مصادرۀ شعارهایِ مخالفان، ترفند جمهوری اسلامی در ٤١ سال گذشته
نتشر شده در:
گوش کنید - ۰۹:۳۶
علی خامنهای تاکنون با این صراحت حسِ میهندوستیِ ایرانیان را دستآویزِ سیاستهای خود نساخته است. رهبران جمهوری اسلامی مصادرۀ شعارهایِ مخالفان را چند ماه پس از انقلاب آغاز کردند. خمینی و هوادارانِ او ماهها پس از انقلاب ضدآمریکایی شدند و آن هنگامی بود که مجاهدین خلق و سازمانهایِ چپ به ویژه حزب توده کارزار ضدامپریالیستی و ضدآمریکاییِ گستردهای به راه انداختند. کوششهای احمدی نژاد در بزرگداشتِ «کورُش هخامنشی» و استوانۀ او استفادۀ سیاسی از شور میهندوستی ایرانیان بود. او کورُش را مرد مؤمن و جوانی پاک خواند. محمد خاتمی اصطلاح «جامعۀ مدنی» را از روشنفکران مخالف رژیم گرفت و هنگامی که محافظهکاران بر او تاختند، گفت: جامعۀ مدنی همان «مدينةالنبی» است. خاتمی برای بیرون آوردنِ ایران از انزوای بینالمللی و بستن قرارداد با اروپاییها به ایدۀ «گفت و گوی تمدنها» متوسل شد، ایدهای که پیش از انقلاب برای تفاهم میان ملتها در ایران مطرح شده بود.
با نزدیک شدنِ یازدهمینِ دورۀ انتخاباتِ مجلس شورای اسلامی و نگرانیِ رهبرانِ رژیم از شرکت نکردنِ مردم در انتخابات، روز چهارشنبه ۵ فوریه، علی خامنهای، رهبر جمهوری اسلامی، در یک سخنرانی گفت: هر کسی که به ایران و امنیتِ آن علاقهمند است، باید در انتخابات شرکت کند. ممکن است کسی از بنده خوشش نیاید اما اگر ایران را دوست دارد، باید به پای صندوق رأی بیاید. او سپس افزود: افراد مؤمن و انقلابی با انگیزۀ قوی در انتخابات شرکت خواهند کرد، اما اگر کسی انگیزۀ دینی و انقلابی ندارد ولی میهن عزیز را دوست دارد لازم است به پای صندوقهای رأی بیاید.
بسیاری از ناظران معتقدند که رهبر جمهوری اسلامی تاکنون با این صراحت حسِ میهندوستیِ ایرانیان را دستآویزِ سیاستهای خود نساخته بود. تا یکی دو دهۀ پیش گروههایِ معینی از ایرانیان به ویژه در میان درسخواندگان از میهندوستی و ایراندوستی دم میزدند. اما با گذشت زمان شور میهندوستی گروههای گستردهتری از مردم را فراگرفت چنان که بعضی از رهبرانِ جمهوری اسلامی مانند محمود احمدی نژاد کوشیدند از آن استفادۀ سیاسی بکنند. جنجالی که دههای پیش اصطلاح «مکتبِ ایرانیِ» اسفندیار رحیم مشایی، یکی از مشاورانِ نزدیکِ احمدی نژاد، برانگیخت از یادها نرفته است. این اصطلاح در آن زمان با مخالفتِ تند بعضی از روحانیان و مقامهای سرشناسِ رژیم رو به رو شد. اسفندیار رحیم مشایی در زمانی که معاون اجراییِ رئیس جمهور در «شورایِ عالیِ امور ایرانیانِ خارج از کشور» بود این اصطلاح را در مرداد ۱۳۸۹ در همایشِ گروههایی از ایرانیانِ خارج به کار برد.
مخالفانِ اصطلاحِ «مکتبِ ایرانی» بر پیشنهاد کنندۀ آن چنان تاختند که او در سال ۱۳۹۲ مجبور شد برای توجیه خود بگوید: من یکبار از «مکتب ایرانی» نام بردم و در همان سخنرانی گفتم که این مکتب همان حقیقتِ اسلام ناب است. من بارها و بارها تأکید کردهام که اگر از ایران حرف میزنیم این نیست که یک ظرفیتی به نام ملیّت در مقابل ظرفیتی به نام دین قرار بگیرد.
احمدی نژاد نیز که کارزاری در بزرگداشت «کورُش هخامنشی» و استوانۀ او به راه انداخته بود، در یک سخنرانی گفت که کورُش مرد مؤمن و جوان پاکی بود. ۲۵۰۰ سال پیش پیروان حضرت موسی که موحّدانِ زمان بودند آمدند از کورُش بزرگ کمک خواستند. به او گفتند در همسایگی شما قومی هستند که اجازه نمیدهند ما موحّد باشیم، اجازه نمیدهند که ما خدای بزرگ را پرستش کنیم. کورُش رفت و آنها را آزاد کرد. احمدی نژاد در ۵ فروردین ۱۳۹۱ نیز در اجتماع پرشور ایرانیان در تاجیکستان شاهنامۀ فردوسی را «توحید نامه» خواند و افزود: فردوسی مکتبِ پیامبر گرامیِ اسلام را نجات داد و بار حقیقیِ این مکتب را از دوشِ نااهلان برداشت و بر دوشِ ملت ایران گذاشت و این ملت نیز الحق به خوبی از عهدۀ ایفای این مسئولیت برآمد.
کارشناسانی معتقدند که رهبرانِ جمهوریِ اسلامی مصادرۀ خواستهها و شعارهایِ مخالفانشان را از همان فردایِ انقلاب آغاز کردند و این ترفندِ سیاسی را برای خلع سلاح کردنِ مخالفان تاکنون ادامه دادهاند. روایتهای حکومتی از انقلاب، خمینی را از آغاز ضدآمریکایی معرفی میکنند. اما اسناد و مدارکِ منتشر شده نشان میدهند که رهبر انقلاب و اطرافیانِ او پیش از انقلاب در پی سازشِ با آمریکا بودند. با خواندنِ گزارش ابراهیم یزدی از دیدارِ لئونارد فریمن، تاجرِ آمریکایی، با خمینی در ۵ ژانویۀ ۱۹۷۹ در نوُفل لوُشاتوُ متوجه میشویم که او دراصل با شاه ایران دشمن بود نه با آمریکا. در آن دیدار خمینی به تاجر آمریکایی اطمینان میدهد که پس از به دست گرفتنِ قدرت و تشکیل دولتِ جدید فروش نفت ایران به آمریکا ادامه خواهد یافت.
درواقع، خمینی و هوادارانِ او ماهها پس از انقلاب ضدآمریکایی شدند و آن هنگامی بود که مجاهدین خلق و سازمانهایِ چپ به ویژه حزب توده کارزار ضدامپریالیستی و ضدآمریکاییِ گستردهای به راه انداختند. در ۱۳ آبان ۱۳۵۸ (۴ نوامبر ۱۹۷۹) ۴۰۰ تن از دانشجویان دانشگاههای تهران با نام «دانشجویانِ مسلمانِ پیرو خط امام» به سفارت آمریکا تاختند و دیپلماتهای آمریکایی را به گروگان گرفتند. خمینی کار آنان را «انقلاب دوم» خواند. از آن پس بود که دشمنی با آمریکا به یکی از عناصر سازندۀ هویتِ جمهوری اسلامی تبدیل شد.
در اوایل دهۀ ۷۰ خورشیدی گروهی از پژوهشگرانِ ایرانی با نوشتن مقالههایی در نشریههایِ روشنفکریِ آن زمان کوشیدند نشان دهند که علت اصلیِ بازتوليدِ استبداد در ايران «ضعف جامعۀ مدنی در برابر قدرتِ دولت» است. از همین رو جامعه را باید در برابر دولت تقویت کرد و برای این منظور باید دست به نهادسازی در عرصۀ عمومی زد. در میان رهبرانِ جمهوری اسلامی، محمد خاتمی نخستین کسی بود که اصطلاح «جامعۀ مدنی» را گرفت و سالها آن را دستمایۀ سیاسی کرد. اما هنگامی که مخالفانِ محافظهکارِ او بر او تاختند و گفتند که مطرح کنندگان جامعۀ مدنی آن را زمینهسازِ دموکراسیِ غربی میدانند، خاتمی نیز مانند احمدی نژاد به توجیه مذهبیِ این اصطلاح پرداخت، صحبت از «مردمسالاریِ سازگار با دین» کرد و گفت: جامعۀ مدنی همان «مدينةالنبی» است. مدينةالنبی نام شهر يَثرِب است که پيامبر اسلام پس از هجرت از مکه وارد آن شد و آن را به پايگاهی برای دعوت خود تبدیل کرد.
یکی دیگر از ایدههایی که خاتمی مصادره کرد، ایدۀ «گفت و گوی تمدنها» بود. این ایده پیش از انقلاب مطرح شد و در اصل فراخوانی بود برای تفاهمِ میان ملتها که شهبانو فرح پهلوی پشتیبان آن بود. خاتمی این ایده را در واکنش به نظریۀ «برخورد تمدنها»یِ ساموئل هانتینگتون و به منظور عادی سازی روابط جمهوری اسلامی ایران با جهان به ویژه آمریکا مطرح کرد و مدعی شد که راهنمایِ سیاستِ خارجی جمهوری اسلامی است. نهادی نیز به نام «مرکز بینالمللیِ گفت و گویِ تمدنها» در سال ۱۳۷۷ خورشیدی پاگرفت و پس از چند سال منحل شد. او این ایده را آغاز راه شکوفایی فطرتِ انسانی تعریف کرد که گویا به زندگی خالی از دروغ، تزویر، زور و تبعیض میانجامد. به گفتۀ بعضی از کارشناسان، خاتمی برای بیرون آوردنِ ایران از انزوای بینالمللی و بستن قرارداد با اروپاییها به این ایده متوسل شد.
فرح پهلوی گفت: آقای خاتمی بهتر بود یاد میگرفت با تمدن خودش گفت و گو کند.
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید