دومینیک موئیزی: رژیم ایران در انتخابات پیش رو «طبیعت استبدادگرانۀ» خود را آشکار میکند
«دورانی که جمهوری اسلامی ایران، بی آنکه رژیمی مردم سالار باشد، برگزاری انتخابات نسبتاً آزاد را تحمل میکرد، به پایان رسیده است». رژیم کنونی ایران، بنوشتۀ دومینیک موئیزی، مشاور ویژۀ موسسۀ روابط خارجی فرانسه، اردوگاه و الگوی خود را در دو نظام چین و روسیه، یعنی رژیمی استبدادگرا که در آن میانه روها جائی ندارند، یافته است.
نتشر شده در:
دومینیک موئیزی، از کارشناسان سرشناس مناسبات بینالمللی، معاون پیشین موسسۀ روابط خارجی فرانسه که در دانشگاه هاروارد، کالج سلطنتی بریتانیا و نیز کالج اروپا تدریس کرده، در مقالهای که در روز یکشنبه در تارنمای خبری روزنامۀ فرانسوی «لِزِکو» منتشر شده است، به انتخابات آیندۀ ریاست جمهوری در ایران پرداخته و مینویسد «این رای گیری هر چند کاملاً با انتخابات مشابه در روسیه و بلاروس یکسان نیست، بلکه تفاوت چندانی با آنان ندارد». او یادآوری میکند که «مقامات به دو نامزدی که بیش از دیگران از اعتبار برخوردار بودند، اجازۀ شرکت در انتخابات را ندادند و به نظر میرسد که نتیجۀ رایگیری پیشاپیش روشن باشد». او مینویسد «نامزدی خشن و به احتمال فراوان رئیس قوۀ قضائیه، ابراهیم رئیسی، برگزیدۀ انتخابات خواهد شد.
دومینیک موئیزی مینویسد انتظار می رود که میزان مشارکت در انتخابات این بار بسیار اندک باشد و در این زمینه سخنان یک شهروند ایرانی در گفتگو با «فایننشال تایمز» را یادآوری کرده که گفته است «از ما میخواهند میان بد و بدتر یکی را انتخاب کنیم و تازه آنکه انتخاب میشود هم قدرت واقعی را در دست ندارد. پس چرا باید رای دهم. این بار من نیز همانند بیشتر ایرانیان از شرکت در انتخابات خودداری میکنم».
دومینیک موئیزی در تلاش برای تشریح موقعیتی که در آن مردم رای میدهند، اما از حق انتخاب محرومند، به مقالهای اشاره میکند که فرید زکریا، روزنامه نگار شهیر آمریکائی در سال ١٩٩٧ در نشریۀ «فارن پالیسی» به چاپ رساند و در آن از «دموکراسیهای غیرآزاد» سخن گفت که در نظر او «جمهوری اسلامی ایران نمونۀ بارز آن به شمار میآمد. رژیم به هیچ روی نظامی آزادی گرا تلقی نمیشد، اما انتخابات در آن نسبتاً آزاد بود و رای مردم در روز رایگیری تعیین کننده محسوب میشد».
او مینویسد «این همزیستی ـ سازش میان دو کلمۀ جمهوری و اسلامی بزودی دیگر وجود نخواهد داشت» و «ظرافت پیچیدۀ فارس و ایرانی جای خود را به زمختی و خشونت ملایانی که پشت سر آنها نیروهای مسلح ایستادهاند، خواهد داد».
دومینیک موئیزی مینویسد «نظام غیرآزاد هر گونه توهم مردم سالاری را از میان برده و ایران آیتاللهها پا جای پای مسکو و پکن گذاشته است».
بنوشتۀ موئیزی سنگین شدن کفۀ «استبدادگرای رژیم بدون تردید دلایل دیگری نیز دارد» که از نظر او «تضعیف اصلاح گرایان بر اثر تحولات ژئوپولیتیک اخیر و بحرانهای بهداشتی و اقتصادی جاری» مهمترین آنهاست.
دومینیک موئیزی یادآوری میکند که «ایران بیش از هر کشور دیگری در منطقه از شیوع کرونا خسارت دید و شکست این کشور در رویاروئی با این بحران از آنرو در کام آنان تلختر بود که اسرائیل، رژیم رقیب در منطقه، نمونۀ مدیریت موفق در این زمینه شناخته شد». خروج دولت دونالد ترامپ از توافق اتمی و اثرات آن نیز، از نظر موئیزی «به سود جناح اصول گرای رژیم تمام شد».
او مینویسد «ترکیب تحریمهای آمریکا و اثرات اقتصادی آن، بحران بهداشتی و نیز تحریضهای روسیه و چین به جزم گرائی بیشتر رژیم از نظر میانه روها فشار غیرقابل تحملی» بر کفۀ اعتدال گرائی وارد کرد. ناتوانی دولت تازۀ آمریکا از رفع سریع تحریمها و سرسختی آیتالله خامنهای و خودداری او از هر گونه انعطاف، مانع تغییر رویکرد کنونی در انتخابات گردید.
دومینیک موئیزی مینویسد «مقامات ایران بر این باورند که از تحولات ژئوپولیتیک تازۀ جهان بهره میبرند» و این چنین به سیاست «آمریکا کمتر، روسیه و چین بیشتر» رو آوردهاند. آنان به فروش «نفت به چین و تحکیم مناسبات راهبردی با روسیه» دل بستهاند، هر چند «هیچیک از این دو کشور شوقی به اتمی شدن ایران نشان نمیدهند».
او مینویسد «در دورهای که آمریکا طرح «میثاق دموکراسیها» را که بیست سال پیش از سوی مادلن البرایت، ارائه شده بود، دوباره در دستور کار قرار داده است، ایران که هر گونه گرایش مردم سالاری را کنار میزند، از چه رو آشکارا در «میثاق استبدادگرائی» جای نمیگیرد؟ چنین رویکردی «پایان جمهوری اسلامی و سازش شکننده میان جناح های میانه رو و محافظه کار رژیم ملاها خواهد بود». دومینیک موئیزی در استفهامی انکاری میپرسد اما «مگر جمهوری [در ایران]، حتی اگر بپنداریم که روزی وجود داشته، از مدتها پیش نمرده است و واقعیت یک رژیم نظامی مذهبی را پنهان نمیسازد؟»
بنوشتۀ دومینیک موئیزی «بنیانگذاران تخت جمشید، پیش از اسلام، و موسسان اصفهان با بناهائی که نماد اسلام گشاده رو و پرظرافت است، اگر بدانند کشور و تمدنی که بدان مباهات میکردند، امروز به چه حالی درآمده است، در مزار خود خواهند لرزید». او مینویسد «همین امر در بارۀ دو کشور پدرخواندۀ ایران، یعنی روسیه و چین صادق است. در این سه کشور تضاد میان عظمت میراث فرهنگی و خشونت، حقارت فرهنگ سیاسی ابعاد هر فزاینده تری گرفته است».
دریافت رایگان خبرنامهبا خبر-پیامک های ما اخبار را بصورت زنده دریافت کنید
آبونه شوید