گزارش صندوق بینالمللی پول و تفسیرها: رکود صدساله یا دگرگونی جهان؟
نتشر شده در:
گوش کنید - ۰۶:۵۷
صندوق بینالمللی پول رشد اقتصادی ایالات متحد آمریکا را با خوشحالی نوید میدهد اما به طور کلی، آیندۀ اقتصاد بینالمللی را متزلزل و نامطمئن میبیند و تأکید میکند که تنشهای سیاسی میتواند پیامدهای سنگین اقتصادی به همراه داشته باشد.
گزارش تازۀ صندوق بینالمللی پول (هفتم اکتبر – ١۵ مهر) و پیشبینیهای آن در مورد رشد اقتصادی، چندان مایۀ خوشحالی کارشناسان نیست.
این گزارش به طور خلاصه میگوید که اقتصاد جهان مشغول بندبازی و راه رفتن بر طنابی نازک است: "از یک سو کشورهای جهان باید پیامدهای بحران سپریشده -بخصوص بیکاری و بدهکاری- را اداره کنند و از سوی دیگر برای مواجهه با آیندهای ناروشن آماده شوند".
تحلیلگران ارشد صندوق بینالمللی پول گوشزد میکنند که "تنشهای سیاسی فزاینده (اوکراین، عراق، سوریه...)، شرایط اقتصادی را دشوارتر میکند". آنان نگران اختلال در بازار انرژیاند و مینویسند که اگر در تحویل گاز روسیه به اروپا مشکلات جدی پیش بیاید، عواقب آن میتواند تمامی بازار گاز و سوخت، و در نهایت کل اقتصاد جهان را به دردسر بیندازد.
در این گزارش آمده است: "تا حالا تأثیر تنشهای سیاسی در حد منطقه باقی مانده، اما خطر اختلالات و بحرانهای گستردهتر بسیار جدی است".
رشد نابرابر
در این اوضاع، رشد اقتصادی بسیار شکننده و نابرابر است. کارنامۀ اقتصادی آمریکا در پایان ماه سپتامبر البته امیدوار کننده است. شاخص بیکاری در ایالات متحد آمریکا برای اولین بار طی شش سال پیش، از شش درصد هم کمتر شده. به تعبیری دیگر، آمریکا بحران بزرگی را که از سال ۲٠٠٧ شروع شد، تقریباً پشت سر گذاشته است.
صندوق بینالمللی پول حتی برآورد خود را در مورد افزایش رشد اقتصادی آمریکا تصحیح کرده و توضیح داده است که حرکت دوبارۀ اقتصاد آمریکا قویتر از آن است که چند ماه قبل پیشبینی میشد.
در نقطۀ مقابل اروپا قرار دارد که به رغم همۀ تلاشهای دولتها، نمیتواند خود را از چنبرۀ کهنه و دست و پاگیر بدهیها، بیکاری و ضعف بهرهوری رها کند. هرچند در اروپا هم نابرابری میان کشورها زیاد است و وضعیت فرانسه با آلمان قابل مقایسه نیست.
از اقتصادهای بزرگ غربی که بگذریم، پیشبینی صندوق بینالملی پول در مورد چین نیز قابل توجه است: به احتمال زیاد رشد اقتصادی این کشور در پایان سال جاری میلادی و حتی در پایان سال بعد (۲٠١۵) بیش از هفت درصد خواهد ماند. در این مورد خاص، صندوق بینالمللی پول توصیه میکند که "اندکی کند شدن رشد اقتصادی چین، پدیدهای سالم و مثبت خواهد بود".
در واقع نگرانی اینست که شتاب بیش از حد، بخصوص در صنایع ساختمان و مسکن چین، باعث شود که بازار ناگهان "بترکد": ساختمانهای تولیدشده "روی دست بماند" و به دنبال آن، بحران به سایر بخشهای اقتصاد چین سرایت کند...
رکود صد ساله
اگرچه نتایج مثبت آمریکا تا اندازهای اعتبار اقتصاد غرب را نجات میدهد، اما سایۀ سنگینی که طی شش، هفت سال اخیر بالای سر اروپا مانده، اهل اندیشه و فن را به جستجوهای نظری برانگیخته است.
مشکل در کجاست؟ در ذات سرمایهداری؟ در بحرانهای ادواری که در عین حال باعث پالایش و نوزایی "سیستم" میشوند؟ یا شاید هم "دگرگونی تمدنی" و یا به قولی "انحطاط غرب"؟...
الی کوهن1،اقتصاددان فرانسوی، در عین طرح دوبارۀ نظریۀ "رکود صدساله"، آن را نامعتبر میداند و میگوید به جای رکود، باید از "دگرگونیهای بزرگ" سخن گفت.
اخیراً دو اقتصاددان آمریکایی، لاری (لاورنس) سامرز2 و پل گوردون3 با تمرکز بر پدیدۀ تکرار بحرانهای کوچک و بزرگ اقتصادی و مالی، نظریۀ "رکود صدساله" را به پیروی از سلف خود، آلوین هانسن4 دوباره زنده کردهاند.
آلوین هانسن که خود شاهد بحران بزرگ دهۀ سی بود و در مقام مشاور برای فرانکلین روزولت کار کرد، در سال ١٩٣٨ نوشت که "گرایش سنگین و دراز مدتی" در نظام اقتصادی غرب به وجود آمده که بحرانها و تنشهایی را در ابعاد و سطوح مختلف دامن میزند.
سامرز و گوردن نیز با نگاه به بحران بازار آسیای جنوب شرقی در سال ١٩٩٧، بحران سال ۲٠٠٠ که به دنبال "ترکیدن" بازار تکنولوژیهای جدید اینترنتی به وجود آمد، بحران وامهای پرداختنشدۀ مسکن آمریکا در سال ۲٠٠٧ که به بحران بزرگ جهانی منتهی شد، سقوط بورس که در سال ١٩٨٧ و چند بار دیگر دیده شد، و... به این نتیجه میرسند که آلوین هانسن در مورد رکود طولانی حق داشت.
یک بحران و دو راهبرد
اما الی کوهن با تکیه بر آخرین کارنامههای اقتصادی آمریکا و اروپا، استدلال میکند که "رکود صدساله" اجتنابناپذیر نیست. او مینویسد که آمریکا و اروپا استراتژیهای متفاوتی را برای برونرفت از بحران بزرگ شش سال اخیر برگزیدند: تلاش اروپا شکست خورد اما آمریکاییها موفق شدند. این واقعیت، به عقیدۀ الی کوهن، کافی است تا نظریات "جبر اقتصادی" را نامعتبر بدانیم و به وضوح ببینیم که سیاستهای کلان اقتصادی دولتها تعیینکننده است.
او اعتقاد دارد که نظریۀ بحرانهای ادواری نظام سرمایهداری نیز نادقیق و مبهم است. به نوشتۀ الی کوهن، بحرانهای صد سال اخیر، نهادها و سرشتهای متفاوت دارد و همگی با یکدیگر قابل مقایسه نیستند.
از نظر او آنچه واقعیت دارد، "دگرگونیهای" عمیق اقتصاد، فرهنگ و جغرافیای سیاسی است که دولتها باید بپذیرند و جوامع را در جهت تطبیق با آن هدایت کنند.
1-Elie Cohen
2-Larry (Lawrence) Summers
3-Paul Gordon
4-Alvin Hansen
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید