بهار و نوروز دیگری فرارسید. جشن نوروز برای ایرانیان و دنیای فارسی زبان و حتا فراتر از آن بسیار گرامی بوده و هست. جشنی که برای همراهی آن در شماری از مناطق ایران موسیقی ویژه ای اجرا می شود که آن را "نوروز خوانی" می نامند.
این موسیقی ویژه که طی سالها از تغییراتی بخصوص در زمینه اشعار آن برخوردار شده، این پرسش را مطرح می سازد که نوروز خوانی در کجا ادامه دارد و آیا در برابر ترانه های مدرنی که به مناسبت نورزو اجرا می شوند، رنگ باخته است ؟
گفتوگو با فریبرز رستمی، اتنوموزیکولوگ
برای یافتن پاسخی به این پرسش وشماری پرسش دیگر به سراغ فریبرز رستمی، "اتنوموزیکو لوگ" تجربی رفتم که آهنگساز، سرپرست گروه موسیقی آشیانه کودک و نوجوان و طراح «روش آموزش موسیقی کودک مبتنی بر فرهنگ موسیقایی ایران» نیز هست.
در آغاز گفتگو از او پرسیدم این موسیقی های نوروزی چه ویژگیهائی دارند ؟
مجسمههای پرویز تناولی با جرثقیل شهرداری و با آسیب رساندن به شماری از آنها از خانه اش بیرون آورده شدند
تندیسهای پرویز تناولی، به دلیل اختلاف سازمان فرهنگی- هنری شهرداری تهران با این هنرمند، به گفتهی خود وی، با وضعی اسفناک جابهجا شده برخی از آنها شکسته شده اند.
این خبر دلخراش که توسط خبرگزاری دانشجویان ایران (ایسنا) پخش شد و بلافاصله در همه جا پیچید، حکایت ازاین دارد که عصر روز یکشنبه 25 اسفند ماه، در حالی که او در کارگاه خودخواب بوده، مسئولان سازمان فرهنگی -هنری شهرداری تهران با یک قفلساز در خانه وی را شکسته و باز کردهاند و با وضعی اسفناک مجسمهها را بردهاند...
پرویز تناولی، هنرمند پیشکسوت مجسمهسازی ایران و خالق مجموعه «هیچ» و «دیوارهای پرسپولیس» و رکورددار فروش آثار هنری ایرانی در حراج کریستی با فروش یک مجسمه به بهای 2 میلیون و 481 هزار دلار، می گوید:" این آثار به همراه خانه من در سال 1382 توسط شهرداری خریداری شد تا موزهای به نام من درست شود.
در شروط قرارداد ذکر شده است که آثار من به شرطی فروخته میشود که در خانه من، که به شکل موزه درخواهد آمد نگهداری شوند. یعنی موجودیت این قرارداد منوط به ماندن آثار در خانه من است.
در دوره اول ریاستجمهوری احمدینژاد به من اعلام کردند که جریان موزه منتفی است و نمیخواهند برای من موزه درست کنند. من هم گفتم مهم نیست پس قرارداد منتفی است ولی شهرداری اعلام کرد که آثار را به من پس نخواهد داد. من در همان سال 82 به دادگاه رفتم و بعد از شش سال توانستم خانهام را پس بگیرم، ضمن اینکه من هم پول آثار و هم پول خانه را به شهرداری بازپس دادم.
در تمام این مدت آثار در اختیار شهرداری تهران بود و من تنها توانستم که تعدادی از آثار را در موزه امامعلی ببینم و نزدیک به 47 اثر نیز به هیچ عنوان رونمایی نشده و به من میگویند که آثار در جایی امن نگهداری میشوند این در حالیست که من شنیدهام که برخی آثار را فروختهاند.
چند ماه پیش به دادگاه رفتم تا تکلیفم مشخص شود که دیدم دادگاه حکم داده که آثار تا تعیین تکلیف نهایی در خانه من نگهداری شوند و به همین خاطر مجسمههایم را به خانهام آوردم تا آن اتفاق عجیب افتاد."
نگارنده کتاب «تاریخ مجسمهسازی ایران» می گوید : "من اصلا بحثم این نیست که مجسمهها تا تعیین تکلیفشان کجا باشند، بلکه حرف من این است که طرز برخورد با یک اثر هنری بسیار بد بوده و نباید اینگونه باشد که آثار را با جرثقیل جابهجا کرده و چند تا از آنها را به زمین زده و روی زمین بکشند تا آسیب ببینند. حمل این مجسهها به قدری بد بود و مجسمهها تا حدی آسیب دیدند که فکر میکنم برای ترمیم آنها بیش از یک سال و نیم وقت صرف شود."
پرویز تناولی می گوید نزدیک به 58 اثر شامل این قرارداد شده اند.
مدیرعامل سازمان زیباسازی شهرداری تهران، جمال کامیاب، در پیوند با آثار پرویز تناولی که به زور از خانهاش برده شده و بعضی از آنها آسیب دیده است، گفت که این سازمان در بردن مجسمههای پرویز تناولی هیچ گونه دخالت و نقشی ندارد.
او افزود: ما از جزئیات ماجرا و چگونگی آن اطلاعی نداریم و نمیدانیم که اینکار توسط چه بخشی انجام شده است.
"دفترچه بزرگ" دردهای بزرگ را در خود نهفته است
فیلم تکان دهنده "دفترچه بزرگ"، ساخته "یانوش ساس"، کارگردان مجار، که گوی کریستال آخرین جشنواره فیلم "کارلوی واری" را از آن خود کرد، به روی پرده سینما ها آمد.
این فیلم تلخ که برگفته است از نخستین جلد سه گانه "آگوتا کریستف"، "سه گانه دوقلوها"، به داستان تلخ دو برادر دوقلو می پردازد گه در خانواده ای مرفه می زیستند و از توجه و مهربانی ویژه خانواده خود برخوردار بودند. اما جنگ دوم جهانی و اشغال مجارستان توسط ارتش نازی، خانواده را در هم می پاشد و مادر دو پسر دوقلو را بر آن می دارد که فرزندان خود را به روستائی فقیر ببرد که مادرش در آن می زیست. مادر که سالها دخترش را ندیده بود و از نوه هایش هم بی خبر بود، زنی است بسیار خشک، خسیس، کثیف، تلخ و بی رحم که نوه هایش را وادار به کار برای، به اصطلاح جبران هزینه ی خوراکشان می کند. سرما، گرسنگی مزمن، خشونت محیط پیرامون و نبود بهداشت و رفاه باعث می شود که دو برادر 13 ساله، "کلاوس" و "لوکا" برای تحمل شرایط سختی که به آنها تحمیل شده بود، جسم و روح خود را به حس نکردن درد جسمانی و روانی عادت بدهند. آنها ناچار شدند همه معیارهای اخلاقی را برای زنده ماندن زیر پا بگذارند. اما از این غافل نشدند که با روشن بینی و دقت بسیار هر آن چه که بر آنها می گذشت را در کتابچه ای بزرگ که پدرشان پیش از رفتن به جبهه به آنها داده بود، یاد داشت کنند.
موضوع فیلم، نحوه فیلم برداری و بازیهای خوب همه بازیگران، از این فیلم، فیلمی فراموش نشدنی می سازندکه توانائی انسان و به ویژه دو پسر بچه را در تطبیق دادن خود با شرایط بسیار سخت، تلخی جنگ و انسانیت زدائی آن را نشان می دهد.
این فیلم همچنین در مورد هر گونه پیش داوری هشدار می دهد و می گوید کسی نمی داند در شرایط دشوار و بدون فریاد رس، تا چه حد خواهد توانست انسانیت خویش را حفظ کند.
فیلم "کتابچه بزرگ" بدون شک یکی از توانمند ترین فیلم های سال 2013 به شمار می آید.
گفتنی است که "یانوش ساس" که در سال 1958 زاده شد و از تاتر ملی بوداپست وارد دنیای سینما شده، بافیلم هائی که تاکنون ساخته، جایزه های معتبری را ربوده است. از جمله فیلم "ویتسگ" است که جایزه بهترین نخستین فیلم اروپائی را در سال 1994 ربود.
"یانوش ساس"، شماری نمایش تآتر را کارگردانی کرده هم اکنون در آکادمی تآتر و فیلم بوداپست، رشته کارگردانی را تدریس می کند.
او ماجرای این کتاب را که در مکانی نامعلوم و به هنگام جنگی بدون نام می گذرد، به مجارستان و دوران جنگ دوم جهانی پیوند داده است.
نویسنده کتاب، "آگوتا کریستف" که در سال 2011 در 75 سالگی درگذشت، شماری نمایشنامه تآتر و داستانهای دیگر هم نوشته است. او سه گانه خود را به این دوقلو ها اختصاص داده که نخستین آنها همین "کتابچه بزرگ" است که درسال 1986 به چاپ رسید و سپس "مدرک" را درسال 1988 و "سومین دروغ" را در سال 1991 راهی بازار کرد. در همه آثار این خانم نویسنده تم مهاجرت اجباری بسیار به کار گرفته می شود چرا که خود او نیز در سال 1956 ، همراه با شوهر ونوزادش از مجارستان گریختند و به سویس پناهنده شدند.
تلخی و سیاهی رمان های او بی شباهت به جو رمان های "ساموئل بکت" و "توماس برنهارت" نیست.
اهداف، اولویت ها و ضوابط برای ساختن فیلم
در روز دوشنبه 26 اسفند ماه، اهداف،اولویتها و ضوابط اعطای مجوز ساخت فیلم در سال 93 توسط معاونت ارزشیابی و نظارت سازمان سینمایی منتشر شد
دستور کاری که از بسیار جهات شگفت انگیز به نظر می رسد و برای کار هنری مقرراتی تعیین می کند که در خور یک کارخانه تولیدی است.
در بخش اهداف این "بخشنامه" که برخی از روش های به کار گرفته شده در دورانهای نه چندان دور توسط پاره ای از رژیم ها را به یاد می آورد، بر " تحکیم و ترویج ارزشهای انقلاب اسلامی و دفاع مقدس"، " تحکیم نهاد خانواده و محوریت بخشی به آن"، " ایجاد و تقویت فضای امید، کار و تلاش و نشاط اجتماعی"، " ایجاد وتقویت روحیه احترام به اخلاق و قانون در روابط اجتماعی"و " معرفی و ترویج سبک زندگی ایرانی و اسلامی"، تآکید می شود و سپس به بخش اولویت ها " در مرحله تصویب و حمایتهای بعدی" می رسیم که آن هم جز مهمیز زدن به آفرینش هنری که لازمه اش آزادی عمل است، کار دیگری نمی تواند بکند
به عنوان مثال، "پایان باز" که یکی از نقاط قوی سینمای ایران به شمار می آید، با تاکید بر " آثار قصهگو، قهرمان محور و بدون پایان باز"، زیر پرسش می رود ..
دیگر این که چه کسی باید بگوید که یک کار گردان حتما فیلمی" با محوریت کودک و نوجوان" ، " طنز دار و دارای فضای مفرح" بسازد و حتمأ در آثارش "با نگاه واقعبینانه توام با نگاه نقادی مشفقانه ، منصفانه و مصلحانه" به اجتماع بنگرد؟
باز هم این پرسش مطرح می شود که چه کسی باید تعیین کند که یک کارگردان حتمآ از آثار اجتماعی با آثار اقتباسی از ادبیات نمایشی ومتون ایرانی استفاده کند ؟ پس تکلیف میراث ادبی وهنری جهان چه می شود ؟
سرانجام در تبصره می خوانیم که: "شورای پروانه ساخت تعادل بین تولید ونمایش و تنوع حداکثری ژانرها و مضامین را به صورت منظم پایش نموده و تصمیمات متناسب را اتخاذ خواهد کرد."
"هنر کامیونی" پاکستان در بیم برون رفت نیروهای ناتو
در کشور "پاک ها"، یعنی پاکستان، کامیون ها تنها وسیله های بار بری و رفت و آمد نیستند، بلکه تبدیل به توده ای از آهن شده اند که آن را همچون اشیاء معابد و آئین ها، برای پرستش، به هزار رنگ در می آورند، به آنها آئینه می آویزند و با تصاویر "نائیف" (کودکانه) می آرایند. رنگ های تند استفاده شده برای آزین و کشیدن تصویر بر روی این کامیون ها، به جاده های بی رنگ بلند زندگی می بخشند.
این تصاویر کار کسانی است که دیگر ناشناخته نیستند و درمیان آنها می توان از "حیدر علی" نام برد که خود کمی شبیه به "بودا" هست.
این آفریننده "هنر کامیونی" (تراک آرت) در کارگاه بی سقف خود در کراچی، نشسته بر روی فرشی پر از خاک، با قلم مو های خود بدنه یک صندوق چوبی را آزین می بخشد و بر بخشی که در پشت کامیون قرار می گیرد و اتومبیل های دیگر آن را می بینند، بیشتر تأکید می کند و همه توانائی خود را به کار می بندد.
حیدر علی یک روز یک کشتی طراحی می کند و روز دیگر یک بلدرچین یا اسب پیامبر اسلام را می کشد. تصویر خوانندگان بنام و حتا بی نظیر بوتو، نخست وزیر به قتل رسیده، هم جزو سفارشات او دیده می شود.
حیدر علی می گوید همه این تصاویر به خواست صاحبان کامیون کشیده می شوند که می خواهند کامیونشان با کامیون دیگری فرق کند.
حیدر علی که مدرسه را برای ادامه راه پدرش "محمد" ترک کرده، چیزی از "پیکاسو"، "رامبراند"، "کاندینسکی" و هنرمندان پیشرو غربی نمی داند، تاکنون پا به هیچ نمایشگاهی نگذاشته و به مدرسه هنر هم نرفته است. اما آثارش به کانادا، آمریکا و اروپا سفر کرده از او سمبل فرهنگ پاکستان در بیرون از این کشور ساخته اند.
اما در پاکستان، نخبگان، هنر او را کار دستی می دانند و چندان ارزشی برایش قائل نیستند. با این حال، از نظر در آمد هیچ گالری هنری و یا طراحی مد نمی تواند با این هنر رقابت کند. چرا که شرکت های حمل و نقل حاضرند برای توالت کامیون هایشان که حدود 40 روز کار می برد، بین 5 تا 10.000 دلار دستمزد بدهند.
گفتنی است که از بیش از ده سال پیش ، شرکت های حمل و نقل محلی، که تجهیزات ناتو را از بندر کراچی به افغانستان حمل می کنند، بسیار ثروتمند شده اند. هنرمندان "هنر کامیونی" هم زیر بار سفارشات غرق اند.
اما با فرا رسیدن زمان برون رفت نیروهای ناتو از افغانستان تا پایان سال 2014، شماری از هنرمندان "تراک آرت" از کاهش در آمد خود بیم دارند. دلیلش تجربه گذشته است. چراکه از پایان سال 2011 تا ژوئیه 2012، زمانی که راههای عبور برای اعتراض به بمباران های ناتو، که به مرگ 24 سرباز پاکستانی انجامید، بسته شدند، از سفارشات آنها بسیار کاسته شد.
حال این پرسش پیش می آید که چرا این افراد میلیونها دلار را صرف تبدیل کامیونهای خود به یک اثر هنری می کنند؟
"میر حسین"، یک کامیون دار ی که می خواهد بودجه بزرگی را صرف کامیون قراضه اش بکند که کف اش سوراخ است، می گوید آنها به این آزین و جذبه کامیون هایشان افتخار می کنند وآن را عامل جذب مشتری می دانند.
در پشت این انگیزه اقتصادی، می بایست عشق پنهانی این مردان به ماشین هایشان را جستجو کرد چرا که، به گفته یک مکانیک ماشین، آنها زن و فرزندانشان را گرسنه در دهات رها می کنند اما حاضرند همه پس انداز خود را صرف زیبا سازی کامیون هایشان بکنند....
"باله روولوسیون" کوبا، انقلابی در برداشت از رقص به وجود می آورد
گروه باله "روولوسیون" (انقلاب) کوبا ، با میز آنس و امتزاجی میان باله کلاسیک و مدرن از روز 18 تا 30 مارس بر صحنه "کازینوی" پاریس هنرنمائی می کند. این گروه با 19 رقصنده ای که از میان بهترین های باله کلاسیک و رقصندگان رقص های فولکوریک کوبا برگزیده شده اند، کد های باله را با استفاده از موسیقی گروهها و خوانندگان مدرن چون "آشر"، "ریحانا"، "داوید گتا"، "بیونسی"، "پرینس" وشماری دیگر می شکند.
در این نمایش بیننده احساس می کند که چگونه ریتم های کوبا و ریتمهای دیگر در شکل اجرای رقصندگان کلاسیک کوبائی هم تأثیر گذاشته چون آنها کسانی هستند که از کودکی رقص بخش بزرگی از زندگی شان راتشکیل می داده است.
موسیقی بدون ساز "آکاپلا" در تجربه ای تازه در ایران
آلبوم موسیقی «وکاپلا2»، که به اجرای موسیقی فیلم اعم از ایرانی و خارجی می پردازد منتشر شد.
در این آلبوم که قطعاتش بدون ساز توسط گروه آوازی تهران اجرا می شود، همایون شجریان به عنوان خواننده مهمان، تصنیف "دلشدگان" را اجرا کرده است.
قطعاتی چون«گنجشکک اشی مشی»، «والس پدر خوانده»، «مالنا»، «ملودی پاپیون»، «جک اسپارو»، «باد، گریه»، «من نرفتهام»، «ملودی ابدیت»، «خوب بد زشت» هم در این آلبوم گنجانده شده است. سال نوی بسیار خوبی داشته باشید.
گفتنی است که گروه آوازی تهران به نشانه سپاس و قدردانی از چندین دهه خلق آثار ماندگار، آلبوم خود را به اساتید محبوب و همیشه جاودان محمدرضا شجریان،حسین علیزاده،علی حاتمی و فریدون مشیری پیشکش کرده است.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید