌هاست، آن را کنار می‌گذارند. چرا که برخی نمی‌خواهند باورهای‌شان متزلزل شود و برخی دیگر نیز بیم از آن دارند که در صورت گام نهادن در این راه، محافل علمی از آن‌ها به عنوان شارلاتان و یا خرافاتی یاد کنند. وی معتقد است که زمانی در این مسیر پیشرفت خواهیم کرد که علم و دانش سنتی کنونی، جایی برای علومی متفاوت و شاید فراتر از مرزهای تفکر دانشمندان کنونی باز کند.

 

دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید

اخبار جهان را با بارگیری اَپ ار.اف.ای دنبال کنید

بخش‌های دیگر را ببینید
  • 13:44
  • 08:25
  • 09:07
  • 11:31
  • 07:11
این صفحه یافته نشد

صفحۀ مورد توجۀ شما یافته نشد.